خبرگزاری دفاع مقدس: مدل حاج عبدالله مدل حکومت بر دل بود و واقعا شاگردی امام را می کرد. بی تعارف به شما بگوییم امام بشاگرد حاج عبدالله بود، رئیس جمهور بشاگرد حاج عبدالله بود، شهردار بشاگرد، استاندار بشاگرد، حاج عبدالله بود. از بحث های معنوی بگیر تا مادی؛ واقعا حاج عبدالله بر دل ها حکومت می کردند و واقعا شعار نیست و آدم که به آن جا می رفت به عینه می دید که بعضی ها واقعا او را بابا صدا می کردند که این خیلی ارزشمند است.
ایجاد انگیزه
نکته برجسته ایشان، ایجاد فضای با نشاط و روحیه دادن در کار بود. خیلی ایشان در این قضیه استاد بود. از صبح تا غروب چند پروژه را سرکشی می کرد که فلان خانه چی شده، فلان مسجد چی شد؛ آن جا فلان مشکل را خورده اند آن جا در فلان روستا دعوا شده و غیره. یکی از این پروژه ها هم ما بودیم که می آمد سر می زد واقعا چقدر خوب به بچه ها روحیه می داد. انگیزه دادن به جوان ها، هیچ کس در کشور به اندازه حاج عبدالله روی جوان ها حساب نمی کرد، حاج عبدالله بود که می دانست که این جوان ها هستند که می آیند حالا ممکن است چهار تا خطا هم بکنند ولی برکتی که حضور جوان ها دارد خیلی می تواند کمک کند. همین آدم هایی که الان برای حاج عبدالله کار می کنند و مطلب می نویسند و کتاب می نویسند و هماهنگ می کنند و خانواده را می برند پیش آقا، همان هایی هستند که در جوانی و شانزده سالگی و هفده سالگی یکبار این روحیه حاج عبدالله را دیده اند و الان دارند برای او سربازی می کنند و این نکته ویژه حاج عبدلله است درمدیریت که واقعا سرمایه گذاری کرد.
سفیرسازی
در همین راستا سفیرسازی کرد برای بشاگرد. حاج عبدالله خیلی روی این بازدید ها سرمایه گذاری می کرد، آن موقع ما نمی فهیمیدیم می دیدیم که حاج عبدالله می گوید باید بازدید انجام شود. بعد فهمیدم که حاج عبدالله دید خیلی بلندتری داشته ما را می برد بازدید، ما را می برد باغ امام مهدی (عج) یا باغ امام علی (ع) یا فلان سدی که زده بودند، فلان محصول خرمایی که داشتند و تولید کرده بودند و این ها را به ما نشان می داد و می گفت این اتفاقات در بشاگرد دارد می افتد. شما می رفتید وسط باغ امام مهدی (ع) واقعا فکر می کردید در آبادترین نقطه ایران هستید. واقعا چنین اتفاقی افتاده بود در بشاگرد با آن آب و هوا یا وسط باغ امام علی همین طور. این ها همه سفیر سازی بود بچه ها می آمدند و فلانی پسر فلان وزیر یا فلان نماینده مجلس بود ما هم برای خانواده می گفتیم که بشاگرد این طوری است و چنین اتفاقی دارد می افتد و الان در بحث صادرات خرما به مشکل برخورده اند و چقدر حاج عبدالله با این سفیرسازی هایش توانست کار بشاگرد را جلو ببرد.
همه جانبه گری
نکته بعدی همه جانبه نگری ایشان بود. همه جوره به یک موضوع مسلط می شد؛ مدیریت کلان حاج عبدالله خیلی قوی بود یعنی نگاه مدیریتی اش
حتی به بشاگرد کلان بود. اگر در کل کشور نگاه کنی بشاگرد خیلی شاید عددی نباشد ولی حاج عبدالله در همین حوزه کوچک مدیریت کلان داشت و بحث اقتصادی را با باغ امام مهدی و امام علی دنبال می کرد و روی صادرات محصولات بشاگرد کار می کرد یا روی تولیدی ها و کارخانه هایی که دنبال می کرد که ان جا احداث شود در کنار این ها بحث فرهنگی را دنبال می کرد. می گفت این جا باید مسجد باشد، اینجا حوزه علمیه، این جا باید فلان مجتمع آموزشی احداث شود یا مدارس شبانه روزی؛ بحث اجتماعی با مردم و شورای روستاها البته شورا که به آن معنا نبود و خانی بودند، با این ها ارتباط داشت و به طور ویژه کار را به آن ها واگذار می کرد. نگاه کلان حاج عبدالله واقعا نگاه ارزشمندی بود.
مدیریت بحران
ویژگی برجسته ای که حاج عبدالله داشت مدیریت بحران بود، یک دفعه می گفتند که سیل آمد حالا در بشاگردی که بیشتر مواقع خودش آب ندارد یا فلان منطقه کوه ریزش کرد، بلافاصله بلند می شد و شروع می کرد به مدیریت بحران و در این مسئله دست پاچه نمی شد. توکل به خدا، برنامه ریزی دقیق و کار را به کاردان سپردن از اصلی ترین ویژگی های مدیریت بحران حاج والی بود.
افق بلند دیدن نکته بعدی حاج عبدالله بود. می گفتیم که حاج عبدالله کولاک کردی و سنگ تمام گذاشتی و هیچ فردی مثل تو در کشور این طور کار نکرده است. جالب بود که می گفت ما کاری نکردیم و می گفت این جا مردم از لحاظ فرهنگی و اقتصادی منفی چهل بودند، ما رساندیم به نزدیک صفر و الان هیچ هستیم و باید از اول شروع کنیم. افق دیدش خیلی افق بلندی بود و واقعا این که می گفت من شاگرد برای امام زمان (عج) تربیت کنم افق حاج عبدالله بود و شعار نبود که به نظر من واقعا نتیجه هم داده است. ضمن این که یکی از کسانی که سرباز امام زمان تربیت شده بود خود حاج عبدالله بود واقعا حاج عبدالله را بغل می کردی فکر می کردی یکی از یاران امام زمان را بغل کردی و این حس دست می داد و این طور نبود که کسی به شما گفته باشد که ایشان یار امام زمان است. افق بلندی داشت و در بشاگردی که هسته خرما را آرد می کردند و غذا می خوردند همان خرما را صادر کرد و این خیلی نکته جالبی بود که حاج عبدالله به چه موضوعی فکر می کرده است.
مدیریت در وسط میدان
نکته دیگر این که وسط میدان بود.
در دفتر و اتاق نمی نشست، بشاگرد را واقعا از کمیته امداد هم می شد اداره کرد، حتی می شد از تهران اداره کرد ولی وسط بشاگرد بود و در آن جا هم در دفتر کار نمی نشست و حاج عبدالله در روز بیش از ده مورد بازدید داشت و این نکته ای است که باید مدیران ما یاد بگیرند. نمی توان دور نشست و گفت فلانی تو آن جا زیر دست من هستی کار را انجام بده.حاج عبدالله واقعا این جمله مقام معظم رهبری را که می فرماید: «هر جای عالم که کار می کنید آن جا را مرکز عالم بدایند و طوری برنامه ریزی کنید که کل عالم را متأثر از حضور خودتان کنید»؛ واقعا نگاه حاج عبدالله این بود و به نظر من مصداق عملی این توصیه رهبری حاج عبدالله بود.