به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، 26 خرداد ماه اولین سالروز دیدار مقام معظم رهبری با خانواده حاج عبدالله والی می باشد. نوشتار زیر حاصل زحمات دو نفر از جوانان روستای چوخون بشاگرد است که در پایگاه فرهنگی این روستا فعالیت دارند.
اگر بخواهیم نوشتهای با قلمی از طلا و جوهری به وسعت آب دریاها و اقیانوسها و ورقی به پهنای عالم خلقت در وصف انسانهایی به مانند والی که خالصانه برای خدا عمل میکنند بنویسیم هرگز نخواهیم توانست. آیا کسی که روحی سرشار از عشق به خداوند دارد را میتوان با ابزار مادی توصیف کرد؟
ای والی و ای انسانهای خدایی! شما کسانی فراتر از عالم خلقتید. انسانهایی سرشار از عشق به خداوند متعال؛ عشقی که خداوند مبنای آفرینش عالم هستی قرار داد و آفرینش خود را با محبت و عشق آغاز کرد.
شما چگونه آسایش را که به پندار خوابرفتگان خوشبختی است رها میکنید و سختترین کارها را انتخاب میکنید تا در جهت سیره معصومین و اهداف انقلاب اسلامی و مهمتر از همه تلاش برای رضای خدا حرکت کنید و رضای او را بدست آورید؟ شما مرد بیداری بودید و باعث شدید بیداری را برای خود اینگونه تحلیل کنیم.
گذشته در بردارنده امیدها و آرزوهایی برایمان بود که اگر به آنها رسیدهایم یا نرسیدهایم، از زندگی سیراب نشدهایم، پس وقتی به آینده هم فکر میکنیم باز هم این را میفهمیم که اگر به اهداف و آرزوهایی که داریم برسیم یا نرسیم باز هم سیر نخواهیم شد.
چگونه میتوان وابستگی به سیراب شدن از لذتهای دنیا را کم کرد؟ آیا با این اندیشه زندگی بیهوده و بیمعنی تلقی نمیشود؟ انسان موجودی سیریناپذیر است که با برآورده شدن یکی از نیازها و هدفهایش نه تنها سیر نمیشود بلکه نیاز دیگری در او شکل میگیرد. برای پاسخ به این سوالات باید درک از زندگی را فراتر از اهداف و آرزوهای دنیایی برد. اصلاً عالم برای چه خلق شده است؟
هدف خداوند از خلقت آسمانها و زمین چیست؟ آیا این انسان آفریده شده است که بخورد، بیاشامد، بپوشد و غرق در لذت شود یا هدفهایی فراتر و برتر از لذتهای دنیوی هم وجود دارد؟ اصلا سرانجام لذتهای دنیایی چیست؟ آیا جز تحلیل رفتن قوای جسمانی و روحی اوست؟ مگر نه این است که از این جسم باید در راه تکامل معنوی و هدفی که خداوند فرموده است که جن و انس را خلق نکردهام مگر برای بندگی، استفاده کنیم؟ لذتهای دنیایی باید فرعیات باشد. از آنها باید در جهت رسیدن به هدف اصلی یعنی سعادت و بندگی استفاده کنیم. ولی به جای بهرهمندی متعادل، غرق در لذتها میشویم و وقتی بیدار میشویم که از لشکر حزبالله جا ماندهایم.
اینکه فقط به امروز صبح که از خواب بیدار میشویم فکر کنیم و به فکر فردا نباشیم غلط است. این فکر که باید از امروز نهایت لذت را ببریم، فردا جبران خواهیم کرد، مردود است. نباید فقط به امروز فکر کنیم. امروز جزئی از یک کل است. باید کلنگر بود و به این فکر کرد که خداوند برای کل نظام خلقت برنامه دارد. باید به این برنامه پی ببریم تا هدف خلقت را دریابیم و از رستگاران جا نمانیم.
خداوند جهان را خلق کرده است برای انسان و انسان را خلق نکرده است مگر برای بندگی، پس به ما فرصت میدهد تا این بندگی را به نمایش بگذاریم. فرصتی محدود برای رستگاری نامحدود.
نتیجه این اندیشه و درک برنامه الهی این است که زندگی برایمان جهتدار میشود. کسی که زندگی برایش جهتی ندارد غرق در هر لذت بیهودهای میشود که سرانجامی برایش ندارد. غرق شدن در لذتهای بیهوده راه فرعی و جا ماندن از راه اصلی است. انسان هر کاری که میکند باید در جهت همین برنامه الهی باشد.
اما کسی که دنیا و لذتهایش را دوست دارد با چه انگیزهای در جهت این برنامه الهی حرکت کند؟ آیا حرکت در جهت این برنامه باعث ضربه زدن به امور دنیوی نمیشود؟ پاسخ این است که اولا ما باید بدانیم که خداوند همه چیز است و باید به او اعتماد کنیم. ثانیا ما باید مرگ و این فرصت محدود را با جان و دل بپذیریم و باور داشته باشیم و با دو نگاه زندگی کنیم. یک نگاه به دنیا و یک نگاه به آخرت و از مرگ نترسیم همانطور که دکتر شریعتی میگوید: «برای آنها که به روزمرگی خو کردهاند و با خود ماندگارند، مرگ فاجعه هولناک و شوم زوال است، گم شدن در نیستی است. آن که آهنگ هجرت از خویش کرده است با مرگ آغاز میشود و چه عظیمند مردانی که عظمت این فرمان شگفت را که خداوند به پیامبر فرمود بمیرید قبل از آنکه بمیرید، شنیدهاند و آن را به کار بستهاند».
این درست است که این یک برنامه کلی است، ولی ما باید امور جزئی زندگیمان را در جهت همین برنامه کلی قرار دهیم تا رستگار شویم. مدتی که در جهت همین برنامه حرکت کنیم به این پی میبریم که هیچ لذتی شیرینتر از لذت عمل برای خدا نیست. عجیب و فوقالعاده، با انگیزه واقعی و شکستناپذیر و احساس اطمینان و آرامشی عجیب.
ای والی و ای انسانهای راه حق! اگرچه شاید در نگاه خفتگان اعمال و کردار شما زیاد مورد توجه نباشد ولی شما بیدارترین انسانهایید.
انسانهایی که به ظاهر گمنامند ولی در واقع آگاهترین انسانهایند. ما از شما درس بیداری را آموختیم، درسی از عشق واقعی. برای کسانی که تمام هم و غمشان دنیاست، اعمال شما قابل درک نیست و موقعی اعمال شما را درک میکنند که «حتّی إذا جاءَ أحَدُهُمُ المَوتُ قالَ ربِّ إرجِعون، لعلّی أعمَلُ صالِحاً فیما تَرَکت»، «تا اینکه مرگ یکی از آنها فرا رسد گوید پروردگارا مرا بازگردان، شاید عمل صالحی انجام دهم در آنچه ترک کردهام».
ای حاج عبدالله! شما لایق تقدیرید. ولی آیا برای کسی که روحش سرشار از عشق به خداست، موجودات ناقص و زوالپذیر میتوانند پاداش خوبی باشند؟ آری، پاداش شما با معشوقی است که بشاگرد را معرکه عشقبازی با او قرار دادید.
«پروردگارا، گلهای بهشت در زیر پای عارفان خار است، جویندهی تو را با بهشت چه کار است».