گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس- رسول شادمانی؛ در شمارۀ سوم خواندید که از ابتدای ورود سینما به ایران افردی، چون میرزا ابراهیم خان صحافباشی، روسیخان، آقایف، اردشیرخان و علی وکیلی، نقش بسزایی در گسترش و حیات این هنر جذاب و شگفت انگیز داشتند.
همزمان با تحول سیاسی در ایران در پی انحلال حکومت قاجار و به قدرت رسیدن رضا خان پهلوی، سینما، این هنر محبوب و مردمی که براساس تاثیرگذاری فرهنگی و اجتماعی و ارتقاء علوم انسانی جوامع را نیازمند خود ساخته بود، درپی تکامل، بی وقفه در حال رشد و فراگیر شدن بود.
همانطور که پیشتر نیز اشاره شد بر خلاف دیگر صنایع و اختراعات، پیدایش دستگاه سینماتوگراف و تولد سینما در جهان با ورود آن به ایران فاصلۀ چندانی نداشت. از سویی مردم ایران نیز باوجود ساختار ضعیف اجتماعی درپی بیکفایتی حاکمان دوران، بر اساس پیشینۀ فرهنگی و علایق و سلایق ذوقی و فهم هنری، خیلی زود سینما را به عنوان هنرهفتم پذیرا شدند و با وجود کاستیهای ساختاری از آن استقبال کردند. در این روند و در جریان ایجاد موقعیت علمی و آکادمیک سینما در کشور و رشد مبنایی آن نیز، ایران جزو کشورهای پیشرو بوده است.
با گذشت کمتر از سه دهه از عمر سینما در ایران نخستین مدرسۀ تخصصی سینما تاسیس شد. "آوانس اوگانیانس" مهاجری ارمنی- روسی بود که در 20 اردیبهشت ماه سال 1309 این مدرسه را با نام «اولین مدرسه سینمایی آرتیستی» در خیابان علاالدوله تهران بنا کرد. مدرسهای که بعدها و حالا منجر به ایجاد آکادمیهای تخصصی، موسسههای آموزشی، مدرسهها و مکتبهای سینمایی شد تا سینماگران بسیاری به حوزه سینما معرفی شوند.
جمال امید، نویسنده و تاریخ نگار سینما در کتاب "تاریخ سینمای ایران" دربارۀ مدرسۀ آوانس اوگانیانس مینویسد: «او فکر تاسیس مدرسه سینمایی و فیلمسازی در ایران را با یکی دیگر از مهاجران روسی، "گریشا ساکورا لیدزه" (صاحب سینما مایاک) در میان گذاشت و با تشویق و یاری مالی او کارش را شروع کرد. در آن زمان سه سال از سینمای ناطق میگذشت و در تهران، سینماها همچنان به نمایش فیلمهای صامت میپرداختند. هارولد لوید، چارلی چاپلین، ایوان ماژوخین، میمارش، اتم قرانت، ریچارد تالماج، انی اندوار و پات و پاتاشون، هنرپیشگان آن زمان بودند.»
اوگانیانس در مدرسۀ خود که از اساتید ایرانی و روسی بهره میبرد رشتههای هنری متعددی را همچون موسیقی، بازیگری، ورزش، فیلمبرداری، ژیمناستیک، رقص باله و. آموزش میداد. راه اندازی و فعالیت این مدرسه، تاثیر بسزایی در جایگاه سینما در کشور داشت و به عبارتی سینما را در ایران تثبیت کرد.
اوگانیانس پس از تاسیس این مدرسۀ سینمایی و همزمان با فعالیت آن به فیلمسازی نیز روی آورد و نخستین فیلم صامت بلند داستانی سینمای ایران را ساخت. این فیلم که «آبی و رابی» نام داشت در ژانر کمدی و در مدت زمان 90 دقیقه ساخته شد که نمایش آن از روز جمعه ۱۲ دی ۱۳۰۹ در سینما مایاک آغاز و با استقبال از سوی مردم مواجه شد.
خبرهای رسیده از غرب حاکی از تولید فیلمهایی با پخش همزمان صدای بازیگران آن است که تصور این اتفاق هم فوق العاده است. همچنان که پنج سال زمان نیاز بود تا سینما پس از اختراع به ایران برسد، همین مقدار زمان هم برای تولید اولین فیلم ناطق ایرانی پس از خلق سینمای ناطق در جهان کافی بود.
