به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس به نقل از دیپلماسی ایرانی، عصر پنجشنبه 25 بهمن ماه چهارمین دور از نشست سه جانبه سران ایران، روسیه و ترکیه با محوریت تحولات منطقه و سوریه برگزار شد که نتیجه آن یک بیانیه 17 مادهای بود؛ بیایهای که روسای جمهوری اسلامی ایران، روسیه و ترکیه در آن بر پایبندی مستحکم و مستمر خود به حاکمیت ملی، استقلال، وحدت و تمامیت ارضی سوریه و همچنین اهداف و اصول منشور ملل متحد تأکید کردند. دیپلماسی ایرانی برای بررسی اهداف و دستاوردهای چهارمین دور از نشست سه جانبه سران ایران، روسیه و ترکیه در بندر سوچی، گفتوگویی را با قاسم محبعلی، سفیر اسبق ایران در مالزی و یونان، رئیس سابق اداره کل خاورمیانه وزارت امور خارجه و کارشناس مسائل خاورمیانه و جهان عرب ترتیب داده است که در ادامه از نظر خواهید گذراند:
دیروز (پنجشنبه) شاهد برگزاری چهارمین دور از نشست سران سه کشور روسیه، ایران و ترکیه در بندر سوچی با محوریت مسائل و تحولات سوریه بودیم. در سایه مواضع طرفین در این نشست، ارزیابی شما از دستاوردها و اقتضائات این دور از نشست سه جانبه تهران، مسکو و آنکارا در قبال تحولات سوریه و خاورمیانه چیست؟
همان گونه که شما اشاره داشتید این دور از نشست سه جانبه سران ایران، روسیه و ترکیه با محوریت مسائل سوریه در بندر سوچی که چهارمین دور از این سلسله نشستها است در شرایطی برگزار شد که در حد فاصله نشست قبلی در تهران تا این نشست اتفاقات بسیار مهمی روی داد. از این رو برخی از اقتضائات این دور از نشستها با سه دور پیشین بسیار متفاوت بود، اما در کل این دور از نشست به بیشتر به تحولات منطقه ادلب و توافقی که میان روسیه و ترکیه که بیشتر در این خصوص صورت گرفته بود، باز میگشت. در این راستا آنکارا قرار بود مدیریتی را در قبال گروههای معارض مسلح در این منطقه صورت دهد و برخی از این گروهها را در زمره گروههای تروریستی شناسایی کند که این مسئله تاکنون از جانب آنکارا صورت نگرفته است و به تبع آن نارضایتی و نگرانیهای جدی را از طرف مسکو صورت داد. از این رو این مسئله یکی از نقاط مهم گفتوگو در این دور از نشستها به خصوص در دیدار دوجانبه پوتین و اردوغان بود. در سایه این نکته یقیناً آینده شمال غرب سوریه و منطقه ادلب یکی از کانونهای مذاکرات دیپلماتیک تهران، آنکارا و مسکو خواهد بود، چراکه روسیه و ایران سعی دارند تا با دخالت ارتش و دولت سوریه در منطقه ادلب شرایط را به نفع دمشق تمام کنند. اما ترکیه نگاهی متفاوت از این 2 دارد. حال باید دید که شرایط در آینده چه سناریویی را برای ادلب رقم خواهد زد.
از طرف دیگر مسئله شرق فرات و سرنوشت کردهای سوریه نیز یکی دیگر از ابعاد مهم مذاکرات سه طرف در نشست سوچی بود که اتفاقا آقای روحانی در این نشست به صورت مستقیم و صریح در مورد آینده کردهای سوریه و عدم دخالت برخی بازیگران منطقه و فرامنطقهای در آینده این قسمت از سوریه اشاره داشت. مضافا این که دستور ترامپ برای خروج نیروهای نظامی آمریکا از سوریه نیز اقتضائات جدیدی به منطقه شرق فرات و آینده کردهای سوریه داده و به تبع آن حساسیت این منطقه افزایش پیدا کرده است. اما باید دید که نحوه خروج آمریکا از سوریه چگونه خواهد بود تا در خصوص آینده کردها با اطمینانا بیشتری سخن گفت.
آیا کل نیروهای آمریکایی از سوریه خارج خواهند شد و یا اینکه نیروهای هوایی و پایگاههای نظامی ایالات متحده در سوریه باقی خواهد ماند. پاسخ به این سوالات نیز در آینده این منطقه از سوریه و از آن مهمتر واکنشهای آنکارا بسیار مهم است. از سوی دیگر مسئله نشست آستانه و در تقابل با آن نشست ژنو و آینده سیاسی سوریه نیز یکی دیگر از کانونهای بحث و تبادل نظر در نشست سوچی بود، چرا که اکنون مسئله انتخابات در سوریه، آینده بشار اسد و مسائلی از این دست نیز روز به روز اهمیت بیشتری در میان بازیگران حاضر در تحولات سوریه پیدا کرده است. در مجموع محورهای اصلی و کانون بحث و بررسی و تبادل نظر سران سه کشور ایران، روسیه و ترکیه در نشست سوچی همین محورهایی بود که به آن اشاره شد. با نگاهی به بیانیه 17 بندی نشست سه جانبه سوچی میتوان عنوان داشت که مذاکرات این دور از نشستها در چند محور مهمی که به آن اشاره شد خلاصه میشود.
