به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، شهدای حوزه مهندسی رزمی همگی دارای ابعاد روحی و معنوی بسیار بالایی بودند، در اینجا به چند نفراز این شهیدان همیشه شاهد که نقش بیشتری در حوزه مهندسی رزمی دفاع مقدس داشتند بصورت اجمال معرفی میشوند.
مهندسی رزمی به شاخهای از مهندسی گفته میشود که: در صحنه عملیات نظامی و رزم، یگانهای رزمی را با تخصص خود پشتیبانی مینماید. از جمله این اقدامات شامل آماده سازی نقاط استقرار و تجمع، احداث سنگرها و کمک به تسهیل و تحرک در جابجایی یگانهای خودی و متقابلاً اقدامات ضد تحرک برای واحدها و یگانهای دشمن میباشد؛ و به منظورهای زیر در جبههها صورت میگرفت:
تسهیل در حرکت و عبور نیروهای خودی از خطوط دشمن وسهولت پشتیبانی از آنان در عملیاتها
کند کردن، کانالیزه و توقف حرکات دشمن.
تلاش در جهت کاهش اسیب پذیریهای زیرساختها، کمک به تقویت و استحکام مواضع نیروهای خودی
ایمان راسخ و باور قلبی، مهمترین انگیزه حضور و فعالیت در جبهههای دفاع مقدس بوده واگر این انگیزه اعتقادی وجود نمیداشت، بسیاری از اقدامات مهندسی ممکن نمیشد و یا باکندی پیش میرفت. وبه جهت فعالیتهای دشمن، عزیزان زیادی خون پاکشان را نثار انقلاب و اسلام اهدا کرده و جاودان گشتند. برخی از این شهدا بجهت مسولیت و تلاش شان شاخص بودند، که در اینجا شش تن از شهدای شاخص مهندسی رزمی بصورت اجمال معرفی میگردند:
شهید سیدمحمدتقی رضوی
مسئول ستاد مرکزی پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد و قائم مقام قرارگاه مهندسی رزمی خاتمالانبیاء (ص)
شهید والامقام، سیدمحمدتقی رضوی در منزلی از سادات «رضوی» در جوار جدّ بزرگوارش حضرت امام علیبن موسیالرضا (ع) به سال ۱۳۳۴ دیده به روشنی هستی گشود. ۲۶ فروردین ماه، روزجمعه، به هنگام اذانظهر.
بعد از اتمام دوران دبیرستان در انیستیتوی مشهد رشتة راه و ساختمان قبول شد و به تحصیل ادامه داد. بعد از اتمام دو سال دورة فوقدیپلم، پیشنهاد پدرش را، مبنی بر ادامة تحصیل در خارج از کشور رد کرد و با صراحت گفت: «ما جوانها با اسلام خو گرفتهایم و نمیتوانیم در کشور بیگانه زندگی کنیم» بعد از اتمام درس، تقی به خدمت سربازی رفت. شش ماه از خدمتش نگذشته بود که به فرمان حضرت امام خمینی از پادگان فرار و دوستانش را نیز به این کار تشویق کرد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، دوران سربازی را به پایان رساند، و بعد از تأسیس جهادسازندگی در این نهاد شروع به کار کرد و جهاد تربت حیدریه را بنیان نهاد. با شروع جنگ، هنوز ۲۰ روز از آغاز جنگ نگذشته بود که آقاتقی در جبههها حضور پیدا کرد و در ستاد دکتر چمران ـ رضوانالله علیه ـ شروع به فعالیت نمود.
پس از مدتی بعلت تجربیاتش در امر راهسازی اولین تجربة عملی خود را در زمینة مهندسی رزمی با پشتیبانی جنگ جهادسازندگی خراسان شروع نمود و احداث جادة نظامیه، اندیمشک تا حمیدیه در زیر دید و تیررس دشمن، اولین اقدام حیاتی و کارساز مهندسی جنگ بود.
رضوی اهمیت و نقش مهندسی در جنگ را بخوبی دریافته بود وی که خود شاهد انجام عملیات هویزه به فرماندهی بنیصدر ملعون بود، بخوبی میدید که ضعف و یا نبود مهندسی در این عملیات چه شکستی را تحمیل کرده بود.
