دفاع پرس گزارش می دهد/

شهید سبحانی دلاوری که غریبانه پر کشید

سی و سه سال پیش در همان روزهای ابتدایی جنگ بود که جوانی 17، 18 ساله که تازه لباس سربازی ژاندارمری به تن کرده بود یک تنه در منطقه سوسنگرد سینه در برابر دشمن سپر نمود تا شاید بتواند دقایقی مانع از پیشروی دشمنی شود. دشمنی که تنها قلب ایران را نشانه گرفته بود.
کد خبر: ۴۳۷۳۶
تاریخ انتشار: ۰۴ فروردين ۱۳۹۴ - ۰۱:۰۴ - 24March 2015

شهید سبحانی دلاوری که غریبانه پر کشید

به گزارش خبرنگار انتظامی " دفاع پرس "، سی و سه سال پیش در همان روزهای ابتدایی جنگ بود که جوانی 17، 18 ساله که تازه لباس سربازی ژاندارمری به تن کرده بود یک تنه در منطقه سوسنگرد سینه در برابر دشمن سپر نمود تا شاید بتواند دقایقی مانع از پیشروی دشمنی شود. دشمنی که تنها قلب ایران را نشانه گرفته بود.

وی مقاومت کرد، ایستاد و تا آخرین گلوله پا پس نکشید تا اینکه شجاعت او در چشم دشمن به کینه ای تبدیل شود تا وی را نه تنها به خودرو بر روی دل سنگ زمین بکشند بلکه تن نیمه جانش را به تنه درخت ببندند و همه آن رشادت ها را به آتش کینه بسوزانند.

سبحانی نیا به دست سربازان عراقی سوخت و پر به سوی ملکوت کشید اما با تمام گمنامی ها هم اکنون نامش ستاره درخشانی برای سنگر سوسنگرد به حساب می آید.

این روزها کمتر کسی است که سوسنگرد را در کنار نام شهید سبحانی نشناسد. در عین سادگی و بی آلایشی می توان عمق رشادتی که در این منطقه صورت گرفته است را درک کرد.

نیازی به هیچ رنگ و رویی نیست. حال و هوا خودش گویای بسیاری از حرف های ناگفته است.

سبحانی نیا از اولین شهدای نیروی انتظامی به حساب می اید که شهادتش در تاریخ ماندگار شد هر چند که اسم او بعد از سی سال دوباره به یادها آمد و اکنون در قالب یادمانی کوچک نامش زنده مانده است.

مزارش با چند نی نازک که به مانند تارو پود به هم پیچیده اند از دستان زائران دور مانده است. دور تا دور محوطه مزار شهید با برگ های نخل پوشانده شده و فضای یادمان را صدای مداحی فراگرفته است.

دو فرزند شهید و برادرش که دیگر مویی در اسیاب زندگی سفید کرده است از خادمان اصلی این یادمان به حساب می آیند.

آنها تنها یک چیز می خواهند " راه شهدا فراموش نشود "

پسر ارشد شهید سبحانی نیا می گوید " پدرم برای ذره ذره خاک این کشور جان خود را با رشادت هر چه تمام تر فدا کرد، مواظب باشیم که این رشادت ها را با فراموشی برای همیشه به تاریخ نسپاریم "

وی می گوید هنوز همسر شهید زنده است اما آن روزهای پر کشیدن همسرش را به خوبی به یاد دارد.

مجاهد بر این باور است که پدش نمونه کاملی از ایستادگی در برابر دشمن بود. وی انتظار دارد که تا ابد راه شهدا ادامه داشته باشد.

وی از روزهای شهادت پدرش چیزی به خاطر ندارد اما می گوید: افتخار می کنم که فرزند شهید هستم و هر کجا که می روم با سری بالا می روم چرا که پدرم برای حفظ همین خاک رفت.

انتهای پیام/

 

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار