گروه دفاعی امنیتی دفاعپرسـ رحیم محمدی؛ سی و یکم شهریور ۱۳۵۹ مصادف با روزی است که ارتش صدام به قصد فتح تهران حمله سراسری خود را به سمت شهرهای غربی کشورمان آغاز کرد و این حمله، با حضور اقشار مختلف مردم برای دفاع از کشور، به حماسهای با عنوان «دفاع مقدس» تبدیل شد؛ دفاعی که هشت سال به طول انجامید و طی آن بیش از ۵۰۰ هزار نفر از رزمندگان کشورمان شهید، آزاده یا جانباز شدند.
هرچند جنگ تحمیلی پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی امام خمینی (ره) در تابستان ۱۳۶۷ با پیروزی ایران پایان یافت، اما طی سالهای بعد از جنگ، همواره برخی سوالها مبنی بر چرایی شروع جنگ و علت ادامه یافتن آن طی هشت سال و سوالاتی از این قبیل، مطرح شده است؛ لذا به مناسبت فرارسیدن چهل و یکمین سالگرد آغاز جنگ تحمیلی، گفتوگویی با یکی از رزمندگان دفاع مقدس که سابقه حضور در کسوت فرماندهی بسیج آن هم در سال ۱۳۵۹ در کردستان را دارد، انجام دادیم. بر این اساس، آنچه در ادامه آمده ماحصل گفتوگوی ما با سردار «یدالله جوانی» معاون سیاسی نمایندگی ولی فقیه در سپاه است که بخش اول آن روز گذشته منتشر شد.
دفاعپرس: چرا زمانی که جنگ تحمیلی شروع میشود، سازمان ملل و شوای امنیت فقط به صدور بیانیه اکتفا میکنند و دخالت جدی به عمل نمیآورند؟
وقتی سابقه سازمانها، نهادها، مجامع بینالمللی و بهویژه شورای امنیت را در برخورد با موضعات مختلف بررسی میکنیم، متوجه عمل دوگانه آنها میشویم؛ یعنی در جایی به سرعت حرکتی را محکوم میکنند و خواهان متوقف شدن جنگ هستند و حتی تهدید هم میکنند که چنانچه اقدام لازم در تحقق خواست آنها صورت نگیرد، اقدام عملی انجام میدهند؛ بهعنوان مثال زمانی که عراق به کویت حمله کرد، رفتار سازمان ملل و شورای امنیت یک رفتار کاملاً مشخصی بود.
اما در جاهایی آنها این رفتار را ندارند؛ در واقع نسبت به تجاوزی که صورت گرفته به نوعی اغماض و چشمپوشی میکنند؛ بهعنوان مثال در دوران دفاع مقدس، شوروی سابق، انگلیس، فرانسه، آمریکا و چین که پنج عضو دائمی شورای امنیت هستند و حق وتو دارند، همه از صدام در حمله به ایران حمایت میکنند، زیرا منافع آنها ایجاب میکند تا تجاوز عراق به ایران را محکوم نکنند؛ لذا بیانیهها و قطعنامههایی که از سوی آنها صادر میشود، هیچگاه با واقعیات صحنه همخوانی ندارد؛ واقعیت صحنه این است که کشوری حمله کرده و طی آن کشور دیگری را مورد هجوم قرار داده به همین علت باید متجاوز محکوم و به قطع حمایت و پشتیبانیهای بین المللی تهدید شود، اما این در مورد حمله عراق به ایران اتفاق نمیافتد و تنها از طرفین درخواست میشود که خویشتنداری، توقف و انجام گفتوگو دعوت میشوند؛ البته طرف مهاجم بعد، مورد تشویق قرار میگیرد و طرفی که مورد هجوم قرار گرفته، تحریم میشود؛ لذا این همان رفتار دوگانه است.
به عنوان مثال در زمان شوروی سابق ایران محمولهای که از کشور ثالثی خریداری کرده بود را قصد داشت از طریق خاک شوروی سابق وارد کند، دولت این کشور به بهانه کابرد نظامی آن، از ورود آن به کشورمان جلوگیری میکند؛ البته این محموله هم کالایی جز سیم خاردار نیست یعنی در دفاع مقدس این قدرتها حتی از اینکه سیم خاردار هم وارد ایران شود، ممانعت میکردند.
