به گزارش خبرنگار دفاعپرس از ساری، تاریخ اگر نبود روایتها و حکایتها شاید قلم میخوردند. تاریخ را که خوب ورق بزنیم حوادثی میبینیم که قلبها را تکان میدهند و امروز هفتم تیر یکی از همان تاریخهایی است ما را به دفتر شهادت 72 شهید میرساند؛ 72 آلاله این سرزمین که بیرحمانه و ناجوانمردانه مورد ترور وحشیانه دستهای آلوده منافقین کوردل زمان قرار گرفتند و آسمانی شدند.
در آن جنایت تروریستی نام چهار شهید مازندرانی نیز خودنمایی میکند که در این قسمت به معرفی حجت الاسلام شهید «عبدالحسین اکبری» میپردازیم.
زندگینامه:
شانزدهم دی ماه 1315 در خانوادهای مومن و مذهبی در روستای لالیم شهرستان ساری کودکی به دنیا آمد که نامش را «عبدالحسین» نهادند. او دومین فرزند خانواده بود و کودکی که به تعبیر و تعاریف خانواده در بین همسن و سالان خود همتا نداشت. در کار خانه و شستشوی لباسها و ظروف کمک کار مادر بود و در زمینهای کشاورزی دوشادوش پدر کار میکرد.
کمی که بزرگتر شد عشق و ایمان و علاقه مذهبی وی به اسلام و شریعت ناب محمدی موجب شد که به جهت تحصیل علوم دینیه ابتدا درکوهستان در محضر حضرت آیت الله کوهستانی و سپس در حوزه علمیه شهرستان ساری مشغول به تحصیل شد.
پس از طی تحصیلات مقدماتی درسال 1335 به حوزه علمیه مشهد مقدس مهاجرت کرد و ادبیات عرب (صرف و نحو و منطق و معانی و بیان) و یکدوره فقه و اصول استدلالی را نزد اساتید بزرگ آن عصر آیات عظام حاج شیخ هاشم قزوینی و حاج سید هادی میلانی و میرزا احمد مدرس فرا گرفت. شهید اکبری در سال 1346 برای تکمیل تحصیلات و کسب معارف اسلامی عازم عتبات عالیات و نجف اشرف شد و در حوزه علم و فقاهت نجف از محضر مراجع عالیقدر و اساتید معروف خارج فقه و اصول از جمله حضرات عظام بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت آیت الله امام خمینی (ره) بهرههای فراوان برد.
در سال 1353 بر اثر تیرگی روابط ایران و عراق پس از سالها تلاش و کوشش و پیگیری وقفهناپذیر در تحصیل و فراگیری علوم سیاسی به وطن مهاجرت کرد و با سخنرانیها و منبرهای موثر و سازنده به ارشاد و هدایت خلق پرداخت. حجت الاسلام اکبری در مبارزات امت اسلامی و انقلابی ایران برای تشکیل حکومت اسلامی، شرکت فعال و مستمر داشت. همیشه در جلسات تفسیر قرآن و مجامع دیگر با خطبهها و سخنرانیهای پرشور در نشر افکار انقلابی و افشای ماهیت پلید رژیم پهلوی تمام توانش را به کار گرفته و در این راه هیچ هراسی به خود راه نمیداد و به فعالیت سیاسی پرداخت و در روستاهای زغالچال و امامزاده عباس به منبر میرفت و به ارشاد مردم همت گماشت.
برادر شهید:
«فغانعلی اکبری» میگوید: هر وقت در زغالچال به منبر میرفت حدود بیست نفر از مردم او را تا منزل همراهی میکردند. ساواک همیشه در پی دستگیری او بودند. زمانی که در امامزاده عباس ساری سخنرانی داشت دو بار توسط ساواک دستگیر شد که به همت مردم آزاد شد.»
وی ادامه داد: «یک روز که به همراه «نقی عشوری» برای شرکت در تظاهرات به ساری رفتیم پشت سر حاجی اکبری حرکت میکردیم و شعار میدادیم. وقتی ساواک اقدام به تیراندازی و شلیک گلوله کرد یکی از تظاهر کنندگان به شهادت رسید حاجی اکبری سربازان را آرام میکرد و به آنها گل هدیه میداد و میگفت: ارتش برادر ماست.»
پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران به رهبری پیامبرگونه حضرت امام (ره) ضمن مبارزه با خطوط فکری ضد لنقلاب و جریانهای انحرافی و التقاطی جامعه، ایشان در سال 1358 عضویت هیئت هفت نفره واگذاری اراضی کشاورزی را پذیرفت و در این زمینه جهت رفع اختلافها و نزاعهای محلی در روستاهای حومه شهرستان ساریتلاش پیگیر و فراوان داشت.
