گروه استانهای دفاعپرس: پس از تلاشهای بسیار استکبار جهانی برای ایجاد تفرقه میان ملتهای ایران و عراق و در شرایطی که مقدمات دستیابی به این هدف هم فراهم بود، ترور شهیدان «قاسم سلیمانی» و «ابومهدی المهندس» در فرودگاه بغداد، همه توطئههای از پیش برنامهریزی شده غرب را در سالهای اخیر با شکست مواجه کرد. علاوه بر آن ممزوج شدن پیکر شهدای ایرانی و عراقی منجر به همگرایی روزافزون ایدئولوژیک میان مردم دو کشور شد، مراسم تشییع پیکر شهدای مقاومت در شهرهای ایران هم هرکدام آیه روشنی از دلدادگی این مردم به سردار دلها بود.
به مناسبت نخستین سالگرد شهادت سردار دلها و تشییع میلیونی پیکر سردار شهید «قاسم سلیمانی» و «ابومهدی المهندس» و همرزمانشان در ایران اسلامی، سردار سرتیپ دوم پاسدار «مجیدرضا حسنزاده» جانشین قرارگاه ثامنالائمه (ع) نیروی زمینی سپاه پاسداران به تشریح مراسم تشییع بینظیر شهدای مقاومت در ۱۵ دی ۱۳۹۸در مشهد پرداخت که در ادامه میخوانید.
دفاعپرس: از اول انقلاب تاکنون، به خاطر میآورید که مردم تا این حد پرشور در مراسم تشییع یک شهید حضور پیداکرده باشند؟
من همزمان با ارتحال حضرت امام (ره) در تهران بودم و در مراسم تشییع ایشان حاضر شدم. به نظر من، بعد از آن روز تابهحال هیچ مراسم تشییعی به عظمت مراسم روز پانزدهم دیماه در مشهد اتفاق نیفتاده است. در یک نمونه فقط به این موضوع اشارهکنم که به خاطر تراکم جمعیت، سردار تقوی فرمانده انتظامی استان ناچار شد همه دستورالعملهای امنیتی را نقض کند و عصر روز پانزدهم دستور بدهد تا درب بانکهای حاشیه خیابان امام رضا (ع) به روی جمعیت تشییعکننده باز شود و زنان و کودکان به آنجا پناه ببرند.
به یاد دارم که بهجز بنده و آقای رزمحسینی، سردار نظری و سردار تقوی فرماندهان سپاه و نیروی انتظامی استان هم بالای کامیون حمل پیکرهای شهدا بودند. شب شده بود و باز هم پیشبینی ما مبنی بر اینکه با تاریک شدن هوا مردم متفرق خواهند شد، محقق نشد. وقت اذان بود اما اگر یک دسته از مردم برای نماز به حرم میرفتند، دو دسته دیگر از خیابانهای دیگر به جمعیت تشییعکنندگان اضافه میشدند؛ حتی عدهای را میدیدیم که در همان پیادهرو خیابان امام رضا (ع) به نماز میایستادند و از مستحبات آن صرفنظر میکردند تا شرکت در این تشییع را از دست ندهند.
در حالی که مردم از میدان بسیج به سمت حرم در حال حرکت بودند هوا رو به تاریکی میرفت و با توجه به نزدیک شدن کاروان حمل پیکرها به ایستگاههای اتوبوس، از قرارگاه امنیتی امیرالمؤمنین (ع) که پیش از تشییع پیکرها با حضور نمایندگان همه دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی استان تشکیل شده بود، توصیهنامه به دستمان رسید که مراقب فشار جمعیت به ایستگاه و نردهها باشیم تا بحرانی مشابه آنچه در منا روی داد، در مشهدالرضا تکرار نشود.
علاوه بر این، ما هم در کاروان حامل پیکرها مشاهده کردیم که ازدحام مردم در میدان بسیج به حدی است که کامیونت نمیتوانست جمعیت را بشکافد و جلو برود؛ برای همین، سردار نظری با بیسیم نیروهای حفاظت حرم را فراخواند و در عرض چند لحظه، تیمی متشکل از نیروهای حفاظت حرم با حضور مستقیم فرمانده سپاه استان جلوی کامیون قرار گرفتند تا با ایجاد شکاف در هستههای متمرکز مردم راه عبور کاروان را باز کنند. من ادعا میکنم که نهفقط در مشهد بعد از انقلاب بلکه در تاریخ خراسان چنین تشییعی بیسابقه بوده و اطمینان دارم که هیچکس نمیتواند این ادعا را رد کند.
دفاعپرس: چرا پیکر شهدا را داخل کامیون گلآرایی شده قرار ندادید؟ چرا تابوتها به بالای کامیون منتقل شد؟
ما از ابتدا میخواستیم تابوتها را از کامیونت بیرون بیاوریم و داخل خودروی حمل پیکرها بگذاریم اما فشردگی جمعیت به حدی بود که با خود گفتیم که اگر این پیکرها به هر دلیل از کامیونت خارج شود و بهمحض اینکه روی دست مردم برود، اولاً دیگر از تابوت چوبی و پرچمها چیزی باقی نمیماند و ثانیاً مسیر تشییع از کنترل خارج میشود؛ به همین علت، عاقلانهترین تصمیم همان بود که تابوتها را بالای کامیون بیاوریم. شاید هیچکس هنوز این نکته را نداند اما به خاطر فشار عجیب مردم ما توانستیم فقط چهار پیکر را بالای کامیون بیاوریم و دو تابوت تا آخر مراسم داخل سردخانه کامیونت و دور از چشم تشییعکنندگان باقی ماند و همان دو پیکر متعلق به حاج قاسم و ابومهدی بود و شاید بتوان گفت که همین نکته از مصادیق غربت و مظلومیت شهید سلیمانی بود که در این تشییع باشکوه، درحالیکه همه توجهات معطوف به سمت پیکرهای روی سقف کامیونت بود، پیکر این شهیدان بزرگوار دور از نظر مردم قرار داشت.
دفاعپرس: وقتی هوا تاریک شد، مردم از نور تلفنهای همراه خود استفاده کردند و تصاویر ماندگاری از نورباران شدن مسیر تشییع خلق شد. اصل ماجرا چه بود؟
یادم میآید آقای رزمحسینی استاندار وقت، به خاطر مداومتی که سالیان طولانی بر معاشرت با سردار سلیمانی داشت و این معاشرت به دوران دفاع مقدس برمیگشت، آن روز از تمام قالبهای اداری و رسمی خارج شد و خیلی عزاداری تأثربرانگیزی داشت. آقای رزم حسینی تنها کسی بود که از فرودگاه راضی به جدا شدن از تابوت شهید سلیمانی نشد و قبول کرد که داخل سردخانه کامیون بماند البته اواخر مسیر بود که او هم بالای کامیون آمد و به ما ملحق شد.
در بحبوحه همین وقایع آقای رزمحسینی ناگهان با صدای بلند گفت: «اینجا را ببینید» و همه متوجه چند هزار نور تلفن همراه شدیم که دور کاروان حمل پیکرها را پرکرده بود. هوا تاریک بود و این نورها، مثل ستارگان درخشان در دل شب میدرخشید. با دیدن این صحنه هیچکدام نتوانستیم تحملکنیم و همزمان بغضمان ترکید. اینها ستارگانی بودند که پیکر شهدا را همچون ماه احاطه میکردند و آن زمان بود که ما به چشم خود دیدیم که آسمان مشهد به زمین آمده بود.
دفاعپرس: مراسم تشییع در مشهد بهقدری طولانی شد که مراسم تشییع تهران را هم به تعویق انداخت. دلیل این تغییر برنامه چه بود؟
ما از آغاز مراسم تشییع در مشهد نگران بودیم که مبادا برنامه ما، روی برنامه تهران اثر بگذارد. نگرانی اصلی ما این بود که نزد اعضای کمیته تشییع پیکر شهدا در تهران بدقول نشویم لذا با هماهنگی سردار غیبپرور که نماینده رهبر معظم انقلاب در کمیته تشییع مشهد بودند، به ندای سردار سلامی و دیگر بزرگان کمیته تشییع شهدای تهران لبیک گفتیم و کامیون را برخلاف خواست مردم بهسرعت از مسیر خارج کردیم. بعد از این، آیتالله علمالهدی نماینده ولیفقیه در استان، حجتالاسلام مروی تولیت آستان قدس رضوی و سردار تقوی فرمانده انتظامی استان مرتباً با ما تماس میگرفتند و عنوان میکردند که تشییعکنندگان در حرم اجتماع کرده و چشمانتظار پیکرها هستند. در یک تماس آیتالله علمالهدی صراحتاً به من گفتند که اگر پیکرها را نیاورید، این مردم حرم را ترک نخواهند کرد لذا ما ناچار شدیم علیرغم میل باطنی و دستورالعمل زمانی برنامه تشییع، پیکرها را دوباره از زیرگذر به حرم مطهر منتقل کنیم.
با ورود به حرم مطهر رضوی در لحظه متوجه شدم که مسئولین استان درباره فشردگی و تراکم مردم مبالغه نمیکردند. واقعاً نمیدانستیم علیرغم بسته بودن دربهای ورودی، این جمعیت چطور خود را به صحن جامع رسانده بودند و این دریای خروشان دلدادگی از کدام معرفت سرچشمه میگرفت که علیرغم بارش شدید برف، هرکس در هر کجا که ایستاده بود، سیل اشک حسرت و اندوه را جاری کرده و با مرثیههایی از صحنه شهادت حضرت علیاکبر (س) و حضرت اباالفضل (س) داغ خود را تسکین میداد.
