به گزارش خبرنگار دفاعپرس از ساری، به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس وصیتنامه شهید «اِبنیامین جهاندار لاشکی» را از نظر میگذرانیم.
بسم الله الرحمن الرحیم
«یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی»
ای نفس آرمیده باز گرد به پروردگارت خشنود و پسندیده پس داخل شو در جمع بندگانم و داخل شو در بهشتم.
ای نفس قدسی! مطمئن و دل آرام به حضور پرورردگارت باز آی که تو خشنود و او نیز راضی از اعمال توست. پس داخل شو در صف بندگان خاص من و در بهشت من داخل شو. ای نفسهای پاک و منزه به درگاه خداوند عزیز و سبحان درآیید و خدای بزرگ خود را که آفریننده جهانیان از موجودات ریز تابزرگ که در زندگی همه انسانها وجود دارد آن خدایی که آفریننده بندهای والا چون پیامبر اکرم (ص) و آل مطهرش و هم چنین پسر عم عزیزش علی (ع) که هم برای او دامادی اسوه و هم یاری خستگی ناپذیر بود.
چه زجرها برای برقراری حکومت اسلامی متحمل و چه تهمتها که در زندگی به او بستند و چه کتکها که بر همسر محترمه وی و جگر گوشه پیامبر یعنی زهرای اطهر (س) نواختند و بر پهلوی وی ضربه ای وارد کردند که باعث سقط محسن عزیزش که شاید در آینده یکی از بزرگترین سرمشقها برای انسانهای مومن و مسلمان می توانست باشد، گردید.
خدایا! چه بگویم از مظلومیت این عزیزان پیامبر (ص) از حسن (ع) وحسین (ع) و زینب (س) و فرزندان حسین (ع) چون علی اکبر و علی اصغر شش ماهه، طفل شیر خوارهای که بر اثر تشنگی مینالید. عوض این که آب به او بدهند پیکان آتشین بر گلوی مبارکش فرو آوردند و وی را در بغل پدر عزیز و بزرگوارش در خون غلطاندند.
یا از رقیه دختر سه ساله امام حسین (ع) بگویم که وقتی بهانه بابا میگیرد سر بریده بابایش را جلویش حاضر میکنند. یا از مظلومیت مردم ایران آن بچههای معصومی که در حال شیر خوردن از پستان مادرشان بودند، توسط این یزید زمانه که از نوادگان یزید دوران امام حسین (ع) میباشد به شهادت میرسند. یا از آن بسیجی کم سن و سال چهارده ساله الی پانزده ساله که خاک رویش را پوشانده و خستگی و بیخوابی برای دفاع از اسلام در چهرهاش نمایان میباشد، می بینی که در حال عبادت به درگاه همان خدایی است که کار را برای او انجام میدهد و در همان حال عبادت از خدای خود میخواهد که این کارها را به درگاه خودش قبول کند و در همین حال به ندای خداوند خود لبیک گفته و توسط این از خدا بیخبران مزدور عراقی به شهادت رسیده و در خون خود میغلطد. یا از آن تازه دامادی بگویم که پانزده الی سی روز از مراسم عقدش نمیگذرد به جبهه میرود، زن و نوعروسش را در انتظار میگذارد.
خدای حی سبحان! چه بگویم از این ملت ایران از ایثارهایشان یا از حال و هوای فرزندان جبهههایش که شاید تقوی و ایمانی که یک بسیجی در عرض بیست الی سی روز کسب میکند و خدایش آنچنان وی را قبول میکند که حتی خداوند میفرماید: شهدای مرا با همان لباسشان که لباس جهاد در راه من است دفن کنید که من روزی دهنده آنهایم و همان خداوند است که وقتی شهیدی وارد بهشت میشود به او سلام میکند.
خدایا! این دیگر چه مقامی است که تمام معصومین و علمای بزرگوارمان آرزوی آنرا میکنند. حضرت علی (ع) با آن مقام و ربانیتش تا موقعی که زنده است هیچ وقت نفرمود بخدای کعبه رستگار شدم اما وقتی ابن ملجم لعین ضربه شمشیر را که در حال سجده به درگاه پروردگارش بود بر او وارد میکنند میفرماید: فزت رب الکعبه، یعنی به خدای کعبه رستگار شدم.
خدایا! این بنده عاصی را نیز در ردیف آن بندگان مخلص خودت قرار بده.
سخنی چند با افراد بیتفاوت:
ای انسانهای بیتفاوت بدبخت! در چه فکری هستد، در این فکر هستید که مقام و پول و ثروت کسب کنید؟! بیائید در وضع حال بسیجیان عاشق خدا مطالعه کنید که مقام و ثروت را به مشتی خاک ارزش نمینهنند و خاک را عزیزتر از ثروت و مقام میدانند به خدای واحد قسم همان شما که ریا و تکبر و غرور را سرمشق زندگی خود قرار دادید بسیجیان این سری مسائل را به باد تمسخر گرفتند و آنها را آلت دست قرار دادند، در چه فکری هستید آیا در فکر این هستید که بر فرض مثلا، پانصد سال بیشتر یا کمتر عمر کنید؟! بالاخره باید بمیرید آیا فکر کردید که بعد از مردن باید به کجا بروید بنگرید رزمندگان را که خود عاشق مرگند و به دنبال مرگ شرافتمندانه میروند، ای از خدا بیخبران آخر یک بسیجی چهارده الی پانزده ساله که هنوز مزه زندگی را نچشیده چه عاملی است که آرزوی مردن در راه خدا میکند و آن را افتخار خود میداند. آیا تنها عاملش همان بریدن از مال و منال دنیا نیست بروید و بیشتر در فکر عمیق فرو روید.