شهید رضوی تکیه کلامش در امر مهندسی بر این استوار بود که هر قطرة عرقی که قبل از عملیات در امر مهندسی رزمی ریخته شود، یک قطرة خون در میدان جنگ کمتر بر زمین خواهد ریخت؛ و به موازات پیشرفت عملیاتها و شکلگیری و انسجام سپاه توحید در توقف هجوم دشمن و شروع عملیاتهائی که ضربه به دشمن را در پی داشت همچون عملیات ولایتفقیه و عملیات امالحسنین که به منظور زمینهسازی عملیات شکست حصرآبادان (ثامنالائمه) انجام شد مهندسی رفتهرفته جایگاه خود را در جنگ یافت؛ و همزمان با شکلگیری مهندسی رزمی در جنگ، رضوی نیز جایگاه خود را در مجموعة جنگ و جهادمقدس بهتر مییافت و رشد مینمود.
نقطة شکوفائی مهندسی جنگ و شکوفائی شهید رضوی در امر مهندسی جنگ، عملیات «طریقالقدس» بود. آن هنگام که وی در مقابل ناباوری فرماندهان و مسئولان جنگ از میان تپههای اللهاکبر و چزابه و از میان رملها، جادهای استراتژیک را احداث نمود و سپاهیان اسلام از آن گذشته و عملیات ظفرمند طریقالقدس را آفریدند.
با شروع عملیات فتحالمبین یک تیم قوی مهندسی به سرپرستی رضوی با وجود موانع و مشکلات بسیار حدود ۲۰۰ کیلومتر از منطقة عشقآباد عبور و با شکافته شدن تپههای زلیجان توسط این تیم نیروهای اسلام به توپخانة دشمن دست یافتند و این همه میسر نبود مگر با اراده و عزم آهنین شهید رضوی و دیگر همرزمانش که با توکل بر خدای سبحان زحمات فراوانی را متحمل شده و مؤفق و پیروز از کار درآمدند. در مسیر عشقآباد در کوههای تپه چشمه که دشمن با اتکاء به کوهها اصلاً امکان نفوذ حزبالله را نمیداد و هیچ نیروئی در آن محور نگذاشته بود، عبور تیم مهندسی از کوههای متکی به ارادهای بود که از درون رضوی میجوشید. آنگاه که رزمندگان اسلام از آن جاده عبور کرده و در بزرگترین سایت هوایی منطقه مستقر شدند رضوی نتیجة تمام تلاشش را در صحنهای خلاصه کرد که بسیجی بر روی سایت مستقر شد. او در همان زمان در کنار سایت پیام رهبرش را که جمعبندی تمام عملیات فتحالمبین بود شنید و گفت: خدایا تو را شکر که این بندة گناهکارت در عملیاتی شرکت داشت که فتح الفتوح بود.
رضوی عملیات به عملیات و نقطه به نقطة جنگ را دنبال میکرد، او آمده بود تا با خدای خویش میثاق ببندد که تا دفع شرّ صدامیان از پا ننشیند و لذا با تمامی یارانش، با همة خانوادهاش آمده بود با پدرش که، چون کوهی استوار از رانندگی آمبولانسهای حمل مجروحین حضور در جنگ را شروع کرده بود، با برادرش، با همسرش و با همه آنها که میتوانستند در جنگ حضور یابند، آمده بود تا به این مهم بپردازد.
در عملیات بیتالمقدس و دیگر عملیاتهای ظفرمند سپاه اسلام شهید رضوی حضور همهجانبه داشت؛ و چه آن زمان که بنا به ضرورت جنگ مسئولیت ستادمرکزی پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد سازندگی را پذیرفت و جهت حمایت و پشتیبانی از رزمندگان اسلام این ستاد را سازمان داد و چه آن هنگام که باتوجه به نیاز جنگ شهید رضوی درمعاونت قرارگاه مهندسی رزمی خاتمالأنبیا (ص) حضور یافت و با تجارب و اطلاعات فراوانی که در امر مهندسی داشت در هماهنگ نمودن عملیاتهای مهندسی رزمی در منطقة جنوب و غرب کشور نقشی بسیار حیاتی و حساس ایفاء نمود.
