به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، "ژیل مونیه" خبرنگار و تحلیلگر فرانسوی است که چندین سال است ریاست گروه دوستی فرانسه و عراق را عهده دار است، بیش از چهار دهه است که تحولات خاورمیانه علیالخصوص عراق را رصد میکند و سفرهای متعددی به کشورهای منطقه داشته است.
از این رو موضوعات روز کشور عراق و سیاستهای فرانسه را با او به گفتگو نشستیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
نسیم: اگر نگاهی تاریخ محور به نقش فرانسه در تحولات بین المللی داشته باشیم، میبینیم که این کشور در برههای از زمان نقش "پلیس خوب" را داشته است و امروز و مثلا در قبال موضوع هستهای ایران عهده دار نقش "پلیس بد" است، ارزیابی شما از این تغییر نقش چیست؟
مونیه: موضع فرانسویها در مواردی افراطیتر از آمریکایی هاست، این موضوع در مقایسه سیاست خارجه این دو کشور در قبال سوریه به وضوح مشهود است و یا حتی جالب است بدانید که برخی سازمانهایی که در آمریکا در لیست سازمانهای تروریستی هستند، در فرانسه فعالند!
زمانی که تحریمها علیه عراق اعلام میشد، فرانسه همیشه نقش پلیس خوب را بازی میکرد و از این رو "شیراک" مثل یک قهرمان ملی در اذهان مردم فرانسه است که با آمریکا در جنگ عراق همراهی نکرد.
اما من در همان زمان به یکی از رهبران عراقی به نام "طارق عزیز" متذکر شدم که این عدم همراهی فرانسه فقط تقسیم نقش است. زمانی که فرانسه حتی تهاجم آمریکا به عراق را محکوم کرد، تنها نقش خود در قالب پلیس خوب را ایفا میکرد و این را زمانی متوجه میشویم که دقت کنیم همین فرانسه در سازمان ملل به حضور نظامی آمریکا در عراق رای مثبت داد.
در قبال ایران اما فرانسه همیشه همین رویه را داشته است، در زمان جنگف پاریس از صدام به شدت حمایت کرد و هواپیماهای معروف "میراژ" را به صدام فروخت و یا اجاره داد. حتی این سوال تا امروز باقی است که آیا خلبانهای عراقی میتوانستند این هواپیماهای مدرن را هدایت کنند و یا این خلبانهای فرانسوی بودند که هدایت این پرنده ها را بر عهده داشتند.
در خصوص انرژی هستهای، این فرانسه بود که نیروگاههای هستهای را در عراق و اسرائیل پایه گذاری کرد. حتی زمانی آمریکاییها به شدت با فعالیتهای هستهای فرانسه مخالفت میکردند اما پاریس به این اظهارات توجهی نکرد.
اما من معتقدم تا زمانی که اسرائیل چند صد کلاهک هستهای دارد، هیچ دلیلی ندارد که کشورهای دیگر هم انرژی هستهای داشته باشند و اگر قرار است با بمب هستهای مخالفت کنیم، باید نخست جلوی اسرائیل را بگیریم.
نسیم: فرانسه در میان سایر کشورهای اروپایی بیشتر جمعیت مسلمان را دارد، علت افزایش اسلام هراسی در میان فرانسویها چیست؟
مونیه: شاید ریشه این موضوع، جنگ فرانسه با الجزایر باشد که چندین سال طول کشید. الجزایریها میگویند یک میلیون و 500 هزار نفر در این تهاجم کشته شدند و درگیریها به شدت سخت بوده است. هفتصد هزار سرباز فرانسوی در این نبرد مشارکت داشتند و تجارب وحشتناکی از این جنگ دارند و مشکلات روحی و روانی ناشی از این نبرد همچنان در میان کهنه سربازان فرانسوی شایع است. این تجارب باعث شد که ذهنیت ضد اسلامی در این نسل شکل بگیرد و امروز اتفاقات خاورمیانه باعث میشود این ذهنیت منفی فعال شود. فضای سمی که با حضور داعش شدت گرفته است.
نسیم: و ماجرای شارلی ابدو چطور؟
مونیه: ابعاد رسانهای ماجرای شارلی ابدو بسیار پررنگ تر از واقعیت آن بود. در واقع این ماجرا پروپاگاندایی بود که روی آن سرمایه گذاری شد تا بر اذهان عمومی تاثیر بگذارد. یعنی از دید ما این ماجرا توطئه و سناریو سازی بود.
حتی حضور و دعوت از همه روسای جمهور نیز برنامه ریزی شده بود و مثلا اولاند چون در صدد بود اتحاداروپا را تقویت کند نمیخواست نتانیاهو در این تظاهرات شرکت کند تا بحث عرب و اسرائیل مطرح نشود. اما نتانیاهو به دلیل تبلیغات کمپین انتخاباتی اش در این تجمع و راهپیمایی حضور پیدا کرد.
نسیم: اگر چنانچه گفتید ماجرای شارلی ابدو صحنه سازی بوده، هدف از اجرای این سناریو چیست؟
مونیه: شارلی ابدو یازده سپتامبر دیگری بود، نخستین دستاورد آن همان اتفاقی بود که در آمریکا روی داد. پس از یازده سپتامبر، "قانون میهن دوستی" در آمریکا تصویب شد و جاسوسی و شنود قانونی شد. گرچه امروز به دنبال رسوائی شنودها این قوانین در حال لغو وتغییر است اما در فرانسه دقیقا قانونی تصویب میشود تا به نام مبارزه با تروریست، شنود و جاسوسی تصویب شود.
