به گزارش گروه سایر رسانههای دفاع پرس، در پی تصویب قانون قومیت در کنست رژیم صهیونیستی و موجهایی که تصویب این قانون در پی داشت، یکی از خبرگزاری ها در نشستی تخصصی با حضور حسین رویوران، کارشناس ارشد مسائل منطقهای و علیرضا سلطانشاهی، پژوهشگر حوزه یهودشناسی، تصویب این قانون و فرصت و چالشهای آن را مورد بررسی قرار داد. آنچه در پی میآید اظهارات دکتر حسین رویوران است.
رویوران در این نشست در بخش نخست وجوه مختلف قانون قومیت و مختصری از تاریخ آن را بیان کرد و پس از آن به فرصت و چالشهایی که این قانون میتواند برای جناح مقاومت و رژیم صهیونیستی در منطقه در پی داشته باشد پرداخت.
مهمترین محورهای مطرح شده در این نشست از دیدگاه رویوران:
از زمان تأسیس رژیم صهیونیستی در سال 1948 این مقوله دو تفسیر پیدا کرد. اینکه یهودیت یک قومیت است یا یک دین است؟ و اینکه این دولت باید یک دولت قومی باشد یا یک دولت دینی؟ تقریبا چپگراها و اشکنازیها متمایل به مقوله قومی بودند در حالی که سفاردیها و احزاب دینی به دولت دینی متمایل بودند.
رژیم صهیونیستی قانون اساسی ندارد، اما در بخشهای بسیاری از قانون پایه آنها به دولت قومی اشاره شده است نه دینی؛ لذا این چالش که چپ و راست رژیم صهیونیستی را تشکیل میدهد عملا با این قانون تا حدی به نفع جریان دینی یکسره شده است. قومیت دانستن یهود، یک حرف ناصواب است. خیلی قابل اثبات نیست.
دولت قومی یک فرض مبتنی بر یک نوع مسائل ژنتیکی است و خیلی قابل دفاع نیست. یعنی اینکه هیچ یهودی دست از پا خطا نکرده و همه ازدواجها داخلی بوده و ... این امکان ندارد.
در مورد اینکه یهودیت دینی است بین خود یهودیان سه مذهب وجود دارد. یک دسته حریدیمها هستند. یک دسته اشکنازی هستند و دسته دیگر ارتدوکس ها. اشکنازیها که اروپایی هستند اکثرا اصلاح طلباند. نگاهشان نگاه تسامحی است یعنی اینکه میتوان غیر یهودیها را به خدمت گرفت.
نکته دیگری که جنبه حقوقی دارد این است که قانون قومیت را فراتر از هر قانون دیگری قرار دادهاند و تمامی قوانین دیگر را منوط به آن کردهاند. یعنی اگر بین قوانین پایه- که جایگزین قانون اساسی هستند- تعارضی با این قانون پیش بیاید این قانون بر آنها مقدم است.
از 120 نفر عضو 62 نفر یعنی اندکی بیش از نصف رأی دادند. 55 نفر رأی مخالف دادند. 13 رأی عربهای کنست بود و 42 نفر از چپگراها. این نشان میدهد که این قانون یک قانون چالشی است و بین چپ و راست روی این موضوع یک رویارویی حیثیتی وجود داشت. 2 نفر رأی ممتنع دادند و یک نفر هم غایب بود.
پس از این قانون لوایح جدیدی به کنست آمده است که قرار است در ادامه این قانون بررسی شود. یکی از آنها بحث «الولاء» است. «الولاء» یعنی وفاداری. یعنی فلسطینیها باید نسبت به پرچم، سرود ملی و ... وفادار باشند. بزرگداشت یوم النکبه و اصرار بر پایتختی قدس برای فلسطین این وفاداری را نقض میکند.
اسرائیل با گفتمانی نژاد پرستانه این قانون را مطرح کرده است. دنیا اجماع سازی علیه نظام آپارتاید ایجاد کرد؛ لذا زمینههای حمایتی در این خصوص در دنیا وجود دارد که اسرائیل با کاری که کرد این فرصت را فراهم کرد تا بتوان از آنها استفاده کرد.
با تصویب این قانون، فلسطینیها 1948 به حالت شناور در آمدهاند. قبلا از مبادله سرزمینی سخن گفته میشد، اما الآن از مبادله جمعیتی سخن گفته میشود. مبادله جمعیتی یعنی آواره سازی 1 میلیون و 750 هزار نفر فلسطینی سرزمینهای 1948.