شهادت
شهید بزرگوار سیدمحمدتقی رضوی شور و حال دیگری داشت که فقط در چند لحظة آخر عمرش برای همسنگرش روشن شد، آنگاه که برای شناسائی منطقة عملیاتی کربلای (۱۰) در کوههای غرب حضور پیدا کرد آن لحظه فرا رسید، او که بارها شاهد عروج ملکوتی همسنگرانش بود و حسرت این عروج را میخورد، ناگهان شرایط برایش فراهم آمد و با دیدن انفجار گلولة توپی که جلویش منفجر شد چشمانش برقی زد و لحظهای بعد در خون غوطهور شد. ترکش سینهاش را چاک کرده بود و پایش بشدت مجروح شده بود، ولی او در حال و هوای خودش بود، زیرا بدون احساس هیچ دردی چشم به آسمان دوخته و لبخندزنان گذشتهاش را به یاد میآورد. او رو به درگاه خدا از نعمتی که نصیبش شده بود به التماس افتاده بود و در این بین عدهای از همرزمانش به کمکش آمدند، ولی او مانع شد و خیلی آرام گفت: فایدهای ندارد زحمت نکشید من در آغاز راهی قرار گرفتهام که هفت سال دنبالش بودم. مرا تنها بگذارید و تکانم ندهید؛ و لحظهای بعد زیر لب حمزه پسرش را صدا زد که همیشه در خانه چشم انتظارش بود. انگار دوست داشت آن رازی را که هیچوقت نتوانسته بود به او و مادرش بگوید افشاء کند تا بداند برای چه عشقی دست از زندگی کشیده بود و آنها را در سختترین شرایط تنها مگذارد. انگار حمزه را به میدان دعوت میکرد تا جای خالی خود را پر کرده و تا آخرین لحظة عمر جنگ را سرلوحة تمام کارهایش قرار دهد.
آری، ستارة زندگی فخر رزمندگان و جهادگران خاموش شد و آفتاب گرمابخش دل شادمانش از هم درید و فرومرد و بهار زندگیش به خزان نشست، و آنسان که آرزومند بود به پیشگاه مقدس پروردگار به عالم شهود شتافت.
شهید محمد طرحچی طوسی
بنیانگذار، موسس و فرمانده پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد سازندگی
یکی از چهرههای درخشانی که به فیض سعادت «بَلْ أحیاءٌعِنْدَ رَبِّهِم یرزَقُون» نائل گشته، شهید بزرگوار، مهندس محمد طرحچی طوسی میباشد که از جمله بنیانگذاران و مؤسسین جهاد سازندگی و پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد در خوزستان است.
محل تولد و رشد و نمو محمد در مشهد مقدس در خانوادهای مذهبی همراه با محرومیت بود. مدتی از عمر او نگذشت که مادر عزیزش را از دست داد. از آنجا که محمد از استعداد و هوش سرشاری برخوردار بود سالهای دبیرستان و بعد از آن أخذ دیپلم و سپس با قبول شدن در رشته مکانیک وارد دانشگاه پلی تکنیک شد و بدین جهت رهسپار تهران گردید.
شهید طرحچی پس از فارغ التحصیل شدن در مهندسی مکانیک، راهی جنوب کشور شد و مدتی در آنجا بکار مشغول بود. وی همراه با انقلاب، در همه راهپیمائیها و تظاهرات شرکت کرد. در پخش اعلامیهها و شب نامهها و رساندن پیامها سخت کوشید و از هیچ نیروئی نهراسید و در این کار، کوششی شایسته کرد و بی دریغ زحمت کشید.