سخنی چند با دوستان:
دوستان عزیز و جگرگوشههایم! برادران عزیز! که طرز خالص زندگی کردن را به برادر کوچکتان آموختید از شما معذرت میخواهم اگر تا موقعی که با شما بودهام نسبت به شما جسارتی کردم و دوست و یار خوبی برای شما نبودم، امیدوارم به بزرگواریتان مرا ببخشید.
ای برادران عزیز و بزرگوار! در ایمان خودتان همانطور که محکم هستید محکمتر باشید و دفاع از اسلام را فراموش نکنید. برادران عزیز و بزرگوار! شهدا ما را میطلبند، مواظب اعمال خودمان باشیم تا در روز قیامت در برابر آنها شرمنده نباشیم و ما را مواخذه نکنند و نگویند که ما خون دادیم شما در قبال خون ما چه کردید. مواظب باشید تا در برابر آنها روسفید باشیم.
برادران عزیز و بزرگوار! در کارهای خود تعمق کنید که خدای ناکرده اعمالتان ناخالص نباشد، در شبانه روز به فکر فرو روید که مثلا در ظرف 24 ساعت چه کارهائی انجام دادهاید آیا مورد رضای خداوند متعال بوده یا نه، در ضمن در حق حمید راسخ عزیزمان دعا کنید تا خداوند به ایشان شفا عنایت فرماید تا بتوانند دوباره به اسلام و مسلمین خدمت کنند.
سخنی چند با مسئولین مملکتی:
ای اداری ها! ای حکام شرع و دیگر ارگانها! در کارها مواظب باشید که خدای نکرده کاری خلاف اسلام و مسلمین انجام ندهید و در انجام امور کارشکنی نکنید تا در روز قیامت مواخذه نشوید.
شما ای حکام محترم شرع! در قضاوتها مواظب کارهای خود باشید تا خدای نکرده دچار اشتباه نشوید و همچنین به داد این ملت برسید که عدهای چپاولگر مردم مظلوم به تباهی نکشانند، نگذارید عروسکهای شرق و غرب با آن حالت فجیع خود، در جامعه ظاهر شوند و یا این حالت کثیف خود مردم حزب الله و خانوادههای معظم شهدا را نرنجانند، به خدای واحد مواظب باشید که بیتوجهی به مسائل فوق در روز قیامت جواب دارد.
سخنی چند با پدر و مادر بزرگوارم:
مادر بزرگوارم! عزیزم! میدانم که واقعا چه زحمتها برایم متحمل شدی آنطور که خودت میگفتی چه بیخوابیها که برایم نکشیدی ولی بنده که بالغ و عاقل شدم نتوانستم ادای وظیفه کنم و زحمتهایت را جبران کنم، مادرم، احساس میکنم که برای فرزند زحمت کشیدن و آنرا از دست دادن چقدر مشکل است و میدانم چه آرزوها بر سر داشتی از جمله آرزوهایت عروسی کن برای بنده کردن برای بنده بود و مرا به همراه عروسم دیدن، ولی چون خودت میدانی حق چند روزی به اعزام بنده مانده بود مسئله ازدواج بنده درست شده باشد ولی خداوند بنده حقیرش را کمک کرد که جبهه را ترجیح بر ازدواج و دلخوش کردن به دو روز زندگی دنیا دهد، چه کنم که اسلام عزیزتر از همه این مسائل است بالاخره به بزرگواری خودت مرا ببخش، حتی المقدور نماز شبت ترک نشود.
ای پدر عزیز و بزرگوارم! ای کسی که همچون برادر و یار بنده بودی! که در محل کار همدیگر را برادر صدا میزدیم که حالت تعجبی برای برادران پاسدار داشت این را بدان که تمام این مسائل که فرزند به پدرش بگوید برادر و اینکه پدر به فرزندش میگوید برادر، دلیل بر عظمت و اخوت مسلمین است.
ای کسی که در زندگی خودت ایثارگرها را از تو آموختم! و زندگی خودم را بیتعارف با شما پدر عزیزم در میان میگذاشتم امیدوارم اگر نسبت به شما جسارتی یا در کارهای زندگی خدای ناکرده زیر در روئی کردم مرا ببخشید و در عبادتهای خودت همچنان که مخلص بودی مخلص تر باش، و سعی شما بر این باشد که نماز شب را ترک نکنی چون که عامل خیلی از سازندگیها و تقوی و خشوع انسان نماز شب را با خلوص بجا آوردن است و همچنین که وظیفه هر انسان مسلمانی دفاع از اسلام است بخصوص شما که لباس مقدس پاسداری که بر زمین گذاشته شود.