حجت الاسلام اکبری مردی متعهد و فداکار و خدمتگزار خلق بود و در سرکشی به ایتام و مستمندان و کودکان بیسرپرست هرگز دریغ نداشت و در مشکلات و سختیها و رنجهای زندگی اسطوره مقاومت بود. ایشان از کودکی طعم رنج را چشید و در میان مردم محروم زندگی کرد و از نزدیک با دردهای مردم محروم و مستضعف آشنا بود. ایشان مصداق حقیقی اشداء علی الکفار و رحماء بینهم بود چرا که نسبت به کفار و منافقین شدید و سختگیر و در بین مومنین و محرومین پرمحبت و متواضع بود. با شروع جنگ تحمیلی برای تبلیغ دین در جبههها حضور پیدا کرد.
شهید اکبری دارای خصائص ویژهای در زندگی بود که مردم مومن و مسلمان و حقشناس شهرستان ساری و حومه به این امر وقوف دارند. ایشان دارای خصائص عالی همچون تواضع، زهد و تقوی بوده و به خاندان ولایت و امامت عشق میورزید. برای فرائض دینی و شرعی اهمیت زیادی قائل بود، نماز اول وقت را همیشه تأکید داشت. ذکر سوره حمد در ابتدای اکثر منبرهای ایشان و تأکید فراوان بر قرائت صحیح نماز از ایشان برای مردم شهرستان ساری و حومه به یادگار مانده است.
ایشان پس از یک عمر زندگی سراسر رنج و تلاش برای آرمانهای اسلامی و تحصیل و تعلیم و خدمتگزاری به قرآن و مکتب اهل بیت (ع) مخصوصا سرور شهیدان حسین بن علی (ع) سرانجام در هفتم تیر 1360 در حادثه بمبگذاری در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در تهران به همراه شهید مظلوم دکتر بهشتی و 72 تن از یاران صدیق و فرزندان متعهد اسلام و امام و امت به دست منافقین کوردل به شرف شهادت نائل آمد و به ملکوت اعلی پیوست.
برادر شهید:
«فغانعلی اکبری» در این رابطه میگوید: روز هفتم تیر 1360 من به شالیزار رفتم و وقتی که برگشتم به خانواده گفتم من به ساری میروم تا به خانواده حاجی اکبری سر بزنم. لب جاده منتظر ماشین شدم و نهایتا سوار یک ماشین شدم. رادیو داشت اخبار میگفت و آنجا بود که شنیدم حب جمهوری اسلامی بمبگذاری شده و تعدادی شهید شدند. اول تعداد شهدا را سه نفر اعلام کرد و کمی که گذشت تعداد را ده نفر اعلام کردند. وقتی به ساری رسیدم همه مغازهها بسته بود و در خیابان هم کسی نبود. به منزل حاجی اکبری رفتم و دیدم که زن و بچهاش تا مرا دیدند با گریه گفتند که شهید بهشتی به شهادت رسید و شهید قاسمی هم یکی از شهداست. از حاجی اکبری خبری نداریم. چون ایشان هم با شهید قاسمی به تهران رفتند.
از منزل شهید به سمت مسجد جامع رفتم. همه بزرگان شهر در آنجا تجمع کرده بودند. یکی از آنها خبر حاجی اکبری را از من گرفت و من گفتم: از ده میآیم و خبری ندارم. به سرعت و بلافاصله با مهندس صادقیان برادر خانم شهید اکبری به سمت تهران حرکت کردیم. تهران خیلی شلوغ بود. مردم به خیابان آمده بودند و سینه زنی میکردند و یا حسین یا حسین سر داده بودند. به زحمت از جمعیت عزادار عبور کردیم و خودمان را به حزب جمهوری اسلامی رساندیم. دفتر حزب را بسته بودند. از پنجره رفتم بالا و گفتم برادرم در بین شهداست. یکی از آن طرف دستم را گرفت و به داخل کشاند و راهنماییام کرد اما در بین شهدا برادرم را ندیدم. شب را در تهران ماندیم و صبح فردا برای تشییع پیکرهای شهدا رفتیم.
متوجه شدم پیکر برادرم را هم به همراه دیگر شهدا به سمت بهشت زهرا میبرند تا در آنجا خاکسپاری کنند. رفتم جلوی آمبولانس را گرفتم و مانع شدم و گفتم سفارش شهید است که مرا در جوار مادرم در زادگاهم دفن کنید. حاج آقا طبرسی هم حضور داشتند و با کمک ایشان پیکر برادر شهیدم را روز هشتم تیر به ساری آوردیم و از مسجد جامع تا لالیم تشییع کردیم و در جوار مزار مادرم خاکسپاری کردیم.»
شهید اکبری بهنگام شهادت 45 سال سن داشت و 6 فرزند (4 دختر و 2 پسر) از خود به یادگار گذاشت.
انتهای پیام/