مدیریت و فرماندهی در دفاع مقدس-2/ گفت‌وگوی تفصیلی دفاع پرس با سردار زهدی؛

تخصص شهید کاظمی نفوذ به جناح دشمن بود/ روش فرماندهی در سپاه اقناعی بود

«در سپاه طرح مانور عملیات مطرح می‌شد و آنقدر روی آن بحث می‌شد که فرمانده لشکر قانع می‌شد و با فهم و درک خودش دست به عملیات می‌زد و می‌دانست که کسی این طرح را به او تحمیل نکرده است.»
کد خبر: ۲۸۸۱۷۲
تاریخ انتشار: ۰۴ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۰۹:۳۳ - 24April 2018

گروه دفاعی امنیتی دفاع پرس -  مقداد کامکار؛ موضوع «مدیریت و فرماندهی در دفاع مقدس» توسط ارتش و سپاه یکی از ابعاد مهم دفاع مقدس و جنگ تحمیلی است که کمتر بدان پرداخته شده است؛ یعنی فرماندهان کمتر در این خصوص گفته و نگاشته‌اند و رسانه‌های مختلف هم کمتر به آن پرداخته‌اند.

مدیریت و فرماندهی در دفاع مقدس، موضوعی است که موجب درک بهتر مسائل اساسی دفاع مقدس خواهد شد و از آن تجربه مدیریتی و فرماندهی می‌توان برای فرماندهی در نیروهای مسلح و مدیریت کشور بهره برد؛ بدین منظور گروهی پژوهشی با عنوان مدیریت در دفاع مقدس به ریاست سردار «یعقوب زهدی» در پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس شکل گرفته است که در ادامه گفت‌وگوی ما با وی را می‌خوانید:

فرماندهان لشکر باید در خط مقدم می‌بودند/ تخصص شهید کاظمی نفوذ به جناح دشمن بود/ روش فرماندهی در سپاه اقناعی بود

دفاع پرس: مدیریت نظامی، فرماندهی و رهبری نظامی در دفاع مقدس را چگونه تعریف می‌کنید؟

مدیریت و فرماندهی در دفاع مقدس موضوع مهمی است که باید به آن پرداخته شود؛ دفاع مقدس دارای ابعاد مختلفی است، این ابعاد شبیه قطعه‌های پازلی است که مدیریت و فرماندهی این قطعه‌ها را در کنار هم ردیف می‌کند. به عنوان مثل می‌بینیم، سال اول جنگ وقتی دشمن حمله می‌کند، تا جایی که توان دارد شهرهای ما را اشغال می‌کند؛ اما سال دوم ورق برمی‌گردد، موتور رزمندگان ما شروع به حرکت می‌کند، لذا ما حمله می‌کنیم و پیشروی‌هایی را به دست می‌آوریم و قدم به قدم دشمن را مجبور به عقب‌نشینی می‌کنیم که از دستاوردهای سال دوم جنگ می‌توان به «شکست حصر آبادان»، «آزادسازی بستان»، «فتح المبین» و «آزادسازی خرمشهر» اشاره کرد.

سال دوم جنگ شکل فرماندهی تغییر یافت

لذا باید ببینیم که سال اول جنگ با سال دوم جنگ چه فرقی داشت؟ هم در سال اول جنگ ما سلاح داشتیم، رزمنده داشتیم، مسلمان بودیم و به خدا توکل می‌کردیم، هم در سال دوم؛ اما چه چیزی عوض شد که ورق در سال دوم جنگ برگشت؟ در سال دوم جنگ شکل فرماندهی ما تغییر یافت. ما در اول جنگ فرماندهی منسجمی نداشتیم.

فرماندهان لشکر باید در خط مقدم می‌بودند/ تخصص شهید کاظمی نفوذ به جناح دشمن بود/ روش فرماندهی در سپاه اقناعی بود

دفاع پرس: چرا در سال اول جنگ پیشروی‌های دشمن متوقف نشد؟

چون آن موقع مسؤولیت جنگ برعهده ستاد مشترک ارتش و نیروی زمینی بود. ستاد مشترک که در تهران مستقر بود و دخالتی در جنگ نداشت، نیروی زمینی ارتش هم یگان‌هایش در کل کشور پراکنده بود و بخشی از یگان‌هایش نیز در کردستان درگیر بودند و از همه مهمتر فرماندهی کل قوا با بنی صدر بود؛ بنابراین آن زمان ارتش از آرایش، آمادگی، طرح‌ریزی و فرماندهی‌ منسجمی برخوردار نبود و قادر به پاسخگویی متجاوزان نبود. یک ماه بعد از جنگ قرارگاه مقدم جنوب ارتش در خوزستان تشکیل ‌شد؛ این درحالی است که باید یک سال قبل از شروع جنگ تمهیدات لازم اندیشیده می‌شد. اگر در سال اول جنگ نتوانستیم پیشروی‌های دشمن را متوقف کنیم، علت اصلی‌اش فقدان فرماندهی منسجم بود؛ فرماندهی که باید دشمن و محورهای حمله آن را شناسایی می‌کرد و مواضع دفاعی‌اش می‌چید و بعد هم می‌ایستاد و جنگ را فرماندهی می‌کرد. در سال اول جنگ از این اقدامات خبری نبود.