اینها احساس خطر میکنند و امکان ایجاد یک جبهه مبارزه متحد فلسطینی متشکل از فلسطینیهای 1948، کرانه باختری و نوار غزه الآن فراهم است. شاید در گذشته چنین چیزی وجود نداشته، اما با این وضعیتی که اینها ایجاد کردند به نظرم میتواند چنین فرصتی به وجود آید.
متن کامل سخنان رویوران در نشست تخصصی تسنیم در زیر میآید:
تاریخ قانون قومیت
قانون قومیت یکی از ریشه دارترین مباحث در رژیم صهیونیستی است. اگر به صد سال قبل بازگردیم زمانی که روچیلد به بالفور نامه نوشت و او پاسخ داد. در نامه ارسالی و پاسخ دریافتی، بحث ایجاد دولت قومی برای یهودیان مطرح بوده است. به همین دلیل این مبحث یک بحث جدی است که در ذهن بازیگران صهیونیست وجود داشته است. از زمان تأسیس رژیم صهیونیستی در سال 1948 این مقوله دو تفسیر پیدا کرد. اینکه یهودیت یک قومیت است یا یک دین است؟ و اینکه این دولت باید یک دولت قومی باشد یا یک دولت دینی؟ تقریبا چپگراها و اشکنازیها متمایل به مقوله قومی بودند در حالی که سفاردیها و احزاب دینی به دولت دینی متمایل بودند.
رژیم صهیونیستی قانون اساسی ندارد، اما در بخشهای بسیاری از قانون پایه آنها به دولت قومی اشاره شده است نه دینی؛ لذا این چالش که چپ و راست رژیم صهیونیستی را تشکیل میدهد عملا با این قانون تا حدی به نفع جریان دینی یکسره شده است.
یهودیت مبتنی بر قوم
قومیت دانستن یهود، یک حرف ناصواب است. خیلی قابل اثبات نیست. اولا میگویند خداوند حضرت موسی را برای بنی اسرائیل مبعوث کرد و بعد بنی اسرائیل را به شبه جزیره سینا آورد. اینها با انبیای بعدی یعنی حضرت داوود و سلیمان، دولت یهودی را ایجاد کردند. در این خصوص به ویژه از نگاه خود ما سؤالات زیادی وجود دارد. حضرت موسی پیامبر اولی العزم بوده است. خداوند در قرآن به حضرت موسی میگوید به سمت فرعون برو «إذهب إلی فرعون إنه طغی» اولین کسی که باید موسی برای او این را تبلیغ کند فرعون است. ما مؤمن آل فرعون و زن فرعون را داریم که از بنی اسرائیل نبودند. اما جزء جریان ایمانی بودند. همه اینها نشان میدهد که این مقوله یهودیها با انضباط خاص فرزندان اسباط 12 گانه حضرت یوسف و برادرانش بودند کلام ناصوابی است. مخصوصا از زمانی که اینها از بابل وارد ایران شدند. از طریق ایران به سمت خزر رفتند. در آنجا گروهی از تاتارها جذب یهودیت شدند و دولت خزر در آنجا شکل گرفت. نزدیک چهار میلیون تاتاری جذب یهود شدند اینها ربطی به اسباط ندارند. در این زمینه کتابهای فراوانی هم تحت عنوان سبط سیزدهم نوشته شده است. بعدها متهم به توطئه تزار شدند و از آنجا که دولت روسیه آنها را تحت فشار قرار داده بود به سمت اروپا رفته، آنجا پخش شدند؛ لذا این دولت قومی یک فرض مبتنی بر یک نوع مسائل ژنتیکی است و خیلی قابل دفاع نیست. یعنی اینکه هیچ یهودی دست از پا خطا نکرده و همه ازدواجها داخلی بوده و ... این امکان ندارد.
یهودیت مبتنی بر دین
در مورد اینکه یهودیت دینی است بین خود یهودیان سه مذهب وجود دارد. یک دسته حریدیمها هستند. یک دسته اشکنازی هستند و دسته دیگر ارتدوکس ها. اشکنازیها که اروپایی هستند اکثرا اصلاح طلباند. نگاهشان نگاه تسامحی است. یعنی اینکه میتوان غیر یهودیها را به خدمت گرفت و .... نمونه این جریان کوشنر داماد ترامپ است. او یهودی است و دختر ترامپ مسیحی را به زنی گرفته است. برای اینکه فرزندانش تعمید شوند باید مادر فرزندانش یهودی میشد. دختر ترامپ یهودی شده است. در جریان دینی یعنی حریدیمها اینها را یهودی نمیدانند. اما در جریان اصلاح طلب یهودی محسوب میشوند. ارتدوکسها جریانی هستند که صهیونیزم را قبول ندارند، اما با آن همزیستی میکنند. از زمانی که انتفاضه سوم و علمیاتهای فردی آغاز شد اینها بیانیهای صادر کردند مبنی بر اینکه ما صهیونیزم را قبول نداریم لذا از فلسطینیها درخواست این را داشتند که به آنها که لباسهای خاصی هم دارند حمله نکنند. تفاوتی بین حریدیمها و ارتدوکسها وجود دارد.
