به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، «ناصر زارعی» متولد هشتم شهریور سال 1342 به عنوان نیروی سپاه پاسداران به جبهههای جنگ اعزام شد و در تاریخ 11 آذر سال 1362 در منطقه بوکان به شهادت رسید. در ادامه وصیتنامه این شهید را میخوانید.
بسم الله الرحمن الرحیم سلام ای مکتب خون و پیام، ای یاور بیکسان و ضعیفان، ای دشمن کافران و ای مکتبی که در راهت هزاران مرد و زن جوان جان عزیزشان را از دست دادهاند.
جاذبه تو چیست؟ چگونه است که در راهت هر جوان مسلمانی جانش را از دست میدهد.
من قسم یاد میکنم به قطره قطره خون تمام یاورانی که در راهت مظلومانه، عاشقانه و سعادت مندانه از دست دادهام تا از تو و قرآن مجید پاسداری کنم و جان بیارزش خود را در راه پرعظمتت فداکنم و همان راه را بروم که حسین بن علی رفت؛ همان خط سرخ شهادت و بس. امام خمینی می فرماید: «ای ملت ایران، اگر شما در راه خدا جهاد کنید، چه بُکشید و چه کشته شوید، پیروزید، این پیروزی از صدر اسلام بوده است.»
سخنی چند با برادر و خواهر حزب الله
ای برادر و خواهر حزب اللهی، اکنون که در این برهه از زمان در کشور ما انقلاب شده است، ما باید نگه دارنده آن باشیم و از خون شهیدان خود پاسداری کنیم و باید با عیاشان و ستمگران که میخواهند این انقلاب را از کشور ما بگیرند، مبارزه کرده و یاور و همراه رهبر عزیز این انقلاب باشیم؛ چون این رهبر است که میتواند این کشور را به سوی اسلام ببرد. ما باید به دشمن ذلیل و بدبخت فرصت فکر کردن ندهیم و راه کربلا و راه حرم حسینی را باز کنیم که این کار، آرزوی هزاران شهید بوده است. ما باید درخت انقلاب را که با خون هزاران جوان آبیاری شده، مواظبت کنیم. امام را دعا کنید و رزمندگان را با آغوش باز پذیرایی کرده و پیروزی آنها را از خداوند متعال طلب کنید و به مردم دنیا بگویید: «این پیروزی به نفع ما تمام میشود و به زودی آزاد خواهند شد. چون این کلام قرآن است «نصر من الله و فتح قريب».
اکنون برای شهادت ثانیه شماری میکنم/ شهید برای یک خانواده و کشور نیست برای همه مستضعفان جهان است
من که بخشی از زندگی خود را به پوچی گذارندهام، اکنون برای شهادت ثانیه شماری میکنم؛ چون با شهادت میتوانم کمی از گناه خود را از دریای گناهانم کم کنم. ما در زندگی 2 راه بیشتر نداریم: راه امام حسین و راه حضرت زینب. راه امام حسین همان خط سرخ شهادت است و راه حضرت زینب ادامه دهنده خون امام حسین است. هرکس نتواند راه حضرت زینب را که همان پاسداری از خون شهیدان است برود، باید حسینی شود و البته راه امام حسین را ثانیه شماری میکنم و البته راه حضرت زینب سخت تر از راه امام حسین است و هرکس این 2 راه را نرود، جزو زیانکاران است و اکنون که راه او را پیدا کردم، ادامه دهنده راه او میشوم و به همان راهی را که او رفته، میروم.
به خواهری که از داغ برادر چشمانش پر از اشک شده و به مادری که از داغ پسر داغدیده شده و به پدری که از داغ پسر کمرش شکسته شده و به برادر، خواهر، مادر و پدر خودم میگویم که در برابر مرگ سرخ من یعنی شهادت گریه نکنید؛ چون شهید در راه خدا رفته و به خدا رسیده است. چون خدا می فرماید: «من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفني احبنی و من احبنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فعلی دیته» پس اگر من شهید شدم از پدر و مادر و برادرانم و خواهرم میخواهم که گریه نکنند؛ چون شهید برای يک نفر یا یک خانواده یا یک محل يا يک شهر یا یک کشور نیست. شهید برای تمام مستضعفان جهان است. شهادت تزریق خون بر پیکر اجتماع است و اگر خون به اجتماع نرسد، اجتماع ناراحت است. خون است که درخت اسلام را آبیاری می کند و شهادت افتخار اسلام است.
شهادت بهشت است
وای ملت ایران، شهادت موج سرفرازی و سربلندی در میان دریای پرمحتوای اسلام است، شهادت بهشت است و شهید شمع تاريخ است؛ یعنی هیچ چیزی به اندازه شهید نور نمیدهد، شهید اندازه تاریخ است. هرکس به مردان حق پیوسته، عنوانی گرفته است، قطره چون وصل به دریا شود، دریا میشود.
سخنی چند با منافقین و ضد انقلابها
و شما ای گروههای ضداسلام و ضد توحید، حرف مرا تا دیر نشده گوش کنید، دست از این کارهای بد و پلید خود بردارید و توبه کنید که خدا سریع الرضا است و مهربان و بخشندهتر از آنکه ما فکرش را میکنیم و زود توبه کنید که خداوند توبه را قبول میکند و گرنه امت خروشان حزب الله، شما را نابود خواهند کرد. بیچارههایی که با حرف دیگران گول خوردهاید، زندگی شیطانی را از سر راه خود بردارید وگرنه امت حزب اللهی شما و تمامی رهبرانتان را به زباله دانی تاریخ خواهند ریخت و با شما کاری خواهند کرد که با همان رژیم منفور کردند؛ یعنی او را از بین بردند. و شما ای مسلمانها دست از گناه کردن بردارید و رو به خدا کنید. نماز شب بخوانید و در دعاهای توسل و دعای کمیل شرکت کنید و حرف دیگران را گوش نکنید؛ زیرا هرکس به غير الله تکیه کند گویا به تار عنکبوت تکیه داده است.
سخنی با پدر و مادرم و برادران و خواهرانم
مادر عزیز، ای کسی که باعث شدی من به خدا نزديک شوم و من به راه حسینی بروم و او را بشناسم. ای کسی که تمام وقت خود را از زمان تولد صرف من کردی و مرا به این سن رساندی و در این سالها مرا با تمام خوبیها و بدیها آشنا کردی و با تمام سختیها و دشواریهای زندگی همساز کردی و مرا در این خم زندگی آماده کردی و يک لحظه نگذاشتی که راه خطا بروم، از تو سپاسگزارم و از تو حلالیت میطلبم. خلاصه خیلی میبخشید که از شما خداحافظی نکردم و این را هم به خواهرانم بگویید: «راه حضرت زینب را ادامه دهند و به برادرانم فریبرز و منصور بگویید که راه حسین بن علی را ادامه دهند؛ هرچند که بهتر از من ادامه خواهند داد و این برادر بزرگوارم بود که چگونه راه حسین رفتن را به من نشان داد.» پدرجان، ای تو که در راه بزرگ کردن من دست کمی از مادرم نداشتی از تو سپاسگزارم. تو که یک عمر با هر بدبختی و دشواری من را بزرگ کردی؛ ولی من چه گویم که نتوانستم خوبیهای تو را جبران کنم و امیدوارم که من را ببخشی و ما حلالیت میطلبم و حلالیت شما را از خداوند میخواهم. خداوند متعال خواستارم که شما را در صف سربازان مهدی (عج) قرار دهد و پدر جان از شما حلالیت میطلبم و حلالیت شما را از خداوند میخواهم.
انتهای پیام/ 141