به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، حسین نادیان کارشناس مسائل سیاسی در یادداشتی تحت عنوان چرا «شفافیت ممکن است به ضد خود تبدیل شود» آورده است: شفافیت در یکی دو سال اخیر به نحوی به یکی از گفتمانهای غالب جامعه بدل شده است که هر گروه و نهادی با آن سودای مخالفت داشته باشد از سوی مردم طرد میشود و در بستر این موج عظیم خواست عمومی، مسئولین و نهادهای حاکم میکوشند آن را اجرایی و عملیاتی سازند.
اما شفافیت به عنوان یکی از شاخصهای حکمرانی خوب بدون توجه به لوازم و مقدماتش میتواند به ضد خود تبدیل شود. در همین چهار ماه اخیر که از عمر مجلس یازدهم میگذرد مشاهده میشود که آراء برخی نمایندگان تحت تأثیر فضای رسانهای حاکم در کشور و برخی از چهرهها و جریانات خارج از مجلس و بعضأ بدون در نظر گرفتن کار کارشناسی سمت و سو میگیرد.
خطر پوپولیسم و عوامگرایی بسیار جدی است. پوپولیسم متفاوت از توجه به تودههای محروم و نیازمند جامعه است و بیشتر توسط رسانهها و جریانات سیاسی و کارتلهای اقتصادی شکلدهی میشود. رسانهها و در رأس آن صدا و سیما با آن که باید مدرسه هدایتگر جامعه باشند، اما با تأمین منابع مالی توسط جریان ثروت و بهره مندی از امتیاز نفوذ و رانت جریانات سیاسی ممکن است تصمیم بگیرند که افکار عمومی را در جهت خواست منافع گروههای قدرت و ثروت جهت دهی کنند.
در همین کشور خودمان سلبریتیهایی که با ابزار رسانه توانسته اند بر روی افکار بسیاری از ایرانیها تأثیرگذار باشند آیا مردم را با یک کار عمیق و منطقی جذب کرده اند یا مردم را به سطحیترین و مبتذلترین امور جهت دهی میکنند؟ پس شفافیت نباید تبدیل به پوپولیسم شود و تصمیمسازیها و تصمیمگیریهای اجتماعی در تایملاین توئیتر یا صفحه اول فلان سایت خبری گرفته شود؛ بلکه باید نظر و گزارشهای کارشناسی اندیشکدهها و نخبگان سیاستگذاری درنظر گرفته شود.
باید لحظهای به دور از احساس و جو عمومی از خود بپرسیم که به راستی شفایت قرار بود با شفاف کردن مذاکرات، آراء، توصیهنامهها، هدایا، عملکرد و وعدهها و همچنین منابع مالی تبلیغات در انتخابات و اموال و دارایی مسئولین چه چیزی را محقق سازد؟ قرار بود شفافیت با شفاف کردن منافع مسئولین و نهادهای حاکمیت آنها را از ترجیح منافع شخصی، جناحی، صنفی، خانوادگی، قبیلهای و منطقهای به منافع ملی و عمومی بازدارد. اما ممکن است شفافیت مسیر تحقق منافع ملی را دشوار سازد. فرض کنید یک طرح اقتصادی در مجلس در حال بررسی است. جریان ذی نفع در کشور به تکاپو میافتد که بر نظر و رأی نمایندگان تأثیر بگذارد و در این راه از هزینه کردن منابع مالی نیز ابایی ندارد، چرا که سود و نفع این جریان در تصویب یا رد این طرح بسیار زیاد است و با هزینه کسر کوچکی از آن میتواند رسانه ها، چهرهها و گروههای سیاسی را بسیج کند تا به منفعت خود بر خلاف منفعت عمومی و ملی برسد.