در سال ۱۹۲۷ میلادی برابر با 1306 شمسی، "آلن کراسلند" امریکایی توسط کمپانی نوپای "برادران وارنر" در امریکا، فیلم سینمایی «خوانندۀ جاز» (The Jazz Singer) را به عنوان اولین فیلم بلند ناطق، تولید و در سینماهای اروپا و امریکا روی پرده برد. این فیلم با استقبال بی نظیر و تاریخی تماشاگران روبرو شد، بهگونهای که دست اندرکاران سینما دریافتند که عصر جدیدی در سینما آغاز شده است.
در ایران نیز، در سال ۱۳۱۲ شمسی، "اردشیر ایرانی" نخستین فیلم ناطق سینمای ایران را با نام «دخترلُر» ساخت. این فیلم که در میان مردم با نام «جعفر و گلنار» مطرح شد با همکاری و نویسندگی "عبدالحسین سپنتا" و با بازی خود او در بمبئی به صورت سیاه و سفید فیلمبرداری و تولید شد. نقش سپنتا در تولید این فیلم به قدری پُررنگ بود که برخی او را کارگردان فیلم میدانند. «دخترلُر» که ساخت آن هفت ماه به طول انجامید در ۳۰ آبان سال 1312 در سینما "مایاک" در خیابان لالهزار که به "سینما دیدهبان" تغییر نام داده بود به نمایش درآمد.
نمایش این فیلم که با به صدا درآمدن بازیگران، تماشاگرانِ بیشمارش را شگفت زده کرده بود، همانند تحول جهانی سینمای ناطق، بزرگترین رویداد صنعتِ نوپای سینما در ایران بود که بهعنوان دستآوردی عظیم، با تحت تاثیر قرار دادن جریان سینما در ایران، مسیر متفاوتی را در جهت تکامل این هنر پیشتاز رقم زد.
عباس بهارلو، محقق، منتقد و پژوهشگر سینما، که پیشتر در خصوص آغاز دوران سینمای ناطق با یکی از رسانهها گفتوگو کرده بود در ارتباط با انتخاب بازیگر فیلم «دخترلُر» به عنوان نخستین بازیگر زنِ سینمای ایران گفته است: «تا قبل از دوره پهلوی اول، بازی زنان مسلمان در نمایشها و تعزیهها ممنوع بود و پسران جوان و نابالغ، که "زنخوان" یا "لوره" خوانده میشدند، با آرایش و گیسوی مصنوعی نقش زنان را ایفا میکردند. بازیگران زنی که در آن سالها در فیلمها (دورۀ سینمای صامت) ایفای نقش میکردند، مانند؛ مادام سیرانوش، لیدا ماطاوسیان، ژاسمین ژوزف، زما اوگانیانس و آسیا قسطانیان از بانوان ارمنی بودند و به همین دلیل موانع کمتری بر سر راه خود داشتند. عبدالحسین سپنتا موفق شد "صدیقه (روحانگیز) سامینژاد"، همسر یکی از کارکنان کمپانی امپریالفیلم بمبئی، را که از ١٣سالگی از کرمان به هندوستان رفته بود مجاب کند و با این توضیح که نام او بهعنوان نخستین بازیگر زن در تاریخ سینمای ایران ثبت خواهد شد - که شد- موافقت او و شوهرش را برای بازی در فیلمش جلب کند. ایفای نقش گلنار در "دخترلر" سبب شد که خانم سامینژاد در سراسر زندگی انگشتنما و زبانزد خاص و عام شود.»
سینما در ایران از ابتدای تولد خود، بیش از آنکه دستخوش پیشرفت و ارتقاء تکنیکی و تخصصی و توسعه علوم اجتماعی و افزایش دانش فرهنگی قرار بگیرد، تحت تاثیر شرایط سیاسی حاکم قرار گرفته است.
"دخترلُر" علاوه بر اینکه به عنوان نخستین فیلم ناطق در تاریخ سینمای ایران ثبت شده است، اولین فیلمی نیز هست که به طور مستقیم در زمان تولید، تحت نظارت حاکمیت قرار گرفت و طی آن سانسور در سینمای ایران معنا پیدا کرد. این فیلم داستان یک زوج ایرانی به نام "جعفر و گلنار" است که به دلیل ناامنی و شرایط تلخ و سخت اجتماعی دوران قاجار از ایران به هند پناه بردهاند. با فشار مستقیم دربار، در انتهای فیلم، "جعفر و گلنار" به ایران برمیگردند و دلیل بازگشت آنها هم در میاننویس پایانی فیلم، امنیت و آرامشی است که به واسطۀ به قدرت رسیدن رضاخان پهلوی ایجاد شده است.