برای شناخت فرماندهی در دفاع مقدس باید به ماهیت جنگ تحمیلی پی برد

در رسانه‌ها و مطبوعات علاوه بر اینکه به فرماندهی جنگ آن‌طور که باید پراخته می‌شد، پرداخته نشده است، عکس آن نیز عمل شده است؛ یعنی در مقاطع مختلف مسائلی دستاویز قرار گرفته و مساله مدیریت جنگ زیر سوال برده شده است. نمونه بارز آن همین مسأله شهدای غواص است که چرا این تعداد غواص در عملیات کربلای 4 شهید شده است؟ عده‌ای فرماندهی جنگ را زیر سوال می‌بردند. لذا علاوه بر اینکه نقش فرماندهی جنگ در جنگ تبیین نشده، بلکه در مقاطع مختلف به آن هجمه هم وارد شده است؛ البته عمده کسانی‌که فرماندهی جنگ را مورد هجمه قرار داده‌اند، نظام جمهوری اسلامی ایران را قبول ندارند و می‌خواهند از این طریق به نظام جمهوری اسلامی ایران حمله کنند. برخی از آن‌ها هم کسانی هستند که جنگ را تجربه نکرده‌اند و حوادث جنگ را از روی کتاب‌هایی که در این خصوص نوشته شده است، مطالعه می‌کنند؛ چون به ماهیت و هویت حقیقی جنگ پی‌نبرده‌اند و از روی این نوشته‌ها فرماندهی جنگ را مورد قضاوت قرار می‌دهند.

فرماندهان لشکر باید در خط مقدم می‌بودند/ تخصص شهید کاظمی نفوذ به جناح دشمن بود/ روش فرماندهی در سپاه اقناعی بودسرداران رشید، باقری و غلامپور در تصویر دیده می‌شوند.

دفاع پرس: سردار در اوائل جنگ فرماندهان چگونه شناسایی می‌شدند؟ یا بهتر است بگوییم معیار و فرآیند انتخاب آن‌ها چگونه بود؟

قبل از اینکه به این سوال پاسخ دهم، باید یک سری کلیات را مطرح کنم؛ یکی اینکه سیستم فرماندهی در جنگ چطور بوده و چگونه اداره می‌شده است. این بحث در طول 8 سال دفاع مقدس دستخوش تغییرات متعددی شده است، یعنی براساس تجربیات تا حدودی شکل و ساختار آن تغییر ‌کرده و نواقص آن برطرف شده است. بحث دوم هم این است که فرماندهی جنگ متشکل از ارتشی‌ها، سپاهی‌ها و جهادی‌ها بودند که هرکدام از آن‌ها برای خودشان سیستم‌ و مدیریت جنگ خاص خودشان را داشتند و براساس آن فعالیت می‌کردند.

فرماندهان عاشق بسیجیان بودند

خصوصیات فرماندهی در ارتش با خصوصیات فرماندهی در سپاه تفاوت دارد؛ شاید فرماندهان سپاه و ارتش در کلیات باهم اشتراکاتی داشتند و کاملاً با هم بیگانه نباشند؛ اما هرکدام فرهنگ سازمانی خودشان را پیاده می‌کنند. علاوه بر این فرماندهان سپاه نیز باهم افتراق و تشبهاتی دارند. فرماندهان شبیه باغچه‌ای پر از گل‌ با رنگ‌ها و بوهای مختلفی هستند؛ اما چارچوب عملکرد و رفتار آن‌ها مثل هم بود؛ شهیدان باقری، باکری، همت و... در برخورد با بسیجی‌ها مثل هم بودند. شما فرماندهی در سپاه پیدا نمی‌کنید که عاشق بسیجی نباشد، اصلا اگر فرماندهی عاشق بسیجی نباشد، نمی‌تواند فرماندهی کند؛ ولی گاهاً می‌بینیم که یک فرماندهی خود رأی‌تر و سخت‌گیرتر است و فرماندهی دیگر به مشورت اهمیت می‌دهد. نمی‌توانیم شهید باکری و شهید کاظمی را شبیه هم بدانیم؛ آن‌ها هر کدام یک سری خصلت‌های خصوصی هم داشتند. در دفاع مقدس حرف تا عمل فاصله اندکی داشت؛ یعنی رزمندگان آنچه را که باور داشتند، آن را عملی می‌کردند. دلیل موفقیت ما در دفاع مقدس همین عدم فاصله بین حرف رزمندگان تا عمل بود.