اما برگزاری همزمان 2 نشست سوچی و ورشو با یک موضوع مشابه و دستور کار مشترک چه تاثیراتی را از یکدیگر گرفتهاند. آیا اساسا میتوان عنوان داشت که این 2 نشست هیچ گونه ارتباطی و یا تاثیری بر هم نداشتهاند و برگزاری این دونشست به صورت موازی یک تصادف زمانی است؟
یقیناً چه بپذیریم که این 2 نشست در یک تصادف زمانی صورت گرفته یا خیر، یقیناً موضوعات مشترک و نیز دستور کار مشابهی که در هر 2 نشست پیگیری شده است سبب شده تا نشستهای سوچی و ورشو از یکدیگر تاثیر بگیرند و بر یکدیگر تاثیر بگذارند. اگرچه در ظاهر نشست سوچی و ورشو به موازات هم و توسط 2 جبهه مقابل شکل گرفته است، اما یقیناً میزبانان و مدعوین هر 2 نشست نیم نگاهی به هم خروجیهای همدیگر داشتهاند، چنان که در نشست سوچی مسئله خروج نیروهای نظامی آمریکا از سوریه به بحث و بررسی گذاشته شد. مایک پنس، معاون اول رئیس جمهوری ایالات متحده نیز در نشست ورشو در این خصوص سخنانی را مطرح کرد و یا این که نشست چهار جانبهای با محوریت ایالات متحده در حاشیه نشست ورشو برای پیگیری تحولات میدانی و آینده سوریه از طریق به رسمیت شناختن تلاشهای سازمان ملل و نشست ژنو برگزار شد.
پس مطمئنا نشست سوچی و ورشو بدون تاثیر از یکدیگر نبودهاند. نکته مهم دیگری که باید به آن اشاره کرد برنامه و دستور کار جدی ایالات متحده آمریکا در نشست ورشو بود. در این راستا یقیناً واشنگتن سعی داشت با حضور جارد کوشنر، مایک پمپئو و مایک پنس ایران را به دشمن شماره یک امنیت و صلح خاورمیانه تبدیل کند تا از این طریق تهران به عنوان دشمن مشترک کشورهای عربی منطقه و نیز اسرائیل بدل شود. از این منظر ایالات متحده سعی داشت با تعریف دشمن مشترک برای رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای عربی مرتجع حاشیه خلیج فارس شرایط را برای نزدیکی آنها به یکدیگر فراهم کند تا در نهایت پروسه عادیسازی روابط میان اعراب و اسرائیل به سرانجام برسد. از این رو این تلاشهای کاخ سفید یقیناً از نگاه تهران دور نخواهد ماند. به همین واسطه تلاشهای تهران چه در نشست سوچی و چه در آینده میتواند در سایه پاسخ به این برنامه ریزیهای آمریکا با محوریت پروسه ایران هراسی تعریف و تبیین شود. پس این 2 نشست بدون تاثیر بر یکدیگر نخواهند بود.
با توجه به نکاتی که شما گفتید اساساً صلح و امنیت در خاورمیانه به واسطه تقابل 2 نگاه که در نشست سوچی و ورشو وجود دارد به کجا خواهد کشید؟
به نکته بسیار مهمی اشاره داشتید. ایالات متحده آمریکا در کلان نگاه خود و استراتژی که تعریف کرده است سعی میکند با عادی سازی روابط میان اعراب و اسرائیل، مناسبات منطقه را به نفع امنیت رژیم صهیونیستی به پایان برساند. در این رابطه کاخ سفید تلاش دارد با کاهش نقش خود و افزایش نقش اعراب و اسرائیل باعث کاهش هزینههای نظامی، سیاسی و مالیش در این منطقه شود؛ لذا در آیندهای نزدیک ما شاهد کاهش نقش فیزیکی آمریکا در غرب آسیا خواهیم بود. چون که امریکا با کاهش نقش فیزیکی خود به دنبال افزایش نفوذ دیپلماتیک و سیاسی برای عادی سازی روابط اعراب و اسرائیل است تا این بازیگران نمایندگان برنامههای کاخ سفید در خاورمیانه باشند. چرا که در کلان نگاه خود، آمریکا برنامه به مراتب بزرگ تری برای تقابل با روسیه و به خصوص چین را در سر دارد که روز به روز به رقبای سرسختی برای آمریکا بدل شدهاند. اما برای این کار باید جمهوری اسلامی ایران از سر راه نقشههای ایالات متحده آمریکا حذف شود. چرا که سیاست، نگاه و رفتار تهران در خاورمیانه به عنوان یکی از بزرگترین سدهای عبور آمریکا از خاورمیانه و غرب آسیا بدل شده است. در این راستا به نظر میرسد که 2 نگاه متفاوت در 2 جبهه کاملا متناقض، شرایط حساسی را برای این منطقه از آسیا رقم خواهد زد. در این خصوص کاخ سفید سعی دارد تا محور مناسبات ایران و اعراب را بحرانی کرده و آن را تداوم بخشد و به موازاتش بستر و فضا را برای عادی سازی مناسبات اعراب و اسرائیل شکل دهد. به تبع این نکته یقینا ایالات متحده سعی خواهد کرد تا نفوذ ایران در سوریه، عراق، لبنان، یمن و فلسطین و نیز همراهی حماس، جنبش جهاد اسلامی، حشد الشعبی، انصارالله، حزب الله و دیگر گروهها را با عادی سازی روابط اعراب و اسرائیل مهار کند.
انتهای پیام/ 112