رزمنده‌ای که با مجروحیت ماند تا شهادت را به جان بخرد

«شکرالله بابایی» یکی از رزمندگان گردان ۱۵۱ مسلم بن عقیل (ع) با بیان خاطره‌ای به شرح چگونگی شهادت «محمود اسلامجو» پرداخت.
کد خبر: ۴۰۲۴۱۴
تاریخ انتشار: ۰۶ تير ۱۳۹۹ - ۰۰:۱۸ - 26June 2020

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، تصاویر زیادی از دوران دفاع مقدس هنوز وجود دارند که دنیایی حرف در آن‌هاست؛ بنابراین لازم است که رزمندگان و پیشکسوتان جهاد و مقاومت همت بگمارند و خاطراتی که از آن دوران در سینه دارند را بیان کنند. یکی از این تصاویر، تصویری از شهید «محمود اسلامجو» از رزمندگان گردان ۱۵۱ مسلم بن عقیل (ع) است که «شکرالله بابایی» یکی از رزمندگان این گردان و یادگاران هشت سال دفاع مقدس، خاطراتی را درباره این شهید والامقام مطرح کرده است. وی در این‌باره گفته است:

رزمنده‌ای که می‌توانست برگردد؛ اما ماند و شهید شد + عکس

بعد از عملیات «کربلای ٤» ناراحت بود و می‌گفت که دیدی باز هم شهید نشدم. فرمانده گروهانمان بود. حدوداً یک هفته‌ای مانده بود به عملیات «کربلای ٥» که یک ماموریت رفتیم برای شناسایی منطقه مانور. منطقه مانور خط حد دسته‌ها مشخص شد، هوا گرگ و میش بود که «رحمت سلطانی» با یک برادری که متاسفانه نام او را فراموش کرده‌ام، فریاد زدند «اسلام‌جو اذان شد». فاصله حدوداً ٣٠٠ متر بود که برادر اسلام‌جو و بنده شروع کردیم به دویدن و چند رشته سیم‌خاردار را ندیدیم؛ پای اسلام‌جو گیر کرد به سیم‌خاردار و افتاد و بنده هم افتادم روی اسلام‌جو. وقتی پا شدم، متوجه شدم که نمی‌تواند حرف بزند. دیدم دهانش پر از خون شده است؛ خار سیم‌خاردار درست رفته بود در دهانش.

فریاد زدم «برادر سلطانی بیا کمک». بلندش کردیم و سریع با تویوتایی که همراه‌مان بود، بردیمش به طرف اورژانس لشکر، لب و لثه‌اش پاره شده بود؛ دکتر بخیه‌اش کرد و آمدیم سمت مقر گردان. نماز خود را بی‌صدا خواند و شام نخورد. فردا یک کمپوت سوراخ کردیم و با میله خودکار آب آن را به‌جای ناهار خورد. از طرف گردان گفتند که برو مرخصی؛ اما اسلامجو اشک آمد در چشمانش؛ چون عملیات نزدیک بود؛ نرفت و ماند و در شب عملیات «کربلای ٥» کنار نهر «جاسم» لب‌تشنه شهید شد.»

انتهای پیام/ 113

نظر شما
پربیننده ها