شهید «حسن حسن‌خانی»؛

اسلام می‌تواند دشمنان را به زباله‌دان تاریخ بیاندازد

شهید «حسن حسن‌خانی» در قسمتی از وصیت‌نامه خود آورده است: انشاءالله اسلام می‌تواند دشمنان را به زباله‌دان تاریخ بیاندازد. همچنان که امام امت فرمود؛ صدام رفتنی است. صدام و صدامیان هم از بین خواهند رفت.
کد خبر: ۳۹۹۴۶۷
تاریخ انتشار: ۱۳ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۱:۲۴ - 02June 2020

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از آذربایجان‌شرقی، شهید «حسن حسن‌خانی» 3 تیرماه 1343 در روستای خضرلوی شهرستان عجب‌شیر متولد شد. وی پس از ترک تحصیل در دوران راهنمایی و با آغاز جنگ تحمیلی راهی جبهه‌های جنگ شد. این شهید والامقام چندی پس از حضور در جبهه در تاریخ 13 آبان‌ماه 1362 در عملیات والفجر 4 به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

زندگی‌نامه شهید:

شهید «حسن حسن‌خانی» 3 تیرماه 1343 در روستای خضرلوی شهرستان عجب‌شیر دیده به جهان گشود. مقطع ابتدایی را در زادگاهش به پایان رساند. دوران راهنمایی را تا کلاس دوم ادامه داد و سپس ترک تحصیل کرد و در شهرستان بناب جهت یادگیری نقاشی ماشین مشغول کار شد.

بعد از شروع جنگ تحمیلی در بسیج ثبت‌نام کرد و جهت آموزش نظامی به پادگان امام‌رضا(ع) مراغه رفت. وی پس از گذشت 2 ماه از آموزشی، راهی کردستان شد. در پاکسازی بوکان حضور داشت. بعد از اتمام ماموریت کردستان در سال 1361 به عضویت رسمی سپاه پاسداران عجب‌شیر درآمد و به عنوان محافظ امام‌جمعه عجب‌شیر انتخاب شد.

شهید «حسن‌خانی» علاقه خاصی به ورزش‌های رزمی داشت. همچنین در پرتاب نیزه، از مهارت خوبی برخوردار بود. بعد از مدتی به جبهه‌های غرب اعزام و در عملیات‌های مسلم‌بن‌عقیل و والفجر 4 شرکت نمود. وی در مرحله دوم عملیات والفجر 4، به تاریخ 13 آبان‌ماه 1362 در منطقه پنجوین عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید.

خصوصیات بارز شهید:

با همه برخورد حسنه‌ای داشت و با رافت و مهربانی رفتار می‌کرد. جوان نماز خوان و مومنی بود. از حرف پدر و مادرش سرپیچی نمی‌کرد و احترام آن‌ها را نگه می‌داشت. آزارش به کسی نمی‌رسید. ایثارگر، فداکار، شجاع، متواضع و دلاور بود. امر به معروف و نهی از منکر می‌کرد.

خاطرات، مادر شهید:

حدود 2 ماه محافظ امام‌جمعه شد و بعد گفت: من باید به جبهه بروم. حرف هیچ‌کس را قبول نکرد. پدرش و من التماس کردیم و گفتیم کی به ما کمک می‌کنی؟ اگر تو رفتی ما با تنهایی چه کار کنیم؟ کار ما در روستا زیاد بود.

به خاطر اینکه هم گاو و هم گوسفند نگه می‌داشتیم و هم به زمین‌های کشاورزی رسیدگی می‌کردیم. گفت من به هیچ‌کدام از این‌ها چشم‌داشتی ندارم، فقط به جبهه می‌روم. به پدرش گفت مرا با خوشحالی راهی جبهه کن. خون ما از خون شهیدان رنگین‌تر نیست. پدرش بعد از چند لحظه به آسمان نگاه کرد و گفت برو خدا به همراه‌تان.

قسمتی از وصیت‌نامه شهید:

با درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب اسلامی و با درود به شهیدان گلگون کفن اسلام. رزمندگان و برادران، از شما می‌خواهم همیشه پشتیبان انقلاب و امام باشید. انشاءالله اسلام می‌تواند دشمنان را به زباله‌دان تاریخ بیاندازد. همچنان که امام امت فرمود؛ صدام رفتنی است. صدام و صدامیان هم از بین خواهند رفت. خیلی‌ها رفتند و شهید شدند. خون من که رنگین‌تر از آن‌ها نیست. مادرجان نماز بخوان و دعا کن که من هم شهید شوم.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها