عقب‌ماندگی رژیم پهلوی در حوزه بهداشت و درمان

در دوران پهلوی عواملی مانند کمبود پزشک متخصص، گرانی خدمات درمانی، مشکل دسترسی به دارو و... همواره بهداشت و سلامت مردم را مورد تهدید قرار می‌داد. بنابر گفته شاهدان عینی «بعضی از مردم به بیماری مبتلا بودند، ولی هزینه مراجعه به درمانگاه‌ها را نداشتند و سعی می‌کردند که با بیماری خود بسازند».
کد خبر: ۴۱۴۷۲۲
تاریخ انتشار: ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ - ۰۲:۳۶ - 08September 2020

به گزارش خبرنگار اخبار داخلی دفاع‌پرس، در دوران پهلوی عواملی مانند کمبود پزشک متخصص، گرانی خدمات درمانی، مشکل دسترسی به دارو و... همواره بهداشت و سلامت مردم را مورد تهدید قرار می‌داد؛ بنابر گفته شاهدان عینی «بعضی از مردم به بیماری مبتلا بودند، ولی هزینه مراجعه به درمانگاه‌ها را نداشتند و سعی می‌کردند که با بیماری خود بسازند».

علاوه براین در تلگراف ۲۸ فروردین ۱۳۲۲ مردم دزفول به نخست‌وزیر، «نبود دارو» از عوامل مهم شیوع بیماری ذکر شده است. همچنین بررسی اوضاع بهداشت و سلامت در شهر‌ها و روستا‌های مختلف کشور بیانگر اوضاع تأسف‌بار بهداشت و درمان در این دوران است.

یکی از معضلات مردم در دوره پهلوی، عقب‌ماندگی این رژیم در حوزه سلامت و بهداشت بود که به شدت زندگی مردم را تحت‌الشعاع قرار می‌داد. به شهادت تاریخ، کمبود پزشک متخصص، عدم دسترسی به دارو، فقدان مراکز پزشکی معتبر، عدم وجود بیمه‌های درمانی و ... تنها بخشی از مشکلات مردم در زمینه بهداشت و درمان بود. همین موارد موجب شده بود مرگ و میر نوزادان و کودکان به‌طور چشمگیری بالا باشد به‌طوری که کمتر خانواده‌ای بود که دست‌کم یک کودک از دست رفته نداشته باشد.

کمبود پزشک متخصص

کمبود و در اکثر مواقع نبودِ پزشک متخصص در دوره پهلوی از مواردی بود که بهداشت و سلامت مردم را به شدت با مخاطره رو به‌رو کرده بود. آنتونی پارسونز، سفیر سابق انگلستان در ایران در بخشی از خاطرات خود در مورد اوضاع نامطلوب بهداشتی و کمبود پزشک در آن دوره می‌گوید: «در این تاریخ (حوالی سال ۱۳۴۵) ایران فقط یازده هزار پزشک داشت، در‌حالی‌که به ۴۰ تا ۵۰ هزار پزشک نیاز بود». پارسونز در ادامه با اشاره به سودجویی این پزشکان می‌گوید: «از مجموع ۱۱ هزار پزشک نیز، حداقل نصف آن‌ها در تهران کار می‌کردند، چرا که از طریق کار خصوصی می‌توانستند جیب‌هایشان را پر کنند.»

به گفته سفیر وقت انگلیس، «تعداد پرستاران و کادر تعلیم‌یافته برای خدمات درمانی هم کم بود و برنامه تعلیم کادر پرستاری و خدمات پزشکی نتایج آنی به همراه نداشت.»

بنابر یافته‌ها و تحقیقات جان فوران، «در سال ۱۳۵۶ ایران هنوز در خاورمیانه بدترین نسبت پزشک - بیمار، بالاترین نرخ مرگ و میر نوزادان و اطفال و پایین‌ترین نسبت تخت بیمارستان به جمعیت را دارا بوده است».

کمبود پزشک باعث شده بود که مردم در بسیاری از موارد برای درمان بیماری‌های خود به‌طور سنتی به آرایشگاه‌ها مراجعه و برای تهیه دارو به عطاری‌ها رجوع کنند؛ فاجعه‌بارتر این‌که در آن دوره، دولت حتی مجبور به استخدام پزشکان خارجی آن هم از هند، پاکستان و فیلیپین بود.

سینتیا هلمز همسر سفیر آمریکا در تهران در خاطرات خود می‌گوید: «چیزی که در همه جا نیازمند آن بودند، افراد متخصص حرفه‌ای بود. طبیب، پرستاری و دندانپزشک؛ دکتر‌های هندی و پاکستانی و فیلیپینی را وارد کرده بودند، اما پیش از آنکه از خدمات آنان در درمانگاه یا بیمارستان استفاده شود می‌بایست زبان یاد بگیرند».

تعداد پزشکان موجود در کشور اعم از پزشک عمومی و متخصص رشته‌های مختلف در سال ۱۳۵۷ حدود ۱۴ هزار نفر بود، این در حالی است که بخش قابل توجهی از این رقم هم شامل پزشکان خارجی و بیگانه می‌شد.

