گروه حماسه و جهاد دفاعپرس: «مصطفی ردانیپور» متولد سال ۱۳۳۷ در شهر اصفهان و از مؤسسین لشکر ۱۴ امام حسین (ع) و فرمانده قرارگاه فتح بود که با وجود دو بار مجروحیت و جانبازی از ناحیه دست، لحظهای همرزمانش را تنها نگذاشت و سرانجام پانزدهم مرداد سال ۱۳۶۲ در منطقه حاج عمران در حالی که فرماندهی لشکر امام حسین (ع) را بر عهده داشت، در عملیات والفجر ۲ بر اثر اصابت تیر به پشت جمجمهاش، به شهادت رسید و همانطور که آرزویش بود، جاوید الاثر شد.
در ادامه متنی از این شهید عزیز را که در تاریخ ۱۳۵۹/۰۶/۲۸ توسط این شهید عزیز نگارش شده است را میخوانید:
«سپاس خداوندی را که انوار جلال او، از افق عقول بندگانش، تابان است و خواسته اش، از زبان گویای کتاب و سنت، نمایان.
خدایی که دوستان خود را از دلبستگی به دنیای فریبا رهانید و به شادیهای گوناگون رسانید. نه از آن روی که آنان را بی جهت، زیادی بخشد و یا در پیمودن راههای نیکوکاری ناگزیرشان فرماید، بلکه از آن روی که خدای تعالی، دید لیاقت پذیرش الطاف الهی را دارند و شایسته آرایش به صفات زیبایند. پس راضی نشد که بندگانش، رشته بیکاری به دست گیرند و عمر خود را به بطالت سپری کنند، بلکه آنان را توفیق عنایت فرمود که به کردارهای کامل خو گیرند، تا از هر چه به جز اوست، آسوده خاطر گشته و مذاق جانشان، با لذت شرافت خشنودی حق، آشنا شود. از این رو، دلهای خود را به انتظار سایه لطفش، منصرف و آرزوهای خود را به سوی بخشش و فضلش، منعطف ساختند.
نزد آنان سروری میبینی که مخصوص دلهای گردیده به عالم جاوید است و اثر ترسی مشاهده میکنی که از خطرهای ملاقات حق حاصل آید. شوقشان به آنچه به خواسته حق نزدیکشان نماید همواره در فزونی و میلشان به انجام دستورهایی که از ناحیه حق صادر میشود، پیگیر و گوششان، آماده شنیدن اسرار الهی و دلهایشان از یاد او شیرین کام است.
به مقدار ایمانی که دارند از لذت ذکر بهره مندشان فرمود و از خزینه عطایش، آنچه را شایسته بخشش نیکوکار مهربانی است، به آنان بی منت ارزانی داشت.
چه کوچک است نزد آنان، هر آنچه دل را از جلال حق مشغول کند. هر آنچه را که باعث دوری از حریم وصالش شود یکباره ترک گویند. تا آنجا که از انس با کرم و کمال حق لذتها برند و همواره از زیورهای هیبت و جلال، جامههای فاخر به تن کنند و چون ببینند که زندگی دنیا آنان را از پیروی خواسته خداوند مانع است و ماندن در این عالم میان آنان و بخششهای خداوندی حائل، بی تأمل جامه ماندن از تن برکنند و حلقه بر درهای دیوار کوبند و از اینکه در راه رسیدن به این رستگاری تا سر حد جانبازی فداکاری میکنند و خود را در معرض خطر تیرها و گلولهها قرار میدهند، لذت میبرند.
مرغ جان مردان صحنه کربلا در اوج چنین شرافتی به پرواز آمد که برای جانبازی از یکدیگر پیشی میگرفتند و جانهایشان را در برابر نیزهها و شمشیرها به یغما میدادند و امروز هم آن واقعه در سرزمین الله اکبر اتفاق افتاده است که هر روز شاهد چنین شور و عشقی میباشیم.
ای ملت! بدانید امروز مسئولیت شما بزرگ و بارتان سنگین است و باید رسالتتان را که پاسداری از خون شهیدان است انجام دهید. تنها با اطاعت از روحانیت متعهد و مسئول که در رأس آن ولایت فقیه است و امروزه سَنبل آن امام بزرگوار است، قادر هستید این راه را ادامه دهید.
امروز در هیچ کجای دنیا چنین حکومتی با این عظمت و حشمت وجود ندارد که در رأس آن مرجعی بزرگ باشد.
در راه خدا حرکت کردن سختی و رنج دارد. مانع زیاد است. با صبر و استقامت راه انبیا را ادامه دهید که امروز جوانان ما با ریختن خونشان موانع راه را برداشته و برمیدارند و ما فردای قیامت در پیشگاه خدای تبارک و تعالی عذری نداریم.
اسلام منهای روحانیت اسلام نیست و این سد دشمنشکن را نگذارید بشکند و این حربه عظیم را از شما و ملتتان نگیرند و در نتیجه اسلام وارونه را به مردمتان عرضه کنند.
بدون روحانیت کاری از پیش نمیرود.
«مصطفی ردانی پور»
۱۳۵۹/۰۶/۲۸»
این عبارات، زاییدهی قلم سرداری بود که مرد اول عبادت و دعا بود. رزمندهای سختکوش که ابتدا مشغول جهاد اکبر شد و سپس به سراغ جهاد اصغر آمد. نوحهخوانی که قبل از همه برای خودش میخواند و با توسل به امام عصر (عج) حماسهها آفرید. طلبهای که رمز پیروزی را در توسلهای عاشقانه یافته بود! بسیجی گمنامی که عاشقانه به وظیفهاش عمل کرد و فرمانده سپاه صاحبالزمان (عج) شد.
انقلاب که مورد هجوم دشمن قرار گرفت تنهای تنها راهی کردستان شد. با شروع جنگ برای ادای تکلیف به خوزستان رفت. از سنگرهای خط شیر دارخوین آغاز کرد و پس از دو سال حضور، به فرماندهی سپاه سوم صاحبالزمان (عج) رسید. او در ۲۳ سالگی جوانترین فرمانده سپاه بود. قرارگاه فتح را با پنج لشکر فرماندهی میکرد! او کسی بود که ایمان و تقوا، علم و عمل، اخلاص و فداکاری، صبر و تحمل، توکل و توسل، شجاعت و شهامت، فرماندهی و مدیریت و صدها صفت زیبای دیگر را در خود جمع کرد. یا به قول آن دوست: «شما اگر همهی صفات زیبای انسانی را روی کاغذ بیاورید آنگاه خواهید دید که نام زیبای مصطفی ردانی پور نمایان میشود».
مصطفی همیشه با ناله میگفت، «یابن الحسن (عج) کجایی؟ آقا چرا نیایی؟» و در وصیتنامه اش هم آورد، «امام زمان (عج) را فراموش نکنید. امام را تنها نگذارید که نماینده حجت ابن الحسن (عج) است.»
در انتها نیز چند برش از زندگی این شهید عزیز را میخوانید:
انتهای پیام/ 711