وقتی باغستانهای خرم انقلاب اسلامی، در ۲۲ بهمن ۵۷ به ثمر نشست، او به گستردگی خدماتش افزود، با فرمان تاریخی حضرت امام خمینی ـ قدس سره ـ مبنی بر تشکیل جهاد سازندگی، در فاصله کمتر از پنج روز به جهادگران جهاد سازندگی پیوست. در همان اوایل ورود ایشان به جهاد سازندگی، بچههای جهاد به او میگفتند: کامپیوتر! او به لحاظ داشتن استعداد درونی شخص بسیار فنی و مبتکر و خلاق بود و کارهای عظیم و پیچیده و مشکل را براحتی حل میکرد، این بود که برای بچههای جهاد قابل اهمیت و احترام بود. محمد در ابتدای جنگ تحمیلی در جبهههای جنوب حاضر شد و قسمت اعظم کار مهندسی جبهه را بعهده گرفت. شب و روز برایش وجود نداشت، دائم مشغول کار بود. گرچه روزهای اول جنگ، در اثر جریانهای ائنانهای مثل بنی صدر خائن و همدستانش جنگ مظلوم بود، ولی این قاطعیت محمد بود که ایستاد و مقاومت کرد و با کمبودها مبارزه کرد.
شهید طرحچی بنا به گفته همسنگرانش در پشتیبانی جنگ جهاد سازندگی نمونه کم نظیری از فعالیت، نبوغ، ایثار، عشق و شور نسبت به خدا و اسلام بود و در این راه از بذل جان هم دریغ نداشت. در جبهه جنوب یاور راستین سپاه و ارتش و بسیج بود. وی از پیشقراولان سنگرسازان بی سنگر بود و در زدن خاکریز و کندن سنگرها با استفاده از ماشین آلات راهسازی نقش موثری داشت.
زمانی که فرمان امام امت مبنی بر شکستن حصر آبادان صادر شد، محمد به اتفاق چند تن از همرزمانش طرح جاده استراتژیک ماهشهر ـ آبادان را پیاده کرد و در شرایطی که تنها ۵ کیلومتر با بعثیهای مزدور فاصله نداشتند این جاده ساخته شد که نقش سرنوشت سازی را در رباطه با کست حصر آبادان ایفا نمود.
یکی از همرزمانش در مورد خصوصیات اخلاقی و تلاشهای وی میگوید: اولین خاکریزهای که در مناطق عملیاتی زده شد توسط شهید محمد طرحچی انجام شد. کسانی که محمد را از نزدیک میشناختند هرگز از زبان خودش ذرهای از دلاوریهایش را نشنیدند. در هنگام حملهها و آن هنگام که لازم بود با ماشین آلات راهسازی سنگرها و خاکریزها ایجاد شود، محمد بارها با استفاده از موتور در پیشاپیش سپاهیان و تانکها به جولان میپرداخت و به رانندگان ماشین آلات برنامه میداد و هرگاه موقعیتی پیش میآمد و کار سخت میشد با نشستن بر پشت ماشین آلات، خود به تنهائی به ایجاد سنگر و خاکریز میپرداخت و عجیب است که محمد گوشهای از این دلاوریها را برای کسی بازگو نکرد.
آری «محمد» محبوب دلهای تک تک جهادگران و رزمندگان دلیر اسلام، در حال نماز، تیر خصم، قامت استوار مرد جبهه و جنگ با ایثار را بوسه وار به زمین رساند و محمد بار دیگر در ملکوت به قیام ایستاد و نماز عشق را در جوار رحمت حق، بپایان رساند.
وقتی بزرگ مرد جبهه به شهادت رسید، رادیو آزاد اعلام کرد: فرمانده مهندسی جبهههای جنگ ایران کشته شد.۱۲/۶/۶۰ روز شهادت آن بزرگوار غریب است که به بارگاه ملکوتیان راه یافت.
شهید حسین ناجیان
مسئول ستاد پشتیبانی مناطق جنگی جنوب
کمتر کسی است که از طریق جهادسازندگی به منطقة جنوب کشور اعزام شده باشد و با نام حسین ناجیان آشنا نباشد. اعجوبة جبههها، مهندس شهید حسین ناجیان یکی از چهرههای درخشان جهادسازندگی و از بنیانگزاران این نهاد شریف میباشد.