فرماندهان لشکر باید در خط مقدم می‌بودند/ تخصص شهید کاظمی نفوذ به جناح دشمن بود/ روش فرماندهی در سپاه اقناعی بود

تخصص شهید کاظمی نفوذ به جناح دشمن بود/ شهید باکری عقب‌نشینی نمی‌کرد

ویژگی فرماندهان را می‌توان به سه بخش تقسیم کرد؛ بخش نخست ویژگی اعتقادی و ایمانی فرماندهان است که این فرماندهان از نظر اعتقادی و ایمانی در چه سطحی بودند و باورهای آن‌ها چگونه بود. بخش دوم نیز رفتار فرماندهان بود؛ یعنی چه بارقه‌هایی از اسلام در رفتارشان وجود داشت و برخوردهای روزمره آن‌ها چگونه بوده است. بخش سوم هم بخش تخصص است؛ یعنی اینکه این فرمانده در امور تخصص نظامی چگونه عمل کرده است. تاکتیک نظامی و اشرافیت وی در طراحی عملیات چگونه بوده که توانسته بر دشمن غلبه پیدا کند. مثلا شهید «حسن باقری» یکی از فرماندهان دوران دفاع مقدس فکر خلاقی داشت. در مقابل فرماندهان دیگری هم داشتیم که خیلی از فکر خلاقی برخوردار نبودند، ولی ویژگی حداقلی برای فرمانده شدن را داشتند. «احمد کاظمی» در عملیات‌ها تخصص خوبی در دور زدن دشمن داشت؛ در چندین عملیات این کار را انجام داد، وی همیشه در عملیات‌ها از قسمت جناحی وارد می‌شد و در آن قسمت راه نفوذ به دشمن را پیدا می‌کرد. این ترفند باعث می‌شد با کمترین تلفات بیشترین پیروزی را به دست بیاورد. وی در 2 عملیات مختلف 2 فرمانده تیپ عراقی‌ها را اسیر کرده بود. این شگرد شهید کاظمی منحصر به فرد بود. وقتی شهید «باکری» خطی را می‌گرفت، همه می‌دانستند که این لشکر به هیچ عنوان عقب‌نشینی نمی‌کند. این دستاورد مرهون حضور شهید باکری در خط بود. باکری خودش خط را تحکیم می‌بخشید و تمهیدات لازم را انجام می‌داد تا خط نشکند.

فرماندهان لشکر باید در خط مقدم می‌بودند/ تخصص شهید کاظمی نفوذ به جناح دشمن بود/ روش فرماندهی در سپاه اقناعی بودسردار شهید کاظمی در کنار سردار مرتضی قربانی

مرتضی قربانی، لشکر نصر را خط‌شکن کرد

می‌توان گفت که فرماندهان 80 درصد از لحاظ تخصصی در یک رده بودند؛ اما برخی از فرماندهان ویژگی‌های بارزی داشتند که در بالا به برخی از آن‌ها اشاره کردم. به عنوان مثال لشکر «نصر» در یک مقطعی لشکر درجه 2 محسوب می‌شد که به عنوان لشکر احتیاط در نظر می‌گرفتند؛ اما وقتی «مرتضی قربانی» فرماندهی این لشکر را بر عهده گرفت وضعیت کامل فرق کرد. مرتضی قربانی روحیه تهاجمی و عملیاتی داشت؛ این ویژگی در مرتضی قربانی بارز است. لذا یک ماه بیشتر طول نکشید که لشکر نصر نیز در رده لشکرهای خط شکن قرار گرفت. لشکر نصر در عملیات والفجر 3 در آزادسازی مهران لشکر محور بود. بنابراین فرمانده لشکر در ارتقای لشکر مؤثر است چرا که می‌تواند لشکری را از درجه دو به درجه یک برساند.