گرچه قبلا هم این جاسوسیها رخ میداد اما قانونی نبود، اما به لطف قانونگذاران در پی ماجرای شارلی ابدو، این اقدامات قانونی میشود! و برای این حرفم شاهد مثال دارم، چندین سال قبل که در زمینه تحریم های عراق فعال بودم با موسات فرانسوی همکاری می کردم، روزی پلیس به منزلم مراجعه کرد و با مجوز تفتیش وارد خانه شد اما مستقیم به مکانی رفتند که من چند ماه پیش فکسی را در آن آرشیو کرده بودم. پلیس از کجا میدانست این فکس در چه بخشی قرار دارد که مستقیم برود و همان مدرک مورد نیاز را بردارد؟ خود این مساله نشان میدهد زمانی که من منزل نبوده ام، خانه را جستجو کردند و از مکان آن فکس اطلاع داشتهاند.
حالا به لطف "شارلی ابدو" این قوانین تصویب خواهد شد.
از طرف دیگر هم میتوان به کاکردهای دیگر شارلی ابدو اشاره کرد، مثلا میتوان گفت این ماجرا تقلایی بود برای افزایش محبوبیت اولاند و حفظ ارتباط قوه مجریه با نخبگان و ژورنالیستها.
جالب است بدانید که مجله شارلی ابدو که در نخستین نشریه پس از ماجرای تیراندازی به سرعت فروش رفت، امروز با کاهش شدید مخاطب و فروش مواجه است. حتی گفته میشود که تحریریه این نشریه با هم درگیر شدهاند.
نسیم: کارکرد بین المللی صحنه سازی شارلی ابدو چیست؟
مونیه: ارسال نیروهای ارتشی به سوریه، ارسال ناوهای هواپیمابر به خلیج فارس به بهانه مقابله داعش –که قطعا مشکلی نیز حل نخواهد کرد با این صحنه سازی توجیه شد.
یعنی دغدغه اصلی، همان "تاثیر بر افکار عمومی جامعه فرانسه" است که متقاعد شوند این اقدامات نظامی در سایر کشورها در راستای منافع خودشان است و موفق هم شده است. امروز افکار عمومی پذیرای این موضوع است که فرانسه به خاورمیانه نیرو اعزام کند.
سیاست فرانسه همواره "سیاست علیه ترویسم اسلامی" بوده و هست، گرچه همه مطلع هستند که اعزام نیرو مشکل را حل نمیکند. واقعیت این است که دولتها با حضور نیروهای نظامی خود امیدوارند به کمک داعش و سایر گروههای تروریستی وقایع خاورمیانه را کنترل کنند. غرب به دنبال مدیریت تحولات خاورمیانه است.
من پیش بینی میکنم تا ده یا بیست سال اینده گروهک داعش و جریانهای مشابه- یعنی جریان هایی که به دنبال خلافتی مشابه خلیفههای سنی قرنهای قبل هستند- به رسمیت شناخته میشوند.
نسیم: دیدگاه شما درباره تحولات عراق و علی الخصوص شکل گیری داعش چیست؟
مونیه: در زمان صدام تلاش هایی صورت گرفت تا مساجد در کل کشور تقویت شود و امام جماعت هایی تربیت شوند. در این راستا دانشگاهها و مراکز آموزشی مذهبی تاسیس شد که "ابوبکر بغدادی" در یکی از همین دانشگاهها به نام "دانشگاه صدام برای اسلام" تربیت شده است. همه این تلاشها در دید اول تلاشی برای پیشرفت به نظر میرسید اما در واقع چون همه جریانها قابل سرکوب نیست این اقدامات تلاشی بود برای هدایت جریانات اسلامی که در حال رشد بود.
در سالهای 1991 تا 1993 کمپینی در عراق به نام "ایمان" به راه افتاد که متشکل از شبکههای ملی بود که توسط "عزت الدوری" و سرویسهای حاسوسی هدایت میشد؛ در خلال این تحرکات به برخی افراد حاضر در حزب بعث دستور داده میشد که درمساجد و برای اقامه نماز حضور پیدا کنند و گروه هایی به نام "فدائیان صدام" ایجاد شد که لباس هایشان همانند لباس امروز داعش سیاه است.
این گروه توانستند کنترل و تربیت جوانان را در دست بگیرند و در یک فضای بسته، دین اسلام خشن، خشک و اهل مبارزه به مردم معرفی می شد، در بسته بودن و خشنی آموزه ها همین بس که در مدرسه حتی مسیحیان وادار میشدند که قران بخوانند و اساتید دروس دینی حقوق بالاتری از اساتید علوم تجربی دریافت میکردند.
پس از حمله آمریکا به عراق و اعدام صدام حسین، رهبران این گروههای تربیت شده هر کدام به "صدام" کوچکی تبدیل شدند که آزادانه در جامعه رها شدند.
افرادی که بدنه اصلی داعش را تشکیل میدهند از حزب بعثند چرا که در عراق هر کسی که میخواست به قدرت برسد و یا حتی تحصیلات تکمیلی را در خارج داشته باشد ناچار بود به حزب بعث بپیوندند.
نسیم: در پایان اگر سخنی دارید بفرمایید.
مونیه: بعد از کنفرانس افق نو، حین بازگشت به فرانسه به شدت مورد بازرسی پلیس فرودگاه قرار گرفتم، همه وسایلم را چک کردند و حتی یادداشتهایی که در کنفرانس برداشته بودم از سوی ماموران کپی شد. در بازرسیها از من پرسیدند که با چه کسانی دیدار کردی و هدف از این سفر و این کنفرانس چه بوده است. میدانم که این بار نیز بعد از خروجم از ایران همین ماجرا تکرار میشود.
منبع: نسیم