حتی در این ساعات هم تلاش داشتم تا پیکرها را هرچه زودتر از حرم مطهر رضوی خارج کنم تا مراسم تهران با تأخیر برگزار نشود اما همه تلاشهایمان بیاثر بود، در برابر کمیته تشییع تهران شرمنده شدیم و هموطنان تهرانی ساعتها در سرمای هوا معطل شدند تا پیکرها به آنجا برسد. اکنونکه یک سال از آن روز تاریخی میگذرد، خیلی مواقع به تحولات و وقایع آن روز فکر میکنم و الان برایم محرز شده که تلاشهای ما برای انتقال پیکرها از حرم مطهر امام رضا (ع) به خاطر ازدحام مردم یا جابجایی برنامهها شکست نخورد بلکه به نظر من حاج قاسم خودش دوست داشت که به حرم برگردد و تا زمانی هم که با امام رضا (ع) وداع نکرد، اجازه نداد پیکرش از حرم خارج شود. آن روز در گیرودار هماهنگیها متوجه این موضوع نبودم اما الان که فکر میکنم بهوضوح اراده شهید را دخیل میبینم.
پیکر حاج قاسم در هر کجا که تشییع شد، اکثر برنامهریزیهای قبلی مسئولان امر برهم خورد لذا من هنوز قائل به این هستم که مراسمهای تشییع ایشان در کشور، اولاً بهطور کامل مردمی بود و ثانیاً خواست و اراده روح بلند شهید بر لحظهلحظه آن حاکم بود که ما در مشهد به وضوح این خواست و اراده را مشاهده میکردیم.
دفاعپرس: برخی معتقدند شهادت حاج قاسم ضربه جبرانناپذیری بهنظام جمهوری اسلامی بود چون جایگزینی در تراز او وجود ندارد. نظر شما چیست؟
در جمهوری اسلامی شخصیتهای بسیاری را سراغ دارم که خالصانه به مردم و نظام خدمت میکنند و عمر خود را در راه جهاد و ایثار صرف کردهاند اما همچون حاج قاسم کمتر کسانی هستند که شهادتی با این وضعیت روزی آنها شود. اینکه یزید زمانه مستقیماً دستور قتل را صادر کند و شهادتی در طراز شهادت اصحاب سیدالشهدا (ع) در کربلا نصیب فرد شود. البته این نگاه و تفسیر مکتبی ما به حاج قاسم و شهادت عاشورایی اوست و نگرش منطقی و استراتژیک دیگری هم وجود دارد.
راز بزرگ ترور شهید سلیمانی در دستور مستقیم رئیسجمهور آمریکا نهفته است که متأسفانه کمتر به این نکته توجه میشود. توجه داشته باشید که دستور ترور حاج قاسم از جانب عالیترین مقام کشوری صادر شد که خود را ابرقدرت عالم میداند؛ ضمن اینکه این دستور در ساعات بامدادی روز تعطیل در منطقه صادر میشود و پس از شهادت سردار ما، رئیسجمهور مدعی ابرقدرتی عالم با ذوق و غرور پرچم بزرگنمایی شده کشورش را توییت میکند. همه اینها یک معنی دارد؛ حاج قاسم جان آمریکاییها را به لبشان رسانده بود تاحدی که مستقیماً رئیس جمهور آمریکا دستور قتل او را صادر کرد و با شنیدن خبر شهادتش سر از پا نمیشناختند. همه اینها نشان میدهد که جمهوری اسلامی فقط با یک سردار خود میتواند تمام قوای جهان استکبار را به خود درگیر و مشغول سازد؛ آنهم در منطقهای به وسعت خاورمیانه و این نشاندهنده موفقیت نظریههای دفاعی جمهوری اسلامی است.
درباره جایگزینی شهید سلیمانی هم توجه مردم و دلسوزان نظام را به این حقیقت جلب کنم که اگر تصور کنیم جانشین متناسبی برای جایگاه حاج قاسم در فرماندهی سپاه قدس وجود ندارد در واقع به ساحت قدسی این شهید بزرگوار شبهه وارد کردهایم چراکه فرمانده جامعالشرایطی درحد و اندازه شهید سلیمانی که در طول دوران مسئولیت و مجاهدت، بیش از هر چیز به امر آموزش تأکید داشت، چطور ممکن است جایگزین مناسبی برای خود در نظر نگرفته باشد.
بنده اطلاع دارم اما متأسفانه ملاحظات حفاظتی و گوشهای نامحرم منافقین اجازه نمیدهد به اسامی اشارهکنم لکن فقط در همین اندازه بگویم که پس از شهادت حاج قاسم، لیست بلندبالایی تدوین شد از کسانی که میتوانند در جایگاه فرماندهی سپاه قدس مشغول باشند که همگی از شاگردان شهید سلیمانی و رهروان مکتب او بودند و درنهایت به تدبیر رهبر معظم انقلاب، سردار حاج اسماعیل قاآنی که جانشین شهید هم بودند، بهعنوان فرمانده تعیین شدند و البته دوست و دشمن هم اعتراف میکنند که سردار قاآنی اصلحترین فرد بعد از شهید سلیمانی بود.
از خداوند متعال میخواهیم که روح و جان ما را با آموزههای شهید سلیمانی مأنوس بگرداند و همه ما سرباز خوبی برای ولایت باشیم چراکه ولایتمداری مهمترین تعلیم مکتب حاج قاسم برای ماست.
مصاحبه: مرتضی محمدپور
انتهای پیام/