فهم این سه دسته از دین یهود متفاوت است. یکی از شقوق ارتدوکس، ناتوریکارتا است که ضد اسرائیل عمل میکنند. ولی ارتدوکسها ضد صهیونیزم عمل نمیکنند، اما قبولشان ندارند. آنچه که الآن اتفاق افتاده یک نقطه عطف سیاسی است. یک جریان دینی معتقد به دولت دینی یا یهودیت دینی برای یکسره سازی سیاسی مقابل جریان چپ- که معتقد به دولت قومی است- قانونی را مصوب کرده است. این اهمیت موضوع را مشخص میکند.
قانون قومیت یهود
قانون از 15 بند تشکیل شده است. بند اول آن میگوید کشور اسرائیل خانه قومیتی قوم یهود است و براساس میراث فرهنگی خود باید آرمانهای خود را در آنجا محقق کند.. این خانه قومیتی ملت یهود یعنی یک انحصار است که فقط مختص اینها است و کس دیگری در آن نیست. اشاراتی هم میکند به اینکه خداوند متعال گفته است که این منطقه مختص یهودیان است نه دیگران. این نشان میدهد که یک نوع نژاد پرستی یا یک گفتمان نژادی در آن دیده میشود.
در بند دیگر میگوید: تعیین حق سرنوشت قومیتی در کشور اسرائیل تنها مختص یهودیان است. براساس آمار سال 2017، یک میلیون و 750 هزار فلسطینی که تابعیت اسرائیل دارند و در سرزمینهای 1948 و شهرهایی مثل ناصره، عفوله وام الفحم اکثریت را تشکیل میدهند وجود دارند. اینها تکلیف شان چه میشود؟ اینها با این قانون عملا از مشارکت در تعیین سرنوشت خارج میشوند.
نکته دیگری که جنبه حقوقی دارد این است که قانون قومیت را فراتر از هر قانون دیگری قرار دادهاند و تمامی قوانین دیگر را منوط به آن کردهاند. یعنی اگر بین قوانین پایه- که جایگزین قانون اساسی هستند- تعارضی با این قانون پیش بیاید این قانون بر آنها مقدم است.
در چه شرایطی این قانون تصویب شد؟
این قانون در حالی تصویب شد که 62 نفر موافق آن بودند. در حالی که ائتلاف حاکم 65 نفر است. معلوم میشود سه نفر در رأی گیری خیانت کردند. این قانون را چند ماه قبل به رأی گذاشتند، از 120 نفر هشتاد و اندی درجلسه رأی گیری شرکت کردند. حدود یک سوم کنست غیبت کردند. این بار نتانیاهو به ائتلاف اخطار داده بود که اگر همه اعضا حتی بدون یک غیبت حضور نیابند، روز بعد انتخابات زودرس اعلام خواهد کرد؛ و اینها تحت فشار نتانیاهو حضور یافتند. از 120 نفر عضو 62 نفر یعنی اندکی بیش از نصف رأی دادند. 55 نفر رأی مخالف دادند. 13 رأی عربهای کنست بود و 42 نفر از چپگراها. این نشان میدهد که این قانون یک قانون چالشی است و بین چپ و راست روی این موضوع یک رویارویی حیثیتی وجود داشت. 2 نفر رأی ممتنع دادند و یک نفر هم غایب بود.
خانم لیونی در بحثی که در کنست بود میگفت: چرا نتانیاهو اصرار دارد این قانون همین امروز تصویب شود، اصلاحاتی که مد نظر بقیه است انجام شود و این قانون با 100 رأی تصویب شود و اعتبار پیدا کند. موافقان گفتند اتفاقا نمیخواهد وحدت ایجاد شود بلکه میخواهند اختلاف حفظ شود تا یهودی و غیر یهودی مشخص شود. یعنی نوع گفتمانی که در کنست وجود داشت نشان میدهد که یک نوع مبارزه طلبی وجود دارد.
