گروه استانهای دفاعپرس ـ سیدحسین ولیپور زرومی؛ با نگاه به فاصله زمانی پنجاه روزه میان دو عملیات بیتالمقدس و رمضان در تاریخ دفاع مقدس، میتوان به ده متغیر کلیدی اشاره کرد؛ که در مجموع سهمی تعیینکننده در تصمیم برای ادامۀ جنگ و نیز برخی تحولات نظیر تکمیل فرایند ساختار رزم سپاه و واگذاری پشتیبانی یگانهای سپاه به استانها و مناطق چندگانه این نیرو در کشور، از جمله تحویل تیپ ۲۵ کربلا به منطقه سه سپاه گیلان و مازندران داشته است. در ادامه به اختصار، این ده نکته کلیدی مورد پردازش قرار میگیرد:
۱. تجربیات یک سال و نیم اول جنگ، نشان داد که میدان جنگ، مهمترین عرصه برای احقاق حقوق ملت ایران و جبران صدمات ناشی از تجاوزارت رژیم بعثی و حامیان اوست. درست ده ماه قبل در مرداد ۱۳۶۰، شهید رجایی، در دیدار با وزاری خارجه کشورهای غیرمتعهد و آن هنگام که متاسفانه با خیانتهای گذشتۀ بنیصدر هنوز سرنوشت نامعلومی بر جنگ سایه انداخته بود، گفته بود: «ما سرنوشت جنگ را در میدان جنگ تعیین میکنیم و ما این رفت و آمدها را بینتیجه میدانیم.»
پذیرش همین منطق کافی بود تا هرچه تلاش برای سازش و تسلیم بود عقیم بماند و راهی جز در پیشگرفتن نقش فعال در میادین جنگ نداشته باشیم. نطفۀ تمام تحولات تأثیرگذار و عملیاتهای قابل ذکر ما در آینده از این زمان بسته شد. در طی هشت ماه از زمان عملیات ثامنالائمه (ع) برای شکست حصر آبادان تا عملیات بیتالمقدس برای آزادسازی خرمشهر فقط گفتیم: «باید به میدان جنگ توجه داشته باشیم.» البته این منطق از همان ساعتهای اول تهاجم دشمن، با شکلگیری هستههای مقاومت، سرخط پایداری و دفاع ملت مسلمان و انقلابی ایران بود.
۲. در طول یک سال گذشته یعنی از زمان برکناری بنیصدر از فرماندهی کل قوا و عزل او از ریاست جمهوری تا پایان عملیات بیتالمقدس، نوعی وحدت فرماندهی (اندیشهای و رفتاری) در صحنه جنگ و در جبهه ایران بهوجود آمد. این وحدت نظامی ریشه در وحدت سیاسی داشت. با همآواشدن مردان سیاست، دلیرمردان جنگ نیز در یک خرگاه خیمه زدند. هر چهار عملیات بزرگ در طول این مدت یعنی ثامنالائمه (ع)، طریقالقدس، فتحالمبین و بیت المقدس، ثمرۀ دلچسب و میوۀ شیرین این وحدت بود.
دیگر آن خودبسندگی نزد نیروهای کلاسیک ما وجود نداشت؛ دیگر آن تکرویها پایان یافت؛ دیگر آن خساستها برای در اختیارگذاشتن امکانات جنگی پایان گرفت... به قول سپهبد شهید علی صیاد شیرازی، در صحنۀ عمل «ارتشی و سپاهی، یک لشکر الهی» شدند.
۳. در سایه از میانرفتن رهبران سیاسی خیانتکار، جبهه معاندین و گروهکها نیز، در ادامه به فاصله کمتر از یک سال به مرحله اضمحلال و نابودی نهایی رسید. البته در این میان هزینههای زیادی نیز بر کشور تحمیل شد. تابستان ۱۳۶۰، شاید سختترین فصل نظام جمهوری اسلامی برای همیشه دوران بوده است. به فاصله دو ماه، اول شخص کشور در سه عرصه قضایی، ریاست جمهوری و نخستوزیری از میان رفتند. منافقین بیشرمانه به جان مردم افتادند. به لطف خدا و مجاهدت فرزندان انقلاب، در پایان این سال، تقریبا ریشه بحران در کشور کنده شد.