مشکلات دسترسی به دارو

مشکل دسترسی به دارو در دوره پهلوی از دیگر مواردی بود که همواره سلامت مردم را تهدید می‌کرد. به عنوان نمونه در تلگراف ۲۸ فروردین ۱۳۲۲ مردم دزفول به نخست‌وزیر، «نبود دارو» یکی از عوامل مهم شیوع بیماری ذکر شده است.

در سال‌های بعد نیز این مشکل کماکان وجود داشت. به روایت آمار، در سال ۱۳۴۶ به دلیل فقدان امکانات و تجهیزات درمانی لازم، از هر هزار کودک بین یک روزه تا یک‌ساله، ۱۶۰ نفر تلف می‌شدند.

در یزد نیز مانند دیگر نقاط کشور کمبود دارو، برای بیماران کار را مشکل‌تر کرده بود. به طوری که روزنامه اطلاعات در دوم تیر ۱۳۵۶ با اشاره به این موضوع که «شهر ۷۰ هزار نفری اردکان حتی یک داروخانه هم ندارد» با تیتر درشت می‌نویسد: «اردکانی‌ها برای تهیه دارو باید ۱۲۰ کیلومتر راه بروند!» در این مطلب مشکلات دسترسی به دارو تشریح شده است.

هزینه سنگین خدمات درمانی

گرانی و هزینه سنگین بهداشت و سلامت در دوره مذکور را می‌توان از دیگر مؤلفه‌های عقب‌ماندگی رژیم پهلوی در این حوزه به حساب آورد که مشکلات سلامت را تا حد زیادی افزایش داده بود. عبدالله جعفری که در رژیم پهلوی مستخدم اداره بهداری بود و به عنوان پرستار در درمانگاه‌ها فعالیت داشت با اشاره به مشکلات بهداشت و سلامت در این دوران می‌گوید: فقط مشکل کمبود امکانات بهداشتی نبود، استفاده از این حداقل امکانات بهداشتی هم به پول احتیاج داشت و، چون بیشتر مردم وضع نامناسبی داشتند از این امکانات ناچیز هم بهره‌ای نمی‌بردند». بنابر گفته‌های وی «بعضی از مردم به بیماری مبتلا بودند، ولی هزینه مراجعه به درمانگاه‌ها را نداشتند و سعی می‌کردند که با بیماری خود بسازند».

کمبود امکانات بهداشتی در پایتخت

مردم تهران در طول دوره پهلوی در رنج و عذاب ناشی از کمبود امکانات بهداشتی به‌سر می‌بردند؛ به عنوان نمونه ثریا اسفندیاری، همسر دوم محمدرضا پهلوی در خاطراتش می‌گوید: «در سال ۱۳۳۳، در تهران فقط یک بیمارستان دولتی وجود دارد که آن هم فاقد اتاق عمل است. یک بیمارستان هم برای مادران فقیر و فرزندانشان پیش‌بینی شده که از پنج سال پیش تا حالا، فقط شالوده آن را ریخته‌اند».

او در ادامه خاطرات خود می‌‎افزاید: «در سال ۱۳۳۳، از یک پرورشگاه، بدون اطلاع قبلی بازدید می‌کنم و بچه‌هایی را می‌بینم که تمام بدنشان پوشیده از چرک و دمل است». ثریا اسفندیاری این وضعیت را به خانه مرگ تشبیه می‌کند و می‌نویسد: «میزان مرگ و میر این خانه مرگ به‌مراتب بیشتر از خانه سالمندان» است.

سینتیا هلمز همسر سفیر امریکا در تهران نیز در خاطرات خود در مورد وضعیت بهداشتی در تهران می‌گوید: «از بیمارستانی در تهران بازدید کردم که در آنجا بخش‌های متعددی پر بود از کودکانی که با ابزار‌های کند یا کثیف (یا هردو) ختنه شده بودند. منظره عضو متورم آن‌ها بسیار دلخراش بود».

در اواخر عمر رژیم پهلوی حدود ۵۵۸ مؤسسه درمانی با ۵۷۹۲۷ تخت در سطح کشور وجود داشت که براساس جمعیت کشور به ازای هر هزار نفر ایرانی فقط ۵۳/ ۱ تخت موجود بود. این در حالی است که در سال ۱۳۵۵ در کشور‌های الجزایر، مصر و ترکیه به ازای هر هزار نفر جمعیت به ترتیب ۶۳/ ۲، ۱۳ /۲، ۱۹/ ۲ تخت وجود داشت و همین نسبت در کشور لهستان ۷۵/ ۷ بود.

بهداشت عمومی در شهر‌های مختلف

در دوره پهلوی مردم شهر‌های مختلف نیز از اوضاع نامناسب بهداشت عمومی در عذاب بودند؛ به عنوان نمونه در تلگراف تاریخی مردم دزفول به نخست‌وزیر با شکایت از اوضاع وخیم بهداشتی اعلام شده است؛ مرض خانمان‌سوز تیفوئید و تیفوس به طور اپیدیمی در دزفول شایع شده است، عده مبتلایان به واسطه نبود پزشک و دارو، تعداد زیادی از مردم مبتلا شده‌اند.