برتری قانون
حزب میرتس به دادگاه عالی شکایت کرد مبنی بر اینکه این قانون با یک اکثریت شکننده تصویب شده و برای لغو دیگر قوانین اعتبار ندارد. در دنیا قوانین پایه قوانین اکثریتی نیستند. قانون اساسی ما با 96 درصد رأی مردم تصویب شده است. یعنی تمام گروههای اجتماعی، حتی اقلیتهای یک درصد در آن مشارکت کردهاند و اساسا با آن فرق میکند، چون قانون اساسی میثاق ملی است و همه باید در آن شرکت کنندو با اکثریت بالایی مصوب شود.
نمادهای یهودی اعم از سرود ملی و پرچم و زبان عبری، اورشلیم پایتخت اسرائیل همگی باید از سوی همه جامعه محترم شمرده شود. عملا اینجا فلسطینیها مد نظراند که این وضعیت را قبول ندارند. اینکه بحثی بر قانون حق بازگشت یهودیان وجود دارد میگوید اینجا سرزمین یهودیان است و هرکس به اینجا بیاید، میتواند از این حق استفاده کند و تابعیت اسرائیل را بگیرد. در حالی که برای فلسطینیها قانونی بود که با عنوان «لم و شمل» استفاده میشد. «لم و شمل» یعنی جمع کردن خانواده، برخی فلسطینیها برخی اعضای خانواده شان خارج از سرزمینهای 48 بود اینها میتوانستند برگردند و به خانواده خود بپیوندند. این قانون این موارد را به یهودیها محدود کرده است.
در خصوص قوانین قضایی هم این مورد را به میراث فرهنگی یهودیان موکول کرده است. میراثی که مورد توافق خود یهودیان نیست. بین خود تورات و تلمود تفاوت وجود دارد. اسفار پنجگانه اول تلمود، تورات است که بعضی از یهودیان فقط این اسفار 5 را قبول دارند. سِفر تکوین، سِفر تثنیه و .... برخی دیگر تا 38 سِفر را قبول دارند. در مورد این فرهنگی که مبنا و مرجع تصمیم گیری شده توافقی وجود ندارد. 20 جامعه عرباند که یا مسلمان یا مسیحی هستند. برای اینها هیچ حقوقی در نظر نگرفتهاند.
روز استقلال، یکی از معضلات است. از نگاه صهیونیستها روز 15 می (25 اردیبهشت) روز استقلال است، اما از نگاه فلسطینیها روز نکبت و اشغال فلسطین است.
نکته جالبی که در این قانون وجود دارد امکان ایجاد شهرکهای خالص یهودی است. تأکید شده که حق طبیعی اینها است که شهرکهای یهودی همگون و خالص ایجاد کنند.
اهداف قانون
اینکه چرا این قانون تصویب شد به این دلیل است که جریان راستگرای اسرائیل آخرین دژ چپگراها تسخیر کرد. جریان چپگرا از نگاه اقتصادی سوسیالیست بود. مدتی قبل صدمین سالگرد کیبوتس «دگانیا» بود. این اولین کیبوتس فلسطین بود که نماد هستههای کارگری تلقی میشد. این کیبوتس را به موزه تبدیل کردهاند. از سال 1985 تا حوالی 2002 اقتصاد سوسیالیستی را کاملا از بین برده است و چنان اقتصاد سرمایه داری وحشی در اسرائیل ایجاد کرده که الآن در حدود 40 درصد ثروت عمومی در تملک 10 فرد و نهاد است. از آمریکا هم این تمرکز ثروت بیشتر است. این به دلایل داخلی و برای اینکه ریشه چپگراها را بکنند این کار را انجام دادند. اینها احساس میکنند حمایت آمریکا از آنها گسترده است. در دوره ترامپ برای اولین بار آمریکا از نگاه اسرائیل به منطقه نگاه میکند. همیشه آمریکا از اسرائیل حمایت کرده، اما همیشه با اسرائیل اختلاف داشته است. اما برای اولین بار آنقدر از نگاه اسرائیل به مسئله نگاه کرده است که تقریبا منطبق بر هم شدهاند و اینها احساس میکنند که باید بسیاری از مسائل را در دوره ترامپ یکسره کنند.