مازندران در پیشانی این جبهه قرار داشت. چه با جنایت منافقین و چه با خباثت گروهکهای مارکسیستی، در طول نهماهه تابستان، پاییز و زمستان ۱۳۶۰، از این آب و خاک فرزندان زیادی به خاک و خون غلطیدند. جنگلها و برخی از شهرهای شمال، صحنۀ جنگی تمامعیار بود. واقعه ششم بهمن ۱۳۶۰ آمل یکی از گوشههای مهم این بحران در شمال بود. سه محور عملیاتی بزرگ در شرق، غرب و مرکز شمال شکل گرفت تا پاکسازی کامل مناطق و جنگلها به انجام رسد. در هر حال در آستانه تابستان ۱۳۶۱، روح و روان ملت ایران تا حدود زیادی از ناحیه عناد جبهه دشمنان داخلی به آرامش رسیده بود. البته زخمهایی بسیار عمیق بر روان این ملت باقی ماند.
۴. در سایه کمرنگشدن عنادورزی و نفاق داخلی، استقبال مردمی برای حضور در صحنههای رزمِ بیامان با دشمن بعثی دوچندان شد. پیش از این، هم به لحاظ ساختاری و هم به لحاظ روند ناصحیح جذب امکانات و ظرفیتهای موجود، امکان حضور گستردۀ مردم در صحنههای جنگ وجود نداشت. نیروهای مردمی بهرغم آنکه جان عزیزشان را در طبق اخلاص داشتند و در صحنه رزم حضور مییافتند، ولی در بسیاری از اوقات، برای گرفتن کمترین امکانات تسلیحاتی و پشتیبانی در رنج و عذاب میشدند.
متاسفانه کارکرد جبهه بنیصدر به گونهای بود که از جنگ نیز به عنوان ابزار قدرت برای پیشبرد منافع سیاسی خود بهره میگرفت؛ لذا هر آن که در این جبهه قرار نداشت، بیگانه محسوب و از امکانات محروم میشد. با فراهمشدن زمینههای حضور گسترده مردم، سیل عظیمی بود که از تمام نقاط کشور روانه جنگ شد. این همانی بود که در این مقطع برای شکستن هیمنۀ پوشالی دشمن نیاز بود.
۵. در ادامه بحث قبلی، حضور گسترده و پرتعداد نیروهای مردمی در جبهه که جذب آن اغلب در یگانهای سپاه انجام میگرفت، به سرعت زمینهساز تنومندی ساختار رزم این نیرو شد. در عملیات ثامنالائمه (ع) در مهر ۶۰، بچههای سپاه در قالب گروهان و گردان شرکت داشتند. به فاصله دو ماه بعد و در آستانه عملیات طریقالقدس در آذر ۶۰، چهار تیپ سپاهی شکل گرفت. تیپ ۲۵ کربلا نیز در زمرۀ این تیپهای چهارگانه بود. چند ماه بعد در نوروز ۱۳۶۱ و در عملیات فتحالمبین این ساختار بسیار قویتر شد و بیشتر تیپهای سپاه شکلگیری شدند.
در عملیات بیتالمقدس، سپاه با ۱۱ تیپ و یک لشکر زرهی شرکت کرد. تا این زمان یگانهای سپاه به صورت ادغامی از تمام استانها شکل میگرفت. نمیتوان از وابستگی صددرصد یک تیپ به یک استان و یا مناطق چندگانه سپاه در کشور گفت. نیروهای اعزامی استانها، زمانی که به تهران میرسیدند و یا در منطقه جنگی استقرار مییافتند، در تیپها و یگانهای مختلف تقسیم میشدند. بنا نبود که نیرویی که مثلاً از مازندران حرکت میکرد، با کنترل فرماندهی سپاه استان و منطقه، لزوماً در اختیار یک یگان مشخص در جبهه قرار گیرد. کارآمدی ادامه این وضعیت اندکی در ابهام بود.
۶. با فتح خرمشهر و نتایج عملیاتهای گذشته، به ظاهر، دستان صدام بالا رفت. ایران تقریبا به بیشتر مناطق از دسترفتۀ خود دست یافت. به نظر میرسد از این زمان ماهیت جنگ نیازمند تغییر و تحول بود. تا این زمان تمام تلاش ما این بود تا سرزمین خودمان را آزاد کنیم و دشمن را از کشور برانیم. با فتح سرزمین، دیگر شیوه دفاع میبایست تفاوت مییافت. گفته میشود از این زمان به بعد ماهیت دفاع ما دچار تحول شد. به عبارتی میبایست برای دستیابی به سایر اهداف یعنی تنبیه متجاوز و گرفتن غرامت جنگی تلاش میکردیم. دستیابی به این اهداف نیازمند تحول در شیوه جنگی ما بود.
۷. فتح خرمشهر تکمیلکننده چرخه نگرانیهای صدام و حامیان او بود. تمام تحلیلها و گزارشهای خاجی دال بر ترس از تسلط ایران بر عراق و تغییر رژیم این کشور و به تبع آن تأثیرگذاری بر سایر رژیمهای مرتجع منطقه است. خرمشهر کلید پیروزی برای دو طرف محسوب میشد. با آزادسازی آن بزرگترین ضربه سیاسی ـ نظامی به رژیم عراق و حامیانش وارد شد. دیگر هیچ افتخار جنگی در دستان صدام قرار نداشت. بیکفایتی او آشکار و ضعف روحی و روانی بر نیروهای او مستولی شده بود.
تابع این وضعیت، خیلی سریع حلقه وحدت بینالمللی برای نجات صدام در جنگ شکل گرفت. تا این زمان حمایتها بیشتر ماهیت تبلیغی ـ ترغیبی و اقتصادی داشت، ولی از این زمان ماهیت حمایتها به شدت به سمت اطلاعاتی و نظامی سوق پیدا کرد. حتی حمله اسراییل به جنوب لبنان در این زمان، بیشتر برای نجات صدام و از بینرفتن دورِ پیروزیهای ایران بود. اندکی اشتباه در سطح عالی سیاست کافی بود تا بهراحتی در دام راهبرد دشمن بیفتیم.
۸. مهمترین پرسش برای ما بعد از فتح خرمشهر، چه در سطح رهبری سیاسی و چه در سطح فرماندهان نظامی، چگونگی ادامه جنگ بود. پاسخها میتوانست از «پایان جنگ» تا «ادامۀ آن» و تا مرز «نابودی صدام» امتداد پیدا کند. لحظات برای کشور بسیار تعیینکننده بود. ایران کاملاً در موضع قدرت قرار داشت و بالعکس، صدام در نهایت دستپاچگی و ضعف کنترل فرماندهی بود. بهرغم برتری کامل ما، دفاع از خواستههای بحق ایران یعنی تعیین متجاوز و بحث غرامت، از سوی هیچ مرجع بینالمللی مطرح نمیشد.
حتی تلاش میشد در این وضعیت نیز، جنگ را به سود عراق خاتمه دهند؛ گویا اصلا تجاوزی در کار نبود. البته نه خاتمه جنگ به معنای واقعی، بلکه قراردادن ایران در وضیت «نه جنگ و نه صلح» و در معرض تهدید دائمی؛ به واقع آمریکا و حامیانش همچنان بر طبل جنگ میکوبیدند و به دنبال کسب زمان برای مهار آثار برتری سیاسی ـ نظامی ایران بودند. فرصت زمان میتوانست اولاً به تحقق راهبرد آنها در تبدیل «جنگ فعال» به «جنگ فرسایشی» کمک کند، ثانیاً زمینه تقویت روحی و نظامی عراق و حمله مجدد به داخل خاک ایران را فراهم نماید.
۹. سرانجام راهبرد ادامه حمله تا رسیدن به نقطهای که بتواند زمینهساز صلحی شرافتمندانه باشد، از سوی جمهوری اسلامی ایران انتخاب شد. پس از بررسی همهجانبه وضعیت، استدلال امام بر این قرار گرفت که: «ما اگر مجرم را امروز رهایش کنیم، امروزی که ما قدرت داریم، این معنای آتشبس نیست. این معنای صلح نیست.» طرحهای آنشبس هیچ اشارهای به حقوق ملت ایران نداشت. از دیدگاه مردان جنگی ما، ایستادن در لبۀ مرز بدون توجهداشتن به آن سوی مرز، خطایی نابخشودنی بود.
جبهۀ جنوب و منطقۀ شلمچه، میدانگاه اصلی جنگ در این زمان بود. در این جبهه هیچ نقطه طبیعی برای دفاع در برابر حملات احتمالی عراق وجود نداشت. در این وضعیت، صدام با خریدن کمترین زمان میتوانست دوباره تهاجمات خودش را از سر گیرد. ذات شرور و جنگطلب صدام نیز همین اقتضاء را داشت؛ چنانکه، در آخرین ماه جنگ، متوسل به این اصل ذاتی خود شد.
عملیات رمضان، پیرو این دغدغه و راهبرد یادشده، طراحی و اجرا شد؛ کمّ و کیف و میزان نتایج این عملیات بحث دیگری است که در این مقال نمیگنجد. به واقع این «منطق جنگ» (شکست یا پیروزی) است که در این عملیات و پس از آن بر چگونگی جنگیدن و راهبردهای آتی ما اثرگذار است. از این رو نمیتوان به صرف نتایج کسبشده، ایرادی به فلسفه تصمیم برای ادامه جنگ پیش از عملیات رمضان وارد کرد. کما اینکه کسب هر نتیجهای دیگر، میتوانست به قضاوتها و تحلیلهای دیگری جان میبخشید.
۱۰. از مجموع مباحث نهگانه فوق و با توجه به ایستگاه جنگ در پایان عملیات بیتالمقدس و قبل از عملیات رمضان، این نتیجه حاصل شد که میبایست چرخۀ شکلگیری و قدرتمندی ساختار رزم سپاه کامل شود. تا این زمان تیپها و یگانهای قدرتمندی در سپاه شکل گرفته بود، ولی شناسنامه آنها چندان مشخص نبود. دیگر ادامه این وضعیت ممکن نبود. پشتیبانیها و کمکهایی که از استانها به سوی جبهه روانه میشد، مشخص نبود که باید به کدام یگان تعلق گیرد.
تیپهایی بودند که بدنۀ نیرویی آنها از یک منطقه و استان بود، ولی فرماندهی و مسئولین ارشد آنها به استان دیگر تعلق داشت. نوعی سردرگمی برای تقسیم پشتیبانیها و سهم هر استان در پشتیبانی از جنگ وجود داشت. به عنوان مثال در عملیات بیتالمقدس، رزمندگان و فرماندهان مازندرانی عمدتا در سه تیپ ۲۵ کربلا، بیتالمقدس و ۳۷ نور حضور داشتند. ضمن اینکه در تیپهای دیگر نیز حاضر بودند، ولی در این سه تیپ، غلبه با بچههای منطقه سه گیلان و مازندران بود. میبایست این وضعیت به سامان میرسید.
در همین راستا بود که در این ایام بحث تحویل تیپ ۲۵ کربلا به منطقه سه سپاه مطرح شد. واقعیت آن بود که در عمل، قبل از این زمان، این تحویل انجام گرفته بود و بدنۀ نیرویی تیب و فرماندهان گردانی آن، اغلب از همین منطقه بودهاند. در هر حال این تحویل رسمی به سرعت انجام شد. با انتخاب سردار شهید حبیبالله افتخاریان (ابوعمار) به عنوان نماینده سپاه منطقه سه و سرپرست گروهی از فرماندهان جبهه و جنگ این منطقه، در جلسهای که به همین منظور در پایگاه شهید بهشتی اهواز برگزار شد، تیپ ۲۵ کربلا به سپاه منطقه سه گیلان و مازندران واگذار شد.
به تبع شرایط برای ادغام سایر نیروهای شمالی مستقر در جبهه جنوب در این یگان فراهم شد. در ادامه نظر فرماندهان قرارگاهی بر انتخاب فردی دیگر به جای گزینۀ منطقه سه در مسئولیت فرماندهی این تیپ قرار گرفت و تا آن زمان که حدود چهار ماه و تا پایان عملیات محرم در پاییز ۱۳۶۱ طول کشید، کار فرماندهی پیشین این تیپ همچنان ادامه داشت؛ به همین قیاس کار ساماندهی رزمندگان و پشتیبانی از جنگ، بر مبنای ساختار سرزمینی سپاه در مناطق دهگانه کشور به انجام رسید.
انتهای پیام/