به گزاش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاعپرس، «فریبا انیسی» نویسندهای است که بیش از دولت در عرصه پژوهش و نویسندگی با موضوع نقش زنان در پیروزی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس میکنند نزدیک به ۲۰ عنوان کتاب دارد و سالها در مطبوعات کشور قلمزده است.
«شب پنجم»، «عبور از گذرگاه»، «معلم شهید»، «سرپل ذهاب در جنگ»، «روزنه»، «معراج پانزده»، «جرعه نوش» و ... از آثار این نویسنده است.
سیر فعالیتها، تجربیات و نظرات انیسی درباره ثبت و نوشتن نقش زنان در انقلاب و جنگ و نیاز به یک بانک اطلاعات جامع در زمینه دفاع مقدس، نکات قابل توجهی برای نویسندگان جهان دارد که در این مصاحبه به آنها پرداخته شده است.
موقعی که جنگ شروع شد چند ساله بودید؟
سال تحصیلی ۵۹-۶۰ دانشآموز سال اول دبیرستان بودم. آن زمان جذب مدرسه ماهی طرف بود یعنی نه کاملاً دست منافقین بود و نه کاملاً دست مذهبیها.
گروهی بودیم که انجمن اسلامی دانشآموزی در مدرسه راهاندازی کرده بودیم ولی طوری بود که انجمن ما مخفیانه عمل میکرد. البته هنگام شهادت یکی از دوستان (شهید علی بشکیده) ادامه موجودیت کردیم.
برای اینکه خودمان در مقابل شبهات مارکسیستها و منافقین قویتر کنیم، به کلاسهای تقویتی میرفتیم. یادم هست در کلاس تفسیر قرآن، یک کتاب تفسیر نمونه داشتیم که دست به دست بینهای کلاس میچرخید. شرایط مثل امروز که بهراحتی در هر کتابخانه تفسیر نمونه و المیزان باشد. در آن دوران با کلاسهای عقیدتی انجمن اسلامی و بسیج مسجد، خودمان را در برابر شبهات قوی میکردیم.
نوشتن را چه زمانی شروع کردید؟
در مدرسه انشایم خوب و مورد توجه معلمها قرار میگرفت. در دوره دبیرستان در پایگاه بسیج مسجد قمر بنیهاشم در خیابان دماوند تهران فعالیت میکردم. در آن مسجد، هفتهای یکبار روزنامه دیواری منتشر میکردیم. حدود یک سال و نیم با یکی از دوستان مسجدی، طراحی روزنامه دیواری و نوشتن مطالب آن را برعهده داشتیم. بعد از آنهم بهصورت پراکنده مطالبی درباره شهدا مینوشتم. اولین مطلب رسمیام با موضوع شهدای هفتم تیر در سال ۷۲ در روزنامه جمهوری اسلامی چاپ شد.
آن موقع خیلی از خانمهای نویسنده مذهبی برای چاپ مطالبشان از اسم مستعار استفاده میکردند موقع چاپ مطلب دوم از من پرسیدند میخواهید با چه اسم چاپ شود؟ گفتم اسم خودم؛ یعنی اعتقاد داشتم و دارم که باید هویت نویسنده مشخص باشد و فرد باید مسئولیت نوشتههایش را برعهده بگیرد. با این حال موقع چاپ متن نوشتند «ف. امینی».
رشته تحصیلیتان چه بود؟
ابتدا رشته میکروبیولوژی قبول شدم و یک سال این رشته را خواندم، اما دیدن با روحیه هماهنگی ندارد. بعد از آن در حوزه علمیه رفتم و دو درس خواندم. شاگردی اساتید بزرگی مثل خانم شرکا و اساتید حوزه علمیه آیتالله شاهآبادی پشتوانه عقیدتی بسیار خوبی برای سالهای بعدی در پژوهش و نوشتن شد. بعد از آن دوباره کنکور دادم و رشته مدیریت آموزشی قبول شدم.
همکاریتان با «پیام زن» چطور شروع شد؟
مشغول نوشتن پژوهش بودم که یکی از دوستانم به نام خانم پلنگی که در مجله «زن روز» فعالیت میکرد، منابع مجله «پیام زن» معرفی کرد. در مجله «پیام زن» زنان شهید و ایثارگر را معرفی میکردم. در آن دوره مصاحبههای زیادی با بانوانی انجام دادم که تا آن موقع هیچکس سراغشان نرفته بود. تا چندین سال کارم نوشتن درباره زنان شهید و ایثارگر و جانباز بود.