هیچ فرماندهی در سپاه از بالا منصوب نمی‌شد

دفاع پرس: در سپاه قاعده و قانون دست و پا گیر نبود؟

چرا بود؛ در سپاه هنجارهایی شکل گرفته بود. به عنوان مثال فرمانده لشکر سپاه حتماً باید در خط مقدم حضور می‌یافت، این هنجار شده بود. اگر یک نفری فرمانده لشکر می‌شد و نمی‌توانست در خط حضور داشته باشد، انگشت‌نما می‌شد. لذا کسانی می‌آمدند فرمانده لشکر می‌شدند که در خط حضور می‌یافتند. فرماندهان سپاه از قاعده جوشیده و بالا آمده بودند؛ هیچ فرماندهی در سپاه از بالا منصوب نمی‌شد. مثلاً شهید باکری شهردار ارومیه بوده است، بعد که وارد سپاه شده مسؤول عملیات سپاه آذربایجان غربی بوده است. ولی وقتی وارد جنگ می‌شود، خمپاره زن می‌شود، هیچ وقت نمی‌گوید که قبلاً مسؤول عملیات بوده است و رده‌اش فرق می‌کند. همه فرماندهان سپاه از پشت خاکریز و نقطه صفر شروع کرده، بعد از آنجا رشد کرده و بالا آمدند. هیچ از کدام از فرماندهان سپاه از یال هرم وارد نشده‌اند؛ همه از نقطه صفر هرم وارد شده‌اند.

فرماندهان لشکر باید در خط مقدم می‌بودند/ تخصص شهید کاظمی نفوذ به جناح دشمن بود/ روش فرماندهی در سپاه اقناعی بود

دفاع پرس: وحدت و هماهنگی بین نیروهای ارتش و سپاه در دوران دفاع مقدس چگونه بود؟

عملیات «ثامن الائمه» یکی از عملیات‌هایی بود که سپاه با ارتش شانه به شانه عملیات کردند. عملیات «طریق القدس» نیز یکی دیگر از عملیات‌هایی بود که تیپ‌های سپاه و ارتش در کنار هم عملیات انجام دادند که شهید «احمد کاظمی» تیپ نجف اشرف را تشکیل داد، شهید «حسین خرازی» تیپ امام حسین (ع) و «عزیز جعفری» نیز تیپ عاشورا را ایجاد کرد. در این عملیات تیپ در کنار تیپ عملیات را انجام می‌داد. در عملیات «فتح المبین» مشارکت ارتش و سپاه با هم گسترش یافت؛ سپاه 11 تیپ درست کرد، ارتش نیز سه لشکر آورد.

بعدها آمدند قرارگاه فرعی تشکیل دادند، گفتند که یک لشکر از ارتش و سه یا چهار تا تیپ از سپاه با هم یک قرارگاه باشند و با هم عمل کنند؛ یعنی در قرارگاه هم ارتشی باشد هم سپاهی و با هم عملیات را هدایت کنند. حسن باقری از سپاه و حسنی سعدی از ارتش فرماندهی قرارگاه فرعی نصر را بر عهده داشتند. قرارگاه کربلا که قرارگاه مرکزی بود را هم شهید صیاد و محسن رضایی هدایت می‌کردند.

فرماندهان لشکر باید در خط مقدم می‌بودند/ تخصص شهید کاظمی نفوذ به جناح دشمن بود/ روش فرماندهی در سپاه اقناعی بودنفر اول از سمت راست: سردار یعقوب زهدی

روش فرماندهی در سپاه اقناعی بود

دقاع پرس: آزادی عمل سپاه کجا بود؟

آزادی عمل فرماندهان سپاه در طراحی عملیات بود. بعد فرماندهان این طرح‌ها را به قرارگاه می‌آوردند و طرحشان را تصویب می‌کردند. روش فرماندهی در سپاه اقناعی بود. فرمانده کل سپاه، فرمانده قرارگاه‌ها و لشکرها را باید اقناع می‌کرد که این عملیات با جزئیاتی مشخص شده، انجام شود. بعد به یگان‌ها ماموریت می‌دادند که شما باید در این نقطه مستقر شوید؛ شاید یگان‌ها می‌گفتند که نه ما نمی‌توانیم در اینجا مستقر شویم و در موقعیت دیگری مستقر می‌شویم.

در سپاه مسئله را طرح می‌کردند؛ آنقدر روی آن موضوع بحث می‌کردند که فرمانده لشکر قانع می‌شد و با فهم و درک خودش دست به عملیات می‌زد و می‌دانست که کسی این طرح را به او تحمیل نکرده است. وقتی فرماندهی بداند که به فهم خود عملیات را انجام می‌دهد، انگیزه‌اش بیشتر می‌شود. تحمیل در کار سپاه معنی نداشت.

این فضا در سپاه وجود داشت که از فرمانده گروهان و گردان گرفته تا فرمانده قرارگاه همه احساس می‌کردند که می‌توانند نظر بدهند و شاید نظرشان رد یا قبول شود. اگر هم نظر یا طرحی را قبول کردند که انجام بدهند به آن اعتقاد دارند. این فضای فرماندهی سپاه بود.

دفاع پرس: از اینکه وقت خود را در اختیار ما قرار دادید، ممنونم.

خواهش می‌کنم.

انتهای پیام/ 221

+ پرونده مدیریت و فرماندهی در دفاع مقدس- شماره نخست/ گفت‌وگوی تفصیلی با سردار غلامپور

نظر شما
پربیننده ها