گروه حماسه و جهاد دفاعپرس: «آسمان بار امانت نتوانست کشید، قرعه فال به نام من دیوانه زدند» بیتی که یاد شد، شعر مورد علاقه شهید «عمار بهمنی» بود که مستمر آن را زمزمه میکرد. وی در تابستان سال ۱۳۶۴ در خانوادهای مذهبی متولد شد. پدرش پاسدار بود و حضور فعالی در جبهههای نبرد حق علیه باطل داشت. شغل پدر باعث شد «عمار» از کودکی با فرهنگ شهادت آشنا شود و از همان دوران آرزوی شهادت در دلش جوانه بزند.
به گفته دوستان «عمار»، بارزترین خصوصیت اخلاقی وی مهربانی و کمک به همنوعان بوده است. این خصوصیت نوعدوستی «عمار» به هموطنان خود محدود نبود و او برای دفاع از حریم حضرت زینب (س) و مسلمانان مظلوم سوریه هرروز بی تابتر از روز گذشته شد تا اینکه پس از ماهها تلاش مستمر و پیگیریهای فراوان اسفندماه سال ۱۳۹۴عازم سوریه شد و یک ماه بعد در بیست و چهارمین روز از بهار سال ۱۳۹۵ به آرزوی خود رسید.
وی خاطرات بسیاری طی ۳۱ سال عمر با برکت خود برای اطرافیان به یادگار گذاشته است. پس از خواندن زندگینامه شهید «عمار بهمنی» یقین پیدا کردیم که «شهادت بارانی است که بر هر کسی نمیبارد».
پس از مطالعه بخش اول خاطرات منتخب کتاب «قرعهای از آسمان» روایتگر زندگینامه و خاطرات شهید مدافع حرم «عمار بهمنی»، در ادامه بخش دوم آن را میخوانید.
سخاوت عمار
«عمار» بسیار بخشنده بود و به دنیا وابستگی نداشت. هرکجا که احساس میکرد میتواند کمک کند، حضور داشت. اگر در خیابان نیازمندی را میدید، برای کمک به وی خالصانه پیش قدم میشد و هرچقدر در جیبهای خود داشت، به او میبخشید. حتی اگر خود به آن مبلغ نیاز داشت.
به عمار میگفتم، «وقتی بیکار شدی و به پول خود احتیاج داری، چرا تمام آن را میبخشی؟ قسمتی را بخشیده و مابقی را برای خود نگهدار!» پاسخ میداد «نه، اگر به آدمها کمک کنیم، دعای خیرشان در حق ما برآورده میشود و عاقبتبهخیر میشویم».
راوی: دوست شهید
صحبت با امام رضا (ع)
باهم به مشهد رفتیم؛ داخل حرم بودیم که میخواستم به سمت ضریح بروم. عمار گفت «کجا میروی؟ بنشین همینجا. امام رضا (ع) همینجاست. نمیخواهد جلو بروی و آن همه مردم را اذیت کنی که دستت به ضریح برسد. خبر نداری از همینجا هم امام را میتوانی زیارت کنی؟»
خودش بیتکلف و بیریا جلوی ضریح که رسید، گوشهای پیدا کرد و همانجا روی زمین نشست. رو به ضریح کرد و گفت «السلام علیکم...»
حال خوش معنوی «عمار» مثالزدنی بود و به دل مینشست.
راوی: دوست شهید
وصیتنامه مدافع حرم شهید عمار بهمنی
با عرض سلام و احترام خدمت مولا و مقتدایم حضرت ولیعصر (عج) و سلام بر سلاله پاک رسولالله (ص) حضرت امام خامنهای، رهبر شجاع و مقتدر، که خاری است در چشم دشمنان دین اسلام و عرض سلام خدمت همه شهدا از صدر اسلام تا به امروز...
خدا را شاکرم که توفیق را نصیب این بنده حقیر و کمترین کرد تا پا جای پای شهدای بزرگ همچون «همت»، «صیاد»، «باکری»، «ستوده»، «جاویدی» و دیگر شهدای عزیز بگذارم؛ همانهایی که سالیان سال الگوی من در زندگی بودند.
اگرچه به اقتضای سن کم در طول هشت سال دفاع مقدس مردم ایران، امکان حضور برایم در جبهههای حق علیه باطل وجود نداشت؛ توفیقی نصیبم گردید تا بتوانم در جبهه مبارزه با صهیونیسم جهانی که کمر همت برای نابودی اسلام و خصوصا شیعیان بستهاند، قدمی برداشته، خدمتی انجام دهم. امیدوارم که بتوانم سهم کوچکی در نابودی این دیوصفتان بدمَنش بردارم و در جهت تقویت جبهه مقاومت که همان جبهه اسلام ناب محمدی است، مؤثر واقع شوم.
از خدا میخواهم چنانچه مصلحت میداند، توفیق خدمت را در این راه بارها و بارها نصیبم کند تا به ندای «أین عمار!» رهبرم لبیک گفته باشم و درنهایت، سرنوشت شهادت را برایم رقم بزند تا شرمنده شهدا نباشم.
اما سخنی نیز با مردم فهیم ایران دارم: همه ما معتقد به ظهور امام عصر (عج) هستیم و این امر نهایتا محقق خواهد شد. اگر بخواهید در زمان ظهور شرمنده آن حضرت نشوید، پشتیبان ولایت فقیه و تابع فرامین ایشان باشید و این سید مظلوم را تنها نگذارید که اگر خدای ناخواسته در این زمینه کوتاهی کنید، قطعا در روز ظهور پشیمان هستید و آنوقت دیگر قابل جبران نخواهد بود.
سخنی هم با پدر و مادر و برادر و خواهرم دارم که چنانچه احیانا آنها را ناراحت کردهام، مرا ببخشند و حلال کنند و از سر تقصیرات من بگذرند. خواهرم! توقع من از تو صبوری، استقامت و حجاب برتر است. از همه دوستانم هم میخواهم که مرا حلال کنند.
با آرزوی توفیق و سلامتی برای همه خدمتگزاران به مکتب اسلام عزیز...
عمار بهمنی
فروردین ۱۳۹۵
شعری که شهید عمار سروده است
قدم بردار و آرام و کمی نزدیک این تن شو
نگاهم کن به آرامی به دور از ماتم و غم شو
بسی بشکسته بال من، بسی گریان بسی آرام
نباشی سخت میمیرم بیا همرنگ این «من» شو
من آن موج گریزان و تویی آن رود بیپایان
نبندی راه را برمن! بیا در پیچ من خم شو
تو رودی... نه! تو دریایی و اقیانوس پابرجا
تو در من جزر میگردی، بیا جزر و مد من شو
همینکه با توام خوبم همینکه با تو میمانم
بیا و لحظه رفتن دلیل مردن من شو
انتهای پیام/ 711