اطلاعات این بانوان شهید و ایثارگر را چگونه پیدا میکردید؟
معمولاً وقتی با یک خانم ایثارگر یا خانواده یکی از خانوادههای شهید صحبت میکردم، خودشان به من پیشنهاد مصاحبه با چند خانواده شهید یا مصاحبه با دوستانشان را که از زنان ایثارگر بودند میدادند. درواقع، خداوند راهی باز میکرد که اطلاعات جدیدی در ماده زنان شهید و ایثارگری که نمیشناختم، به دست میرسید.
در یک مقطعی درباره شهدای حماسه ۱۵ خرداد ۱۳۶۳ در بانه تحقیق میکردم، در این واقعه، مردم بانه با وجود تهدید صدام و ضدانقلاب به تظاهرات ۱۵ خرداد میروند. در آن روز ضد انقلاب از زمین و هواپیماهای جنگی صدام از آسمان مردم را به رگبار میبندند. ۲۱۵ نفر شهید میشوند و تعدادی از آنها در همان میدان اصلی شهر دفن میشوند. با خانواده یکی از شاهدان واقعه صحبت کردم، آنها شماره تلفن چندین نفر از خانمهای ایثارگر را دارند به این ترتیب، یک اطلاعات جامعی درباره واقعه و شهدای آن به دست آوردم.
از چه زمانی به فکر نوشتن کتاب درباره زنان شهید و ایثارگر افتادید؟
متوجه شده بودم مجموعهها و سازمانهای دفاع مقدس نسبت به مسائل زنان در تاریخ هشتساله جنگ بیتوجه هستند. فکر کردم باید کاری برای این موضوع بکنم. سال ۱۳۷۸ وقت ملاقاتی از مسئولان فرهنگی کشور گرفتم و این مسئله که چرا روی زندگینامه زنان شهید و ایثارگر کار نمیشود را مطرح کردم و ایده و اطلاعاتم را درباره زنان شهید و ایثارگر آنها دادم.
البته این روزها وقتی انحصارطلبی بعضی افراد و سازمانهای فرهنگی عرصه دفاع مقدس را میبینم، برایم این سؤال پیش میآید که اینها چه نسبتی با دفاع مقدس دارند؟ مثلاً اینکه فکر میکنند فقط خودشان باید روی فلان سوژه یا ایده کار کنند و یا اطلاعات مربوط را به پژوهشگران نمیدهند به این بهانه که این اطلاعات برای پژوهشگران مرکز خودشان است.
در ابتدای ورود نهادها و سازمانهای دفاع مقدس به موضوع زنان شهید و ایثارگر، کتابهای خیلی ضعیف، آنهم با اطلاعات ناقص کار شد. کمکم و با گذشت زمان کارها غنیتر شد و آثار قابل توجهی با موضوع زنان و دفاع مقدس چاپ شد.
در حال حاضر وضعیت تاریخنگاری و تولید محتوا درباره حضور زنان در انقلاب و دفاع مقدس را چگونه میبینید؟
یکی از معضلات بزرگ این است که ما بانک اطلاعات جامع نداریم. حالا نه درباره زنان ایثارگر و جانباز و شهید بلکه درباره کل تاریخ دفاع مقدس.
ما مشکلاتی در مورد سه گروه افراد داریم. اول گروهی که سوابق انقلابی در دوران مبارزه و ایثارگری دارند ولی به دلایل شخصی حاضر نیستند خاطراتشان را بیان کنند. دوم گروهی که به دلیل عملکرد بد ناشران دولتی و خصوصی در ناقص یا ضعیف تدوین کردن خاطراتشان سرخورده شدهاند و حاضر به تکمیل چاپ خاطرات نیستند. سوم، افرادی که با بیان خاطرات ایشان میخواهند، امتیازات مادی و معنوی به دست بیاورند با این حال وجود بانک اطلاعات لازم است.
چهکاری برای رفع معضل بانک اطلاعات میشود کرد؟
در مرحله اول باید تمام مسائل دفاع مقدس مستند شود. در مرحله بعدی، مستندات باید توسط متخصصان راستی آزمایی شود. آنوقت میشود سیاست تولید انبوه محصولات فرهنگی درباره تاریخ دفاع مقدس را دنبال کرد.
وقتی مدیریت درست و اساسی برای حمایت باشد، میشود آن افرادی که حاضر به بیان خاطراتشان نیستند را هم قانع کرد، هم جلوی ناقص و غلط چاپ شدن خاطرات را گرفت، هم دستمایهای برای نوشتن داستان و رمان گردآوری کرد و هم امانتی ویژه به دست آیندگان رساند.
منبع: فرهنگ پایداری
انتهای پیام/ 161