شما پدر و مادر عزیزم! یادتان باشد که شهادت از آرزوهای قلبیام بود اگر خداوند این بنده عاصی را لایق دید و شهادت خالص در راه خودش را نصیبم کرد شما فکر کنید که آن لحظه مانند موقعی است که مراسم ازدواج را انجام داده و دست نوعروسم را گرفته و وارد منزل می شوم و شهادت مانند عروسی است که دستش را گرفته و وارد حجله گاه یعنی قبر یا اگر قبر نداشتم بیابان منزلگاه من میباشد و اگر جنازه ام بدست شما نرسید ناراحت نباشید زیرا در اصل آن روح انسان است که به ملکوت اعلی عروج پیدا میکند و بعد از شهادتم تنها تقاضایم از شما این است که شیرینی گرفته و در جمع فامیلها و دوستان و آشنایان پخش کنید تا دیگران احساس کنند که در مراسم عروسی بنده حضور دارند و خوشحال و مسرور باشید و برای مراسمها خرج زیادی را متحمل نشوید، بسیار ساده و ناچیز خرج بكشید.
مادر بزرگوارم! نكند خدای ناكرده در جمع دیگران بگوئید كه ما خانواده شهید هستیم چون كه شما شهید را فقط از برای خداوند دادهاید و از او بخواهید كه این قربانی را از شما قبول فرماید. در ضمن بدست خودتان با سربلندی تمام مرا دفن كنید و به هنگام دفن هیچ آه و زاری نكنید، به امید دیدار در جوار فاطمه زهرا (س) و حسین و یاران و فرزندان خاندان مطهرش.
سخنی چند با برادران و خواهران بزرگوارم:
ای برادران عزیزم! ای پارههای تنم! امیدوارم اگر برادر حقیرتان در حق شما جسارتی كرده به بزرگواریتان او را ببخشید و عبادت هایتان را بطور خالص انجام دهید و سعیتان بر آن باشد كه نماز شبتان ترك نشود و ادامه دهنده راه شهدا باشید.
خواهرانم! حجابتان را حفظ كنید و زینبوار پیام شهدا را بگوش جهانیان برسانید كه ما برحقیم، و همانطور كه الحمدالله در فكر مادیات دنیا نبودید همانگونه خود را حفظ كنید، در خصلت زن است كه لباسهای فاخر به تن و یا طلا را بدست و گردن داشته باشد و یكی از افتخارات بنده این بود كه شما خواهرانم و مادر بزرگوارم در فكر این مسائل دنیا نبودید و به چیز كم قانع بودید و همانگونه بفكر سازندگی خودتان باشید و نماز شبتان ترك نشود.
سخنی چند با برادران عزیز و همكاران پاسدار:
برادران و سروران بزرگوار! اگر چند سالی كه با همدیگر بودیم و كار میكردیم چنانچه نسبت به شما جسارت و یا اهانتی شده به بزرگواری خودتان مرا ببخشید و حلالم كنید، برادران عزیز پاسدار مسئولیت بزرگی به گردن شماست، چون كه شما بپا خاستگان بر علیه كفار و بپا دارندگان نهضت خونین حسین (ع) و یارانش میباشید، مردم حزب الله ایران و جهان! خیلی انتظارها از شما دارند حتی بعد از روحانیت محترم شما را الگو قرار میدهند.
مواظب باشید كه جوابگوی خوبی به مسائل علمی و اسلامی و عرفانی مردم باشید و یادتان باشد آنچنان كه با خلوص تا بحال كار میكردید از این به بعد نیز با همان نیت بلكه پاكتر كار كنید و در عبادتهایتان همانطور كه مقاوم بودید مقاومتر باشید و سعیتان بر این باشد تا نماز شب را ترك نكنید و سعیتان بر آن باشد كه خانوادههای معظم شهدا را با برخوردها و كارهایتان خوشحال كنید زیرا فرزندان كوچك شهدا وقتی شما را میبینند برای مادرشان بهانه بابا میگیرند و به مادرشان میگویند مامان رفیق بابا، پس بابا كجاست، و شما نیز بر سر فرزندان شهدا دست نوازش بكشید تا آنها احساس یتیمی نكنند و برادران مسئول سپاه: اگر خدای ناكرده نافرمانی و یا اینكه غیبت شما را كردم مرا ببخشید.
به امید دیدار همه شما در جوار امام حسین و یاران و فرزندانش و همچنین در جوار فاطمه زهرا و علی (ع) و پیامبر خدا (ص) «امام را تنها نگذارید كه او از نوادگان پیامبر اكرم و نائب بر حق آقا اما زمان است.»
روز محشر عاشقان را با قیامت كار نیست
كار عاشق جزء تماشای وصال یار نیست
از سر كویش اگر سوی بهشتم می برند
پای ننهم در آنجا كه وعده دیدار نیست
«عبد عاصی ابن یامین جهاندار»
تاریخ تنظیم: 30/3/66 شب عملیات
خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
انتهای پیام/