در این راه ممکن است حتی موفق شود افکار عمومی را نیز با خود همراه سازد. در این راستا یک نماینده یا گروه کارشناسی اگر بخواهد بر خلاف این جو عمومی نظر بدهد با توجه به آن که رأی و نظرش زیر ذره بین شفافیت قرار گرفته است، متحمل هزینه سنگینی خواهد شد و ممکن است تغییر نظر دهد. بگذریم از این مسأله که اگر شفافیت در وجه کامل انجام نشود و تنها در یک بستر موردی شفافیت آراء در نظر گرفته شود ممکن است همین شفافیت آراء لابی بین گروههای ذینفوذ با نمایندگان موافق را گسترش دهد. بدین صورت که گروه ذی نفوذ در صورتی حاضر به پرداخت منفعت مالی یا نفوذ سیاسی به نماینده میشود که رأی نماینده را به صورت شفاف در سامانه مجلس ببیند. یا پس از آن که کلیات طرح رأی گیری شود با شفاف شدن نمایندگان مخالف و موافق طرح، به سمت لابی با آنها برود و برای هرکدام استراتژی مشخصی را در نظر بگیرد.
در مثالی دیگر، اگر رأی نمایندگان به انتخاب فلان وزیر یا هیأت رئیسه فلان کمیسیون شفاف اعلام شود دیگر آن نماینده نمیتواند همکاری موثری با آن وزیر داشته باشد و در وجه عجیبتر ممکن است این آراء منجر به گروه بندی نمایندگان موافق و مخالف وزیر یا بدتر از آن، حرکت به اصطلاح تیم چینی نمایندگان توسط آن وزیر شود. به دلیل همین ایرادات است که مطالعات شفایت آراء پارلمانهای کشورهای مختلف نشان میدهد، اکثر کشورها شفافیت آراء در رأی به اشخاص را اجرا نمیکنند.
لازم به ذکر است در ادبیات حکمرانی توجه به این قبیل مسائل در چارچوب مدیریت تعارض منافع درنظر گرفته میشود. تعارض منافع موقعیتی است که یک مسئول، نهاد حکومتی یا فعال اجتماعی و اقتصادی بین دو راهی انتخاب منافع ملی و منافع شخصی قرار میگیرد. ناکارآمدی، فساد، بی عدالتی و کاهش رفاه اجتماعی از مهمترین پیامدهای عدم کنترل تعارض منافع است. شفافیت یکی از راهکارهای موثر برای مدیریت تعارض منافع است.
اما شفافیت یکی از قطعات تکمیل کننده این پازل است و باید راهکارهای دیگر نیز در نظر گرفته شود. از جمله این موارد میتوان به محدودیت و ممنوعیتها در موقعیت تعارض منافع، ضمانت اجرایی مناسب در صورت عدم رعایت قواعد شفافیت و محدودیت، حمایت از گزارش گری فساد (سوت زنی) و تغییر ساختارهای نهادینه شده تعارض منافع در آن اشاره کرد. بنابراین، شفافیت یک شمشیر دو لبه است که اگر در یک سازه کلان برای مدیریت تعارض منافع درنظر گرفته شود میتواند کارگر افتد. در غیر این صورت و با کاربست شفافیت به صورت موردی، کاریکاتوری، نمایشی و فرمایشی میتوان انتظار داشت که موقعیتهای تعارض منافع تشدید شود و به فساد و ناکارآمدی بیشتر منجر شود.
بنابراین، بنظر میرسد یکی از مقدمات لازم برای موثر شدن شفافیت ضرورت توجه به مدیریت تعارض منافع است. خوشبختانه یک طرح از مجلس قبل و یک لایحه از دولت در خصوص مدیریت تعارض منافع در این مجلس اعلام وصول شده است که لازم است قبل از پیشبرد طرح شفافیت آراء بررسی و تصویب شود. هرچند عدم شفافیت، تعارض منافع را به صورت فعلی نهادینه کرده و ناکارآمدی و فساد را گسترش داده، اما باید توجه داشت شفافیت به طور ناقص و کاریکاتوری میتواند عواقب بدتری را دربرداشته باشد. به طور کلی، ضرورت توجه به مقدمات، لوازم و چگونگی شفافیت مخالفت با اصل شفافیت نیست.
منبع: فارس
انتهای پیام/ 341