نبرد اروند-16/ گزارش دفاع پرس از نشست بازخوانی نقش لشکر عاشورا در عملیات والفجر8

شریعتی: برخی از فرماندهان و مسئولان برای اجرای عملیات والفجر8 تردید داشتند/ ماجرای شهادت پدر و پسر

فرمانده لشکر 31 عاشورا در عملیات والفجر8 گفت: مسئولان از فرماندهان لشکرها پرسیدند که چگونه می‌خواهید از اروند عبور کنید. من گفتم وقتی پیش شما هستم تردید دارم اما وقتی به میان رزمنده‌ها میروم و آنان را می‌بینم مطمئن می‌شوم که می‌توان از این رود گذشت.
کد خبر: ۴۱۴۱۹
تاریخ انتشار: ۲۹ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۸:۵۴ - 18February 2015

شریعتی: برخی از فرماندهان و مسئولان برای اجرای عملیات والفجر8 تردید داشتند/ ماجرای شهادت پدر و پسر

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، عصر دیروز جمعی از فرماندهان لشکر 31 عاشورا در مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس دور هم جمع آمدند تا در رابطه با نقش این لشکر در عملیات والفجر 8 سخن بگویند.

سردار امین شریعتی فرمانده لشکر 31 عاشورا در این نشست که حسین اردستانی رئیس مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس نیز حضور داشت، گفت: عملیات والفجر8 عملیاتی متفاوتی از عملیاتهای قبلی برای این لشکر بود. بیشتر فرماندهان این لشکر از جمله آقامهدی باکری و جمعی از فرمانده گردانها و گروهانها در خیبر و بدر به شهادت رسیده بودند.

وقتی برگشتم باکری شهید شده بود

وی افزود: تا عملیات بیت المقدس من فرماندهی تیپ عاشورا را بر عهده داشتم. وقتی که تیپ براساس استانها سازماندهی شد، تیپ را به آقامهدی باکری سپردم و من به قرارگاه قدس رفتم و در کنار عزیز جعفری بودم.

شریعتی تصریح کرد: در عملیات بدر در کنار آقامهدی بودم. میخواستیم از روی پلی به آن سوی دجله برویم که خمپارهای به کنارم اصابت کرد و مجروح شدم. من را به عقب بردند. 24 ساعت بعد وقتی به خط برگشتم خبر دادند آقا مهدی باکری به شهادت رسیده است.

وی در رابطه با بازگشت خود به لشکر 31 عاشورا این گونه بیان داشت: پس از شهادت آقامهدی، محسن رضایی با فرماندهان لشکر جلسه گذاشت و به این نتیجه رسیدند که من دوباره به لشکر بروم و فرماندهی را برعهده بگیرم گرچه مخالف بودم و برایم خیلی سخت بود که جای باکری باشم.

سردار شریعتی با بیان اینکه در اردیبهشت سال 64 فرماندهی این لشکر را برعهده گرفتم، خاطرنشان کرد: لشکر ما 4 ماموریت داشت. بازسازی، آمادهسازی، استقرار و ایجاد خط پدافندی در مناطق شط علی و خسروآباد ماموریتهای لشکر بود.

آقا امین

وی بیان کرد: نکتهای برای من در آن مقطع زمانی بسیار مهم و باارزش بود زیرا همه به مهدی باکری آقا مهدی میگفتند و بعد از اینکه رزمندهها به من اعتماد کردند بنده را امین آقا نامیدند از همینرو زمانی که مقام معظم رهبری که آن وقت  رئیس جمهور بودند به لشکر عاشورا آمدند، این موضوع را از ایشان جویا شدم، ایشان فرمودند: این هدیهای از جانب خدا برای شماست که نزدیک به 25 هزار نفر شما را همچون شهید باکری مینامند.

فرمانده لشکر 31 عاشورا در دوران دفاع مقدس تصریح کرد: ما برای شروع عملیات یک گردان در منطقه خسروآباد مستقر کردیم و هدف اصلی آنها را بررسی منطقه و شرایطش قرار دادیم از همینرو هرچه به عملیات نزدیکتر میشدیم آن منطقه را به اطلاعات عملیات لشکر میسپردیم تا تمام شرایط را به صورت کاملا جزئی بررسی کنند، از همینرو در کل تاریخ جنگ در عملیات والفجر8 رزمندگان اطلاعات عملیات سپاه به نحو احسن وظیفه خود را انجام دادند.

عملیات فریب در هورالعظیم

سردار شریعتی با بیان اینکه اصلا اجازه ورود و خروج در آن منطقه را به کسی نمیدادند تا اطلاعاتی لو نرود، اظهار داشت: زمانی که به اتفاق احمد کاظمی در مرکز پشتیبانی جنوب جلسه مشورتی با "محسن رضایی" داشتیم در رابطه با منطقه عملیاتی والفجر8 گفتگو کردیم که متفق القول منطقه فاو را برای عملیات قبول کردیم، از همینرو برای عملیات فریب هورالعظیم را انتخاب کردیم.
 