درحالی که تمام دولتهای شرقی و غربی به متجاوز و آغازگر جنگ، انواع سلاحهای سبک و سنگین مدرن اهدا میکردند؛ پس اینکه متجاوز را محکوم نکردند، بخاطر منافعشان بود و حتی قطعنامه ۵۹۸ هم که تصویب و صادر میشود، در سال ۱۳۶۶ یعنی سال هفتم جنگ است و آن هم، زمانی صادر میشود که جمهوری اسلامی و نیروهای مسلح ما توانستند معادله جنگ را با انجام عملیاتهای بزرگی مانند کربلای پنج در شلمچه تغییر دهند؛ لذا دشمن نگران سقوط صدام است.
به همین دلیل برای متوقف کردن حملات نظامی ایران و ممانعت از سقوط صدام، قطعنامه مورد اشاره را تصویب میکنند؛ از این روی، معتقدم نهادها و مجامع بین المللی در جنگ عراق با ایران نهتنها بیطرف عمل نکردند، بلکه متجاوز را تشویق و حمایت هم کردند. در حالی که آنها در چنین مواقعی باید از مظلوم دفاع کنند و جلوی اقدامات متجاوزگرانه را بگیرند؛ اقدامی که در کارنامه آنها در جنگ هشت ساله عراق علیه ایران مشاهده نمیشود.
دفاعپرس: زمانی که جنگ تحمیلی عراق علیه ایران آغاز میشود تا زمان آغاز عملیاتهای پیروزمندانه ایران، حدود یک سال و نیم زمان میبرد که در این فاصله زمانی شاهد یک سری تغییر و تحولات سیاسی در کشورمان هستیم؛ با توجه به این موضوع ساختار سیاسی کشورمان در سرنوشت جنگ چه نقشی داشت؟
شرایط و وضعیت سیاسی ما در داخل کشور در پدیدایی جنگ و ادامه آن بی تاثیر نبود به عنوان مثال زمانی که بنی صدر از فرماندهی کل قوا عزل و متعاقب آن عملیات فرماندهی کل قوا و به دنبال آن سایر عملیاتهای بزرگ انجام میشود، بیانگر تاثیر ساختار سیاسی بر روند جنگ است.
دشمنان مردم کشورمان بنی صدر را در جایگاه ریاست جمهوری ایران یک فرصت میدانستند که اسناد آن هم موجود است برای همین زمانی که جنگ شروع میشود، در داخل کشور فردی که در جایگاه فرماندهی کل قوا قرار دارد و بواسطه این مسئولیت باید میان مجموعههای مختلف هماهنگی و همافزایی بوجود بیاورد و آنها را در برابر دشمن تجهیز کند تا جلوی پیشرویهای دشمن گرفته شود، خود عامل ایجاد تنش، اخلال و درگیری و بوجود آوردن چندقطبیهای کاذب در کشور میشود.
در حالی که اگر غیر از این بود چه بسا خرمشهر هم سقوط نمیکرد؛ به عبارت دیگر چنانچه فرماندهی کل قوا و تصمیمگیرهایی که در آنجا باید عملیاتی تصمیمگیری میکردند، افرادی بودند که نگاه امام و انقلاب را داشتند چه بسا میشد از سقوط خرمشهر جلوگیری کرد.
البته ناگفته نمانَد که صدام در محاسبات خود عبور از خرمشهر در حد چند ساعت است، چون وقتی میخواهد دو هفتهای به تهران برسد، برای خرمشهر چند ساعت بیشتر زمان تعیین نکرده است، اما مدافعان خرمشهر قهرمانانه ایستادند و با دست خالی ۳۴ روز ارتش مجهز عراق را پشت دروازههای شهر متوقف نگاه داشتند؛ لذا معتقدم مقاومت در خرمشهر معادله جنگ را تغییر داد.
حال وقتی آن عامل اختلاف تغییر کرد و از بین رفت، جمهوری اسلامی روی ریل عملیاتهای موفق قرار گرفت بر این اساس ارتباط مستقیمی وجود دارد بین ناکامیهای اول جنگ و موفقیتهایی که از سال ۱۳۶۱ به بعد داشتیم؛ یعنی آن جایی که جریان انقلاب وجود دارد، شاهد آزادسازی مناطق اشغالی هستیم، اما ما قبل آن شاهد تصرف مناطقی از خاک کشورمان توسط ارتش عراق هستیم؛ مناطقی که بعدها با تقدیم شهدای بسیاری آزاد کردیم.
در صورتی که میشد با همان پیشینهها و نشانههایی که آشکار شده بود مبنی بر اینکه جنگی در حال وقوع است با اقدامات اولیه جلوی بروز جنگ را گرفت و ارتش صدام را زمینگیر کرد که البته تحقق آن هم منوط به انجام واکنشی محکم بود که به لحاظ وجود همان نگاههای سیاسی در ابتدای جنگ داشته باشیم.
