گروه استانهای دفاعپرس - «غلامرضا بنی اسدی» روزنامه نگار و پیشکسوت دفاع مقدس؛ ما اهل کتابیم؛ جانیافتگان در آیاتی که سوره میشوند تا سرود انسانیت در جان و جهان، اذان شود.
حیات را بی حساب نیافتیم. آنچه دیدیم و باور کردیم این بود که زندگی، لحظه به لحظهاش حساب دارد و حرف به حرف طرح زندگی را هم کتابی است که به دقت باید خواند.
این هم تکلیف همیشه عاشورائیان است که در کلام رهبر معظم انقلاب، چنین معرفت افزا میشود: «لحظه را باید شناخت، نیاز را باید دانست. کسانی در کوفه دلهایشان پر از ایمان به امام حسین (ع) بود، به اهلبیت محبت هم داشتند اما چند ماه دیرتر وارد میدان شدند. لحظه را نشناختند، عاشورا را نشناختند و در زمان، آن کار را انجام ندادند».
حضرت آیت الله خامنهای برای این تصویر روشن، مصداقِ مشخصشده نیز ارائه میکنند: «عده توابین چند برابر عده شهدای کربلاست. شهدای کربلا همه در یک روز کشته شدند. توابین نیز همه در یک روز کشته شدند. اما اثری که توابین در تاریخ گذاشتند، یکهزارم اثری که شهدای کربلا گذاشتند، نیست! به خاطر اینکه در وقت خود نیامدند. کار را در لحظه خود انجام ندادند. دیر تصمیم گرفتند و دیر تشخیص دادند.»
عاشورائیان اما سر وقت رسیدند، دقیقاً در زمان و مکانی که باید، حاضر شدند و این درس شد برای عصرها و نسلهای بعد. نسل انقلاب و دفاع مقدس هم در شمار آن نسلهایی بود که در عصر حاضر «لحظه» را دریافت و برای زندگی خود یک طرحِ روشن داشت. این طرح بلند و همه باورشان از زندگی را در چند کلمه میتوان نوشت و خواند: «اِنَّ الحَیاهُ عَقیدَه وَ جَهاد» و همین باور است که به زندگیشان چنان جهت میدهد که برای رسیدن به هدف هم از سنگلاخها عبور میکنند و هم از دریاهای موجخیز و برایشان فرقی هم نمیکند چون هدف، رسیدن است و برای این هم باید پا به راه شد؛ حالا راه میخواهد جنگ سخت نظامی داشته باشد، پر از موانع معرفتی همچون خار مغیلان در جنگ نرم فرهنگی باشد و یا از گردنهها و تنگناهای اقتصادی به مصداق شعب ابیطالب گذر کند.
فراتر از این، هرچه راه سختتر باشد، طعم جهاد در راه رضای پروردگار و رسیدن به مقصد برایشان شیرینتر است. مگر حبیب ابن مظاهر و مسلم بن عوسجه از دریای موجخیز شط نگذشتند برای رسیدن به حسین؟ مگر وهب، از دل مسیحیت به قلب مسلمانی راه باز نکرد؟ مگر زهیر، فاصلههای طولانی را در جغرافیای معرفت نپیمود تا به سیدالشهدا (ع) برسد؟ رسیدند و سر لحظه هم حاضر بودند.
نسل انقلاب و دفاع مقدس هم با دم مسیحایی حضرت روح الله، از مُردگی به زندگانی رهسپار شد، خود را به موقع رساند و تجسم آیه شریفه «مِنَ المُؤمِنین رِجالٌ صَدَقوا» شد. گروهی از آنها وفادار به عهد الهی به شهادت رسیدند و گروهی شرح «من ینتظر» شدند تا در اسارت یا جانبازی پیوسته راه بیایند اما حسرت شنیدن ندای پشیمانی را بر دل شیاطین بگذارند. این نسل و همه فرزندان و نوادگانشان اما به شهدا سوگند می خورند که جان بدهند پای «وَ ما بَدَّلوا تَبدیلا» و همین نگرش هم آنان را در شمار «وارثان عاشورا» قرار میدهد؛ مگر نه اینکه برای رسیدن به ارث باید در شمار «طبقات ارث» قرار داشت؟ انقلاب دیدگان و جنگرفتگان خود تجربه کردند و به نسلهای بعد از خود نیز آموختند که «بنوت» را زندگی کنند و در طبقه اول ارث فرزندان معنوی سیدالشهدا (ع) باشند.
در این میان، اگرچه آنان که شهید شدند، آنان که به سلوک سجادی و زینبی راه به عراق بردند و آنان که زخم برداشتند اما از پا ننشستند، همگی با آنان که به آن باور بلند، مؤمن ماندند هرچند دستشان از نخیل فیوضات جهاد کوتاه ماند، همنسل و همعصر و همفکر هستند و در شمار وارثان عاشورایند اما آزادگان را اجر مضاعف است زیرا هم اسارت و ایستادگی بر آرمانها و هم زخم برداشتن و پیوستن به جانبازانی که هر روز یک بار شهید میشوند را در سابقه ایثارگری خود محفوظ دارند.
اینان پیامبران شهادت و آزادگی و صاحبان کرامت و اعجازی هستند که در میان غل و زنجیر، زندانبانان را اسیر اراده خود کردند. باید دستشان بوسید چرا که به عطر بیعت جاودانه با حسین متبرک است، باید قدرشان دانست که صاحب تقدیری عاشوراییاند، باید عزیزشان داشت که راز عزت ایراناند و باید چراغشان شمرد که مصداق «اِنّا هَدَیناهُ السَّبیل» بر مدار «اِمّا شَاکِرا» هستند. باید عزیزشان بداریم که این تعظیم در برابر عاشورا وارثان عاشوراست.
انتهای پیام/