وی ادامه داد: طوری وانمود کردیم که در لشکر عاشورا کسی نمیدانست که در کدام قسمت قرار است عملیات صورت بگیرد و براین باور بودند که در هورالعظیم عملیات میخواهد اجرا شود؛ زیرا بنده تعدادی از تجهیزات را به آن قسمت فرستاده بودم تا دشمن فریب بخورد.
 
فرمانده لشکر 31 عاشورا در عملیات والفجر8 تأکید کرد: این عملیات یکی از عملیاتهایی بود که برای نخستین بار فکر شهید شفیعزاده در قسمت توپخانهای آن اجرایی شد که آن تمرکز آتش در مناطق بود و میتوانم بگویم این بهترین روش درآن مقطع زمانی برای ما محسوب می شد.

حضور دانشجویان مهندسی و ریاضی در توپخانه لشکر

وی در بخش دیگری از این نشست بیان کرد: آن چیزی که امروز توسط فرماندهان این لشکر ارائه میشود، به این معنا نیست که دیگران نقشی نداشتهاند. برخی از فرماندهان امکان حضور در این مراسم را نداشتند، به طور مثال سردار جمشید نظمی در بیمارستان بستری بود و نتوانست در جمع ما باشد.

شریعتی تاکید کرد: هر رده باید در رابطه با نقش خود در عملیاتها به طور مفصل مطالب را بیان کنند و این جلسه شروعی برای این کار خواهد بود.

وی ادامه داد: سردار حبیبالهی مسول مرکز ثبت و اسناد لشکر هستند، رزمندهها و فرماندهها با ایشان در ارتباط باشند و ما گاهی اوقات جلسات و گردهماییهایی نیز در تبریز و تهران داریم.

فرمانده لشکر 31 عاشورا در دوران دفاع مقدس با اشاره به نقش دانشجویان در جنگ گفت: در آن دوران وزارت علوم مرکزی برای اعزام دانشجویان به جبهه داشت. من براساس آشناییهایی که داشتم، درخواست میدادم تا دانشجویان به لشکر بیایند و از تخصصهایشان استفاده شود. به طور مثال بسیاری از دانشجویان مهندسی و ریاضی در واحد توپخانه لشکر فعالیت داشتند. من به یاد دارم حاجی داداشی فرمانده توپخانه لشکر 6 دانشجو زیرنظرش بود.

وی در ادامه با اشاره به نقش مردم استانهای آذربایجان شرقی و غربی، اردبیل و زنجان در حماسه آفرینیهای این لشکر، بیان داشت: غواصی در هوای سرد بسیار سخت بود. سرمای خوزستان سرد و خشک بود. من با استان تماس میگرفتم و میخواستم تا برای رزمندهها عسل بیاورند. آنان بهترین عسل را میفرستادند و هر رزمندهای که برای غواصی میرفت، عسل میخورد تا بدنش گرم باشد.

شریعتی گفت: نیروها در شرایط سختی که در اردوگاه شهید اشتری بود، آموزشها را سپری میکردند و به یاد ندارم کسی مریض شده و از لشکر رفته باشد.

تردید برخی از فرماندهان و مسئولان

وی با اشاره به نقش عرفان و معنویت در عملیاتهای دفاع مقدس گفت: قبل از عملیات والفجر8 برخی از فرماندهان سپاه و مسئولان کشور تردید داشتند که این عملیات با موفقیت انجام شود. برخی از ارتشیها نیز مطرح میکردند که در طول تاریخ تنها عدهای از کانال سوئزعبور کردند که موفقیت چندانی نیز نداشتند.

شریعتی در ادامه به جلسهی فرماندهان با مسئولان کشور اشاره کرد و گفت: مسئولان از فرماندهان لشکرها پرسیدند که چگونه میخواهید از اروند عبور کنید. من گفتم وقتی پیش شما هستم تردید دارم اما وقتی به میان رزمندهها میروم و آنان را میبینم مطمئن میشوم که میتوان از این رود گذشت.

وی افزود: این جواب من به خاطر عرفان و معنویتی بود که رزمندههای ما داشتند. آنان نمیشودها را شدنی کردند.

ماجرای شهادت پدر و پسر

فرمانده لشکر 31 عاشورا در دوران دفاع مقدس تصریح کرد: پدر و پسری در لشکر ما حضور داشتند. پدر مشاور فرماندهی بود و پسر نیز از نیروهای گردان حضرت علی اکبر(ع) بود. پدر در مرحلهی اول عملیات به شهادت رسید. فرزندش را به عقب فرستادیم تا در مراسم پدرش شرکت کند و مادرش داغ دیگری نبیند. بعد از چند روز دیدیم پسر با نامهای به لشکر برگشته است. در نامه مادرش نوشته بود: من راضیم که پسرم در جبههها باشد. پسر نیز در مرحلهی دوم عملیات والفجر8 به شهادت رسید.

نظر شما
پربیننده ها