واگرایی در جهان اسلام
یکی از مهمترین بسترهایی که اجازه داد چنین اتفاقی بیفتد واگرایی در جهان اسلام است. الآن بسیاری از کشورها مثل عربستان، امارات متحده عربی و بحرین علنا ارتباط دارند تیمهای ورزشی اعزام میکنند و ...
معامله قرن و قانون قومیت
آمریکا میخواهد براساس خواست اسرائیل وضعیت منطقه را نهادینه کند. یکی از دلایل تصویب این قانون همین وضعیتی است که آمریکا میخواهد در منطقه به وجود آورد.
پس از این قانون لوایح جدیدی به کنست آمده است که قرار است در ادامه این قانون بررسی شود. یکی از آنها بحث «الولاء» است. «الولاء» یعنی وفاداری. یعنی فلسطینیها باید نسبت به پرچم، سرود ملی و ... وفادار باشند. بزرگداشت یوم النکبه، اصرار بر پایتختی قدس برای فلسطین این وفاداری را نقض میکند. مجموعهای از مسائل در زمینههای مختلف تحت عنوان وفاداری مطرح شده است.
فرصتها و تهدیدها
فرصت اول، نژاد پرستی
آیا تصویب این قانون فرصتی را هم در اختیار فلسطینیها قرار میدهد؟ پاسخ این سؤال مثبت است. اسرائیل با گفتمانی نژاد پرستانه این قانون را مطرح کرده است. دنیا اجماع سازی علیه نظام آپارتاید و رودزیای سابق ایجاد کرد و این دو نظام را جمع کرد؛ لذا زمینههای حمایتی در این خصوص در دنیا وجود دارد که اسرائیل با کاری که کرد این فرصت را فراهم کرد تا بتوان از آنها استفاده کرد. به ویژه در غرب این فرصت وجود دارد. ممکن است ما بگوییم طرف سیاه پوست است. تصور میکنم اولین فرصت بحث فعالیت علیه نژاد پرستی اسرائیل است.
فرصت دوم، ایجاد اتحاد داخل فلسطین
اسرائیل، فلسطینیها را به 4 بخش تقسیم کرده است. یک قسمت در آوارگی در خارج، یک قسمت تحت اشغال در کرانه باختری، یک قسمت تحت محاصره در نوار غزه و یک قسمت شهروند، اما درجه دو در سرزمینهای 1948. همواره فلسطینیهای سرزمینهای 1948 از دیگر فلسطینیها راحتتر بودهاند. در اسرائیل از زمان به دنیا آمدن فرزند دوم سیستم حمایتی آغاز میشود. دولت امکانات مختلف را در اختیار خانوادهها قرار میدهد. فلسطینیهای 1948 به دلیل رشد بالای 4 درصدی جمعیت از این امکانات اسرائیل استفاده میکنند.
با تصویب این قانون، فلسطینیها 1948 به حالت شناور در آمدهاند. قبلا از مبادله سرزمینی سخن گفته میشد، اما الآن از مبادله جمعیتی سخن گفته میشود. مبادله جمعیتی یعنی آواره سازی 1 میلیون و 750 هزار نفر فلسطینی سرزمینهای 1948. ولی این بار با ارعاب نیست. البته قرار هم نیست با خود فلسطینیها توافق کنند قرار است با اعراب به نمایندگی عربستان توافق صورت گیرد. اینها احساس خطر میکنند و امکان ایجاد یک جبهه مبارزه متحد فلسطینی متشکل از فلسطینیهای 1948، کرانه باختری و نوار غزه الآن فراهم است. شاید در گذشته چنین چیزی وجود نداشته، اما با این وضعیتی که اینها ایجاد کردند به نظرم میتواند چنین فرصتی به وجود آید.
در سال 2012 که بزرگترین تظاهرات در تل آویو با انگیزههای اقتصادی صورت گرفت و 13 نفر به عنوان اعتراض به این سیستم وحشی سرمایه داری خودسوزی کردند، الآن علاوه بر بعد اقتصادی، در بعد سیاسی هم این تضاد بارور شده است؛ لذا این هم میتواند چالش باشد برای صهیونیستها و برای ما یک فرصت تلقی شود.
تهدیدها
آواره سازی یک تهدید جدی است. تهدید دیگر بحث معامله قرن است که تمام مسائل مقدماتی بر آن طرح است که ابرطرحی با جزئیات خاص خودش است. چالش دیگری که وجود دارد چالش داخلی جامعه صهیونیستی است. الآن شدت تضاد در جامعه صهیونیستی زیاد شده است.
