علمای اسلام به ویژه در ایران همواره ازجمله اقشاری بودند که علاوه بر حضور خود در خط مقدم مقابله با بیگانگان، در بیداری و آگاهی رسانی عمومی تأثیر فراوان داشتند و در طول دوره های مختلف سبب قطع دست دشمنان این مملکت از دست اندازی های گوناگون شدند. در این عرصه و در موارد متعدد، حضور علما سبب ابترماندن دسیسه های دشمنان ایران شد لذا دشمنان این ممکلت همواره کینه ای دیرینه از این قشر آگاهی رسان داشته و دارند. بدین جهت و برای آگاهی از بخشی از اقدامات علمای ایران از زمان مقابله با قوای روس به بعد، گفت و گویی با محمدحسن رجبی دوانی کارشناس تاریخ معاصر انجام دادیم.
وی حضور علما و صدور فتاوای مهم در برهه های مختلف را به پنج دوره تقسیم کرد و گفت:
اولین اقدامی که با حضور و فتوای علما مواجه شد برمی گردد به اوایل قرن هجدهم هجری که با دست اندازی های روسیه به مناطق شمالی ایران آغاز شد و مسلمانان قفقاز نامه ای برای علمای ایران و عراق نوشتند و از آنان درخواست کمک و استمداد کردند.
جنگ های ایران و روسیه چندسالی بود که شروع شده ولی به انجام نمی رسید لذاعلما ناگزیر به پذیرش درخواست فتحعلی شاه شدند و رسالت جهادیه ای صادر و در آنجا اعلام جهاد علیه روسیه کردند که با یک شور و هیجان خاص مردمی مواجه شد.
اما متأسفانه دولت وقت نتوانست از این شور و هیجان و نیروی مردمی استفاده بهینه را ببرد و درنهایت شکست این جنگ نصیب ایران شد و به عقد قرارداد گلستان در سال 1228ق انجامید. شیخ جعفر کاشف الغطا و سیدعلی صاحب ریاض از عتبات، سیدمیرزای قمی از ایران وشیخ هاشم کعبی از عراق از جمله علمای تأثیرگذار در این جنگ بودند.
دومین اقدامی که با حضور و فتوای علما مواجه شد بدین صورت بود که؛ درفاصله بین اشغال این سرزمین ها(مناطق شمالی ایران)، آزار و اذیت مسلمانان بیش از گذشته شد و مجدداً فتوای جهاد از سوی علمای ایران و عراق صادر گردید که در رأس سپاه مردمی، سیدمحمد مجاهد به همراه نیروهای تحت امرش به ایران آمدند و در نبرد علیه نیروهای خارجی شرکت نمودند و از داخل ایران نیز علمای بزرگی وارد این نبرد شدند. اما این جنگ هم به دلیل کارشکنی های شاهزادگان قاجاری، نبود اراده قوی برای ادامه جنگ و دسایس و خیانت های نظامیان و مستشاران انگلیسی در سپاه ایران به شکست انجامید.
پادشاه نمی خواست که درجنگ پیروز شویم
بعد از شکست جنگ وقتی از سیدمحمد مجاهد می پرسند که علت شکست در جنگ چه بود گفت: به دلیل عدم اراده پادشاه و ولیعهد برای پیروزی در جنگ که نمی خواستند ایران در این نبرد پیروز شود و منتظر موفقیت انگلیس بودند که درنهایت با شکست در این جنگ، قرارداد ترکمانچای که از ننگین ترین قراردادهای تاریخ معاصرما می باشد به امضا می رسد.
سیدمحمد مجاهد که ایرانی مقیم عراق بود، حاج ملا احمد نراقی و ده ها تن از علمای دیگر که شرح حال و نام اینان در کتاب ناسخ التواریخ دوره قاجار آمده، از جمله علمای تأثیرگذار دراین دوره بوده اند.
سومین مرتبه ای که به دخالت علما منجر شد مربوط به بعد از شهادت امیرکبیرمی شود. در این زمان، انگلستان برای بار سوم درصدد برآمد که سرزمین های شرقی ایران را از کشور جدا کند و حدفاصلی میان ایران و روسیه قرار دهد و دولت های دست نشانده ای را بر سرکار آورد لذا در مرحله اول و در زمان فتحعلی شاه، مرحله دوم و در زمان محمدشاه و مرحله سوم در زمان ناصرالدین شاه تصمیم گرفت افغانستان را در طی دوره های مختلف از ایران جدا کند که با تحریک اقوام محلی و برخی شخصیت های افغان این کار را به انجام رساند.