دفاعپرس: زمانی که عملیات بیت المقدس با آزادسازی خرمشهر به پایان میرسد، عنوان شده شورای امنیت با صدور قطعنامهای خواستار آتشبس سریع و عقبنشینی نیروهای دو طرف به مرزهای بینالمللی شد، اما ایران از پذیرش آن امتناع میکند؛ به همین جهت این سوال همواره مطرح میشود که چرا ایران قطعنامه مورد اشاره را قبول نکرد و بواسطه آن هشت سال جنگ ادامه یافت؟
به طور قطع اگر جمهوری اسلامی ایران این پیشنهاد صلح و متوقف کردن جنگ، بازگشت عراق به مرزهای بین المللی و تامین خسارات را صادقانه و جدی میدانست، قطعا تصمیم متفاوت بود؛ اما اگر به آن دوران بازگردیم، متوجه میشویم که نشانههای زیادی وجود دارد مبنی بر اینکه آنچه تاکنون مطرح شده مانند آتشبس، مذاکره، صلح و کمک به ایران برای بازسازی، با انگیزهها و نیتهای سیاسی است تا جمهوری اسلامی حرکتی که برای بازپسگیری سرزمینهای اشغالی خود آغاز کرده را متوقف کنند و بعد ایران و عراق در حالت نه جنگ و نه صلح قرار گیرند و سالها گرفتار چنین وضعیتی بشویم که در این شرایط خسارتهایی که به کشور وارد میشد به مراتب بیشتر از آن چیزی بود که مطرح میکردند؛ لذا بر اساس برآورد درستی که آن زمان صورت گرفت، مشخص شد که بیان چنین موضوعاتی تاکتیک و طرح فریب است؛ در واقع آنها به دنبال گرفتن فرصت، بازسازی ارتش عراق و انجام کارهایی که ایران در عملیاتهای بعدی موفق نشود.
امروز مواردی از چنین اقدامی را در برخی کشورها شاهدیم یعنی کشوری که مورد تجاوز قرارگرفته و علیرغم استقرار نیروهای حافظ صلح سازمان ملل، سالهای طولانی در حالت «نه جنگ نه صلح» قرار دارند که خسارتهای زیادی را این حالت برای آنها به دنبال داشته است؛ لذا ارزیابی بر این بود که آنچه صدام عنوان میکند، در آن صداقتی برای انجام صلح وجود ندارد و میخواهد فریب دهد که دلیل آن هم انگیزهها و اقداماتی است که در جنگ از سوی او مشاهده میشود؛ حتی صدام را در مقطع بعد از پایان جنگ با ایران در حمله به کویت باید دید؛ صدامی که بعد از شکست و ناکامی در جنگ با ایران، به کویت حمله میکند، چگونه میتوان به آن اعتماد کرد؟
بر این اساس، برآورد فرماندهان و تصمیمگیرندگان جنگ و امام این بود که باید جنگ را به نقطهای ببریم تا برای ما اطمینانآور باشد؛ لذا مطالبی که در آن مقطع زمانی عنوان میشد، اطمینانآور نبود؛ زیرا اگر ما به سمت نه جنگ و نه صلح میرفتیم، امکان اینکه هر از گاهی تبادل آتش میان دو طرف انجام شود و در این بین چند نفر هم شهید و مجروح شوند و به دنبال آن دائم پیشروی و عقبنشینی هم صورت گیرد، وجود داشت.
بعد در چنین شرایطی عدهای سوال میکردند چرا چنین اشتباه راهبردی را مرتکب شدید؟ در زمانی که در دور پیروزی قرار داشتید و میتوانستید سرزمینهای اشغالی کشورمان را آزاد کنید، چرا چنین کاری را انجام ندادید؟ یعنی اگر امروز کسانی میگویند چرا ما بعد از فتح خرمشهر جنگ را ادامه دادیم، ما دو سال ابتدایی جنگ را قبول داریم و شش سال بعدی آن را قبول نداریم و میشد جنگ را در دو سال ابتدای جنگ به اتمام رساند، اگر جمهوری اسلامی نظر آنها مبنی بر نه جنگ و نه صلح را میپذیرفت و ما وارد دوره چندین ساله نه جنگ و نه صلح میشدیم همانها امروز میپرسیدند چرا ایران فریب خورد و سادهانگاری کرد؟
لذا برای جواب این سوال باید به آن دوران بازگشت و دید آیا آنچه که آنها عنوان کردند در آن صداقت وجود داشته یا خیر؛ به همین جهت برآورد دقیق این بود که در این مقطع زمانی هرگونه آتشبس میتواند به ضرر جمهوری اسلامی ایران تمام شود.
ادامه دارد...
انتهای پیام/ 231