جامعهای در حال خرد و طایفهای شدن
اولا در رژیم صهیونیستی تقابل بین چپ و راست از شدت بیشتری الآن برخوردار است. در تصویب همین قانون، چپگراها در کنار عربهای کنست قرار داشتند. این نشان میدهد که شدت چقدر زیاد است که چپگرا در کنار یهودی نیست بلکه در کنار عرب قرار گرفته است. اتفاقا نتانیاهو به دنبال بارور کردن تضادها است. دنبال حل آنها نیست. یکی از اتهاماتی که به وی میدهند این است که او به قیمت از بین بردن جامعه یهودی حاضر است حاکمیت خود را استمرار دهد. اینکه به دادگاه عالی شکایت کردهاند این را نشان میدهد که طرف مقابل هم کوتاه نیامده و علیه آن اقدام کرده است تا به دلیل تعارض با قوانین پایه، جلوی این قانون گرفته شود. چنین چیزی میتواند از سوی دادگاه عالی اعلام شود و این سابقه وجود دارد که دادگاه عالی برخی قوانین را لغو کرده باشد.
جریانهای خرد همیشه وحدت اجتماعی را تحت تأثیر قرار میدهند. در رژیم صهیونیستی جامعه به سمت خرد شدن حرکت کردهاند. از سال 1948 تا کنون احزاب در فلسطین اشغالی ملی و کلان بودند، ولی از سال 1990 با ظهور حزب اسرائیل بیتناکه مربوط به یهودیان روس تبار است این روند تغییر کرد. وقتی حزب مربوط به بخشی از جامعه باشد خطر آفرین است. این احزاب موجودند. غیر از این، حزب شاس مربوط به سفاردیها است. بعضی از احزاب خرد هستند و وحدت سیاسی و اجتماعی را تهدید میکنند. اما به دلیل تعصبهای حزبی و شرایط سیاسی رژیم صهیونیستی این مسائل وجود دارند.
جمع بندی
آنچه اتفاق افتاده در قانون قومیت و معامله قرن، تلاشی از طرف جناح غربی- صهیونیستی است که برای تثبیت انجام شده است. این متضمن فرصتهایی برای ما است. الآن امکان ایجاد وحدت در جامعه فلسطینی وجود دارد. کسانی که در سرزمینهای 1948 حضور دارد در قلب دشمن است. اگر مقاومت و قیام را باور کند آسیب رساندش به دشمن قطعا بالا است. الآن این انگیزهها در آنها پیدا شده است. در چند سال اخیر دیدهایم که یکی از آنها با اسلحه کمری پدرش چند صهیونیست را به هلاکت رساند. اگر پدرش با سازمان امنیت تماس نمیگرفت و فرزندش را لو نمیداد آنها نمیتوانستند او را پیدا کنند.
ما در فصل مهمی از رویارویی هستیم. دشمن با مجموعهای از امکانات به میدان آمده است و محور مقاومت باید امکانات موجود را بسیج و باز تعریف کند و وارد میدان شود. در شرایط فعلی، امکان بسیج دو جانبه برای رویارویی وجود دارد. اما آیا این مختص دو طرف میدان است؟ خیر اینگونه نیست. مقاومت در فلسطین ذیل محور مقاومت تعریف میشود و رژیم صهیونیستی هم ذیل آمریکا و غرب تعریف میشود و امکانات منطقهای و بین المللی هم وجود دارد.
تصورم بر این است که در محور مقاومت استفاده از فرصت سمنها (NGO) به ویژه در خصوص نژاد پرستی و آپارتایدی که اسرائیل به سمت آن حرکت میکند میتواند به عنوان یک سلاح بسیار مهمی باشد برای به زانو در آوردن دشمن. کشورهای غربی با همه اعتراضی که میکنند دروغ میگویند و هم پیمان رژیم صهیونیستیاند، اما جوامع حساب دیگری دارند. بزرگترین تظاهرات انگلستان همزمان با جنگ 51 روزه در سال 2014 اتفاق افتاد. یک نماینده مجلس انگلستان استعفا داد و این نشان میدهد ظرفیت بسیار قوی وجود دارد. در فرانسه که مهد انقلاب و دموکراسی است تظاهرات ممنوع شد، اما مردم هر روز تظاهرات میکردند و دولت مجبور به عقب نشینی شد. این نشان میدهد مجموع فرصتهایی که ما داریم، نسبت به دشمن شاید بیشتر است، اما شرط آن این است که ما دشمن را بشناسیم و شرایط را هم بشناسیم.
منبع: تسنیم