پس از نمایش عمومی و موفق فیلم "دخترلُر" در سینماهای کشور که به دلیل استقبال تماشاگران مدت زمان زیادی نیز بر پرده بود تا سال 1327 مجموعاً چهار فیلم ایرانی دیگر در سینماها به نمایش درآمد که همه آنها را نیز عبدالحسین سپنتا ساخت. این سالها بر خلاف آنچه با تولد سینمای ناطق در ایران به عنوان شگفتی و تکامل اعجاز تصویر بر پرده انتظار میرفت سالهای کم فروغی برای سینمای کشور بود. هر چند از این تاریخ به بعد کارگردانانی همچون؛ اسماعیل کوشان، علی دریابیگی، پرویز خطیبی، فضلالله بایگان، ابراهیم مرادی و ... در جهت ساخت و تولید فیلم تلاشهایی صورت دادند، اما شرایط و اوضاع سیاسی و اجتماعی حاکم یکبار دیگر مانع از رشد و حرکت سینما شد.
جنگ سراسر کشور را فراگرفته بود. نبردی فراگیر به عظمتِ جنگ جهانی دوم. طی سالهای 1318 تا 1324 شمسی، جنگ جهانی دوم اغلب کشورها را تحت تاثیر خود قرار داده بود. جنگی شوم و ویرانگر همانند تمام جنگها که سرانجام در سال 1320 منجر به اشغال تهران توسط نیروهای منصوب به متفقین شد. مردم تهران و بالطبع سراسر ایران در تب جنگ میسوختند. سینما و سالن هایش در ایران کم فروغ شده بودند.
عباس بهارلو، در همان گفت و گو درخصوص احوالات سینمای ایران در آن سالها – فارغ از داغ و تاثیر جنگ جهانی بر پیکر اجتماع و سینمای ایران - میگوید: «با مرگ سینمای صامت و تولد سینمای ناطق، سینمای ایران برای یک دوره ١١ ساله دچار فترت شد. اوگانیانس به هندوستان رفت تا در میان مرتاضهای هند به کشفوشهود بپردازد و درمان طاسی سر بیاموزد و شاید فیلمی بسازد. مرادی به خدمت اداره گمرک درآمد و چند اختراع هم به نام خود ثبت کرد و سپنتا هم پس از ساختن چهار فیلم دیگر به ایران بازگشت تا با جلب رضایت مسئولان دولتی کارش را ادامه بدهد که موفق نشد. دوره دوم فیلمسازی از سال ١٣٢٦ در موقعیتی آغاز شد که پهلوی دوم بر مسند قدرت نشسته بود. در این دوره دکتر "اسماعیل کوشان" با انتخاب داستان "فیروز و فرزانه" (نوشته نظاموفا)، "علی دریابیگی"، که کارگردان تئاتر بود، در مقام کارگردان و رقیه چهرهآزاد، نیکتاج صبری، حسین محسنی، شوکت (ژاله علو) و زینت مودب بهعنوان بازیگران فیلم نشان داد که پا جای پای سپنتا میگذارد و شناختش از مدیوم سینما، برخلاف اوگانیانس، در این حد است که آن را در امتداد تئاتر میداند و چندان تفاوتی بین اصول و قواعد سینما و تئاتر قائل نیست.
در نگاه اول اینطور تصور میشود که جلب و جذبشدن این عده به سینما منشأ دگرگونیهای ژرفی در سینما بوده؛ اما واقعیت این است که اگر آنها از پسِ سالها کار و تجربه در عرصه نمایش برای خود جایی باز کرده بودند همه آنچه را که به سینما آوردند نهفقط از نمایشهای ضعیف و تنگمایهای که معمولا زیر نظر "سازمان پرورش افکار" اجرا میشد فراتر نبود، بلکه بهواسطه عدمتسلط بر صناعتی که سینما لازم دارد فیلمهای مهمی نبودند. درواقع حضور و تمرکز آنها در سینما منشأ تحول نظرگیری نبود، بسیاری از آنها آمدند و پس از ساختن یکی، دو فیلم پی کار خود رفتند و به همین دلیل سنگ بنایی که سینمای ایران - بهطور اعم- و سینمای غیرمتعارف و فرهنگی - بهطور اخص- نیازمند آن بود پی ریخته نشد.»
ادامه دارد ...
انتهای پیام/ 130