ایران نیز برای مقابله با این تهاجمات، نیروهایی به سمت افغانستان و هرات که دروازه به سمت هند بود اعزام کرد که نقشه انگلستان درحال برهم خوردن بود اما در این هنگام، انگلستان به بوشهر حمله ور شد و این منطقه را به اشغال خود درآورد و اعلام کرد که ایران باید هرات را رها کند.
آقاخان نوری مانع حضور نیروهای مردمی در مقابل متجاوزان انگلیسی شد
وقتی این خبر به گوش مردم ایران رسید، نیروهای مردمی در بوشهر به مقاومت برخواستند و علمای شیعه و سنی در سراسر کشور به ویژه علمای شیعه، فتوای جهاد علیه انگلستان صادر نمودند که بلافاصله ده ها هزارتن از نیروهای مردمی با تجهیزات کامل آماده مقابله با نیروهای انگلیسی شدند اما به دلیل بی لیاقتی دولت آقاخان نوری که در آن زمان بر روی کار آمده و بعد از امیرکبیر به این مقام رسیده بود، با دلداری به علما و بیان اینکه ما خود از پس نیروهای انگلیسی برمی آییم و نیازی به نیروهای مردمی نیست و خود، انگلیسی ها را سرکوب می کنیم، مانع ورود نیروهای مردمی به عرصه نبرد شد و درنتیجه شکست مفتضحانه ای در برابر قوای انگلیس که تعداد معدودی بودند، خورد و ناگزیر به واگذاری سرزمین افغانستان گردید.
چهارمین اقدامی که با فتوای علما مواجه شد، در جنگ جهانی اول و هنگامی که نیروهای انگلیسی به بهانه مقابله با عثمانی از جنوب عراق وارد ایران شده بودند، بود. در این مرحله، انگلیسی ها مناطق نفت خیزعراق و فاو را به تصرف خود درآوردند که در اینجا نیزعلمای شیعه درعراق فتوایی علیه نیروهای انگلیسی صادر کردند و خود در رأس ده ها هزارتن از نیروهای مردمی که عموماً از شیعیان عراق بودند روانه جبهه های نبرد شدند و به مقابله با انگلیسی ها شتافتند.
از جمله علمای تأثیرگذار در این جنگ، آیت الله محمدتقی شیرازی، شیخ الشریعه اصفهانی، شیخ مهدی خالصی و آقاسیدمصطفی کاشانی پدر آیت الله کاشانی بودند.
خفقان و اختناق رضاخانی مانع حضور علما گردید
پنجمین مرحله ای که با حضورعلما مواجه گردید این بود که نیروهای انگلیسی مجدداً برای حفاظت از تأسیسات انگلیسی و تجارت خانه های منتصب به خود، وارد بوشهر شدند که دومرتبه، علمای جنوب به مقابله با آنان شتافتند.
در این مرحله نیز علمای بزرگی از بوشهر و فارس فتوای جهاد صادر کردند و نیروهای مردمی به مقابله با انگلیسی ها پرداختند که داستان دلاوری های رئیس علی دلواری و نیروهای تحت امر وی در این زمان می باشد و این اقدام وی با تأیید علما همراه شد که البته بعد از شهادتش نیز مجلس ختم باشکوهی از سوی علما و مردم برای او برگزار گردید. همچنین از جمله علمایی که در این مرحله تأثیرگذار بودند، آیت الله سیدمرتضی اهرمی، سید عبدالله بلادی و شیخ جعفر محلاتی بودند که فتاوایی علیه نیروهای انگلیسی صادر و مردم را به حضور در جبهه های نبرد ضد انگلیسی فراخواندند.
این مرحله از حضور علما را می توان آخرین برهه حضور آنان در صحنه نبرد علیه دشمنان خارجی دانست چراکه بعد از روی کارآمدن رضاخان و سرکوب همه حرکت های مردمی، ایجاد اختناق شدید در کشور و به حاشیه راندن روحانیت؛ متاسفانه می بینیم که بعد از سوم شهریور و حمله متفقین به ایران، دیگر اثری از فتاوای جهادی و مقابله نیروهای مردمی با قوای خارجی دیده نمی شود. در این زمان آنقدر خفقان و استبداد رضاخانی زیاد بود که مردم، حضور نیروهای خارجی را مساوی با رفتن دولت استبداد می دانستند و فرجی برای خود می پنداشتند.