در گزارش سازمان بودجه از وضعیت بهداشتی کردستان در سال ۱۳۴۱ نیز آمده است: «کردستان از نظر بهداشت وضعیت رضایت‌بخشی ندارد». در شهر سنندج، «آب لوله‌کشی برای مصرف شهروندان کافی نیست»، در برخی از محله‌های سنندج «فاضلاب به جوی‌های سربازی می‌ریزد که از وسط کوچه‌ها می‌گذرد».

علاوه بر این روزنامه کیهان در گزارش ۶ فروردین ۱۳۴۰ درباره وضع بهداشت در الیگودرز می‌نویسد: «وضع بهداشت این شهر در مراحل ابتدایی است و اصولا باید گفت کلمه بهداشت در این محل معنی و مفهوم خود را از دست داده است، زیرا در اثر عدم بهداشت عمومی امراض تراخم اوریون کچلی به شدت در بین دانش آموزان این محل شیوع دارد و اکثر آن‌ها به امراض مزبور مبتلا هستند. اهالی و ساکنین قراء اطراف ۷ درصدشان سالم نیستند و روزانه به طور متوسط در حدود ۲۵۰ نفر به تنها بهداری این شهر که در حقیقت اسم بی مسمایی است و فاقد وسایل معالجه و داروی کافی می‌باشد مراجعه می‌کنند». کیهان در ادامه با اشاره به کمبود دارو در این شهر می‌نویسد: «همین مقدار کم اگر واقعا به درد بخور باشد اشکالی در میان نیست، ولی این بسته‌های گرد و قرص‌های مانده که به بیماران می‌دهند اثری ندارد».

نبود آب آشامیدنی از دیگر معضلاتی بود که بهداشت عمومی فرد را در این زمان به مخاطره می‌انداخت، چنانچه گزارشگر کیهان می‌نویسد: «تنها قنات این شهر که آب مشروب اهالی را تامین می‌کند در مواقع باران و برف گل آلود می‌شود و در مواقعی که هوا آفتابی است محل رختشویی زنان این شهر می‌باشد».

رنج روستاییان در نبود امکانات بهداشتی

بیشترین رنج نبود امکانات بهداشتی متوجه روستا‌های کشور بود. بنابر گفته‌های عبدالله جعفری: در روستا‌ها بهداری‌ها در فصل زمستان به حالت نیمه تعطیل در می‌آمدند و پرستارانی که مسئول بهداری یک روستا بودند به علت بارش سنگین برف و نبود جاده و راه‌های مواصلاتی مناسب از رفتن به روستا باز می‌ماندند و یک روستا تا چند ماه پرستار و بهیار نداشت.

همسر سفیر امریکا در تهران با اشاره به نمونه‌هایی از اوضاع تأسف‌انگیز بهداشتی در روستا‌های کشور می‌نویسد: «داشتن نوزادی سالم در نواحی روستائی بسیار کم بود» و اگر نوزادی پیدا می‌شد؛ «ختنه کردنش همیشه بیماری کزاز را در پی داشت». علاوه بر این «کودکان زیادی هم بودند که در دست‌ها و پیشانی زخم‌هائی داشتند که گویا برای خروج ارواح خبیثه به آن‌ها زده بودند».

مینو صمیمی نیز در خاطرات خود در مورد اوضاع وخیم بهداشتی مردم در روستا‌ها می‌گوید: «در اواسط دهه ۵۰ شمسی، طی بازدیدی از یک روستا، متوجه شدم مردم فلک‌زده آن روستا در کلبه‌ها بسیار محقر ساخته شده از گل و پوشال به سر می‌بردند و نه تنها از آب آشامیدنی سالم، که حتی از امکانات اولیه بهداشتی نیز محروم بودند». مینو صمیمی در مورد محیط نامطبوع و به دور از بهداشت مردم در روستا‌ها می‌گوید: «کوچه‌های تنگ و پر پیچ و خم روستا، انباشته از گل و لای بود و تنها مغازه فروش مواد غذایی در آن، محیطی کثیف و پرمگس داشت. لباس‌های ژنده و لوازم زندگی روستاییان؛ از قبیل: حصیر، متکای کهنه، لحاف پاره و... نیز کاملاً گواهی می‌داد که مردم، در وضع اسفباری زندگی می‌کنند».

وی با اشاره به ناراضایتی مردم از نبود امکانات اولیه بهداشتی ادامه می‌دهد: «جوانی که به عنوان سپاهی دانش در آن روستا خدمت می‌کرد، در پاسخ سؤال من، راجع به حال و روز مردم روستا، با لحنی تمسخرآمیز گفت: «اینجا نه حمام دارد، نه بهداشت و نه حتی جایی که بتواند، کمک‌های اولیه پزشکی در اختیار روستاییان بگذارد».

آنچه آمد یک نمای کلی از وضع بهداشت در دوره پهلوی بود. اما بی‌شک با مراجعه به روزنامه‌های آن دوران نمونه‌های بیشتری را می‌توان یافت که نشان از عقب‌ماندگی رژیم پهلوی در حوزه بهداشت و درمان است.

انتهای پیام/ 151

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار