گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس ـ رسول حسنی؛ بعد از سالها چشمانتظاری برای دیدن یک اثر قابل تأمل در حوزه دفاع مقدس چشم مخاطبان تئاتر به دیدن نمایشی روشن شد که برای مدتها آن را در ذهن خود مرور خواهند کرد. نمایشی که بدون حضور سلبریتیها و امکانات و پول هنگفت توانست امروز ما را در مقابل دیروزمان قرار دهد و از این رهگذر حرفهایی بزند که هر کسی جسارت گفتن آنها را ندارد. این نمایش با عنوان «برگشتن» یکی از معدود آثاری است که با مخاطبش تعارف ندارد چه مسئولان و مدیران ردهبالای کشور باشد و چه مخاطبی که برحسب اتفاق گذرش به سالن چارسو افتاده باشد.
«حسین مسافر آستانه» در «برگشتن» استحاله جامعهای را به نمایش میگذارد که با سرعتی باورنکردنی در حال فراموشی همه ارزشهای خود است. هرچند نمایش داستان برادر شهیدی را روایت میکند که قصد دارد به خرمشهر برگردد تا یک مجتمع بزرگ بسازد ولی در این برگشتن و ساخت و ساز و آبادانی خرمشهر منافع شخصی خود را مدنظر قرار داده است و نه بازگشت به اصالتها و خدمت به مردم جنگزده خرمشهر که هنوز با محرومیتها و محدودیتها زندگی میکنند. حتی وقتی استخوانهای برادرش و همرزمان او را در هنگام خاکبرداری پیدا میکند از تصمیم خود منصرف نمیشود.
«برگشتن» از طرفی با ورود به خانه سه مادر شهید پرده از غفلت و خوابزدگی ما برمیدارد که تنها خرمشهر را صدها کیلومتر بافاصله دارد فراموش کردهایم که حتی مادران شهیدی که در همسایگی ما قرار دارند را هم نمیبینیم. همه مایی که چشم به تصرف خانه مادر شهید داریم تا عمارت مسکونی خود را بزرگتر کنیم. مادران شهیدی که برخلاف هیاهوی روشنفکران و منتقدان جنگ تحمیلی حتی از داشتن کسی که آنتن تلویزیونشان را تنظیم کند نیز محروم هستند. حُسن «برگشتن» در این است که چرا تیغ برنده خود را به درون مخاطب گرفته است و نه «دیگران» که برای شهدا کار نکردند.
«برگشتن» با دیگران کاری ندارد بلکه همه عقدههایش را بر سر خود ما فرو میآورد تا شاید تکانی بخوریم. به همین دلیل است که شخصیت زیادهخواه نمایش برادر شهید است، این انتخاب هوشمندانه باعث شده «برگشتن» نهتنها شعاری نباشد بلکه باورپذیری آن برای مخاطب ثقیل نباشد و حتی همه ما خود را برادر شهید بدانیم. برادرهایی که به هر ترتیبی میخواهند بنای موفقیتشان را روی استخوان شهیدی بالا ببرند. در این میان هم اصلاً به مادران شهید همسایه توجهی نداریم که سقف بالای سرشان امروز و فردا پایین میآید.
«برگشتن» با همه ویژگیهای خوب خود، قابل تحمل نیست و این یکی از معدود آثار خوبی است که دیدن آن را نباید به همه توصیه کرد. تجربه دیدن «برگشتن» رسوایی بزرگ مخاطب در برابر خود است و چه کسی است که مدعی باشد حق شهدا و مادرانشان را ادا کرده تا از دیدن «برگشتن» شرمنده خود نباشد. مسافر آستانه در بهترین اثر خود و بهترین اثر این سالهای دفاع مقدس با بیرحمی ناتمامی ما را از خوابی چندساله بیدار کرده است و جالب اینکه در این بیدار شدن اختیاری نداریم. «برگشتن» را نمیتوان بهسادگی فراموش کرد و طعم تلخ آن مثل دارویی شفابخش برای مدتی همراه است تا زمانی که دوباره در عافیتطلبیهایی خود غرق شویم.
«برگشتن» نهتنها در محتوای غافلگیرکننده است که در فرم نیز موفق است. استفاده از نور در فضایی تیره مخاطب را بیواسطه به درون نمایش میبرد بدون آنکه این نوع طراحی صحنه آزاردهنده باشد. همچنین بازیهای بازیگران از یکدستی مثالزدنی برخوردار است و نمیتوان گفت که کدامیک از بازیگران بهتر از دیگری بودند.
بااین حال بازی «فاطمه رادمنش» در نقش سه مادر شهید قابل ستایش است و میتوان مدعی شد که بخشی از توفیق در القای تنهایی و مظلومیت مادران شهدا مرهون بازی درخشان رادمنش است. البته از موسیقی حسابشده و کارگردانی خوب مسافر آستانه نباید غافل شد. مخاطب اصلی آنچه مسافر آستانه قصد گفتنش را دارد، خودش است برای همین است که «برگشتن» بر جان مخاطب مینشیند و «برگشتن» را با همه تلخیاش باور میکند. این باور کردن نکته مغفول مانده تئاتر است.
انتهای پیام/ 161