به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، حمید داودآبادی از جمله کسانی است که وقتی پای قصههایش از جنگ مینشینی در تاریخ سفر میکنی و خود را کنار فرماندهان بزرگ و رزمندگان دلاور در وسط میدان رزم میبینی. او بعد از پایان جنگ، سلاح گرم را بر زمین گذاشت و با سلاح «قلم» به میدان رزم دیگری آمد. او حدود 30 سال است که از دوستان شهیدش و از لحظات وداع با دوست عزیزش را مینویسد که سالها در فراق آنها دلتنگ است. خیلی از جوانان او را با کتاب «دیدم که جانم میرود» میشناسند و با او عکس یادگاری میگیرند. این در حالی که وی تاکنون بیش از 30 عنوان کتاب با محوریت دفاع مقدس، مقاومت اسلامی، مدافعان حرم، تاریخ انقلاب اسلامی و رژیم پهلوی به چاپ رسیده است.
پاتوق همیشگی او دفترکارش در خیابان وصال و گلزار شهدای بهشت زهرا است. شاید در این مکانها بیش از جاهای غرق در خاطراتش میشود. حالا این استاد قصهگو مدتی است که حال خوشی ندارد و در بیمارستان بستری است. ناخوشیهای این یادگار دوران دفاع مقدس نه به خاطر مجروحیتهای ناشی از جنگ بلکه بیشتر به جهت فراق از دوستان شهیدش است.
حمید داودابادی در صفحه شخصی خود درخصوص علت بستری شدنش در بیمارستان اظهار کرد: «قصد کرده بودم که بعد از اربعین با همسرم به کربلا برویم. بلیطهایمان را هم خریده بودیم اما ناگهان در خانه پایم پیچ خورد و شکستگی جزئی در ناحیه پنجه پا رخ داد. از آن پس مشکلات و بیماریهای مختلفی به سراغم آمد.» در حالی که پزشکان علت اصلی بستری شدن وی را عود عوارض شیمیایی و مشکلات عفونتی در ناحیه ریه دانستند. وی هم اکنون در بیمارستان خاتم الانبیاء بستری است.
انتهای پیام/ 131