حسین به سال ۱۳۳۳ در محیط یک خانوادة مذهبی در تهران متولد شد. وی همزمان با طی دوران تحصیل در یک مدرسة اسلامی با شرکت در جلسات مذهبی به فراگیری اصول اعتقادات و احکام اسلامی زیربنای فکری خویش را شکل میداد.
پس از پایان تحصیل دبیرستانی وارد دانشگاه پلیتکنیک تهران شده و از همان ابتدا با تلاشی پیگیر و خستگیناپذیر در محیط انجمن اسلامی و مسجد دانشگاه با همیاری برادران همفکر خود باعث ایجاد جوّ سالمی در محیط دانشگاه شد. فعالیتهای وی در برنامههای اسلامی دانشگاه چه در محیط انجمن اسلامی و چه در زمینة تهیة کتاب و چه در برنامههای کوهنوردی کمنظیر بود.
کمحرف بود و آرام، صلابت و متانت انقلابی وی در برخوردها، علیرغم جریانات سیاسی آنروز که بیشتر روحیات ماجراجویانه را طلب میکرد موجب ساخته شدن عدهای از افراد مسلمان شد که بعدها جوّ اسلامی دانشگاه را از انحراف و لغزشها حفظ کردند.
حرکت بسوی جبهه
آغاز جنگ تحمیلی، سرآغاز تکامل و عروجی دیگر در زندگی حسین بود. با شروع جنگ او دیگر آرام و قرار نداشت و مرغی در قفس را میمانست که منتظر فرصتی برای آزادی باشد. بالأخره لحظة موعود فرارسید و او در آبانماه سال ۵۹ بسوی اهواز پر کشید و در کنار دوست دیرین خود شهید محمد طرحچی نطفههای ایجاد ستاد پشتیبانی فعلی را فراهم ساخت. ستاد پشتیبانی در آغاز از چند تعمیرگاه خودروهای خراب شدة جنگی تشکیل میشد. حسین با ارتباطی که با کارخانجات داشت در بردن کارگران در تخصصهای مختلف به جبهه نقش زیادی داشت. حسین در سمت مدیریت تعمیرگاههای جهاد، با برخوردهای مناسب خود کارگران مکانیک و رانندههای ماشینهای سنگین را که کمتر در محیطهای جمعی کار کردهاند بدور شمع وجود خویش گرد آورد. ستاد کربلا را سازمان داد. هنر حسین در همین ویژگی روحی او نهفته بود که این روحیه، استعداد حرکت ستاد پشتیبانی را تعیین میکرد. شهید حسین ناجیان با کاری بیشائبه و بدون سر و صدا توانست ثقلی از نظر نیروی انسانی مدیر و مؤمن حول ستاد پشتیبانی ایجاد کند که بواسطة آن ستاد قادر به پذیرفتن مسئولیت بسیار سنگین مهندسی جبهه گردید؛ و همواره او خود نیز یکی از عوامل مؤثر ایفای این نقش بود.
حسین در سختترین شرایط سیاسی روز به دلیل شناخت فکری که از روح پاک وی سرچشمه میگرفت کمتر دچار شک و تردیدهای روشنفکرانه شده و همواره خط مبارک امام (قدسسره) را به درستی تشخیص میداد و در این امور شاید بتوان او را از معدود افرادی به شمار آورد که در تمام طول سالهای قبل و بعد از پیروزی انقلاب با بیشترین توان کار کردند و کمتر درگیر اغتشاشات فکری ناشی از برخوردهای غیرواقعی روشنفکرانه و خودخواهیهای جاهطلبانه شدند. این آزادی درونی و صافی روح باعث میشد که حسین همواره در هر زمینهای بیشترین کارها را با کمترین ادعا برعهده گیرد…
نحوة شهادت حسین ناجیان از زبان شهید حاج اسداللههاشمی
وقتی عملیات مسلمبنعقیل (ع) فرارسید حسین باتفاق شهید والامقام حاج اسداللههاشمی به غرب کشور رفته بود. از آنجا که دل عاشق او تمنای پرواز داشت همرزم او حاج اسدالله نقل نموده است که: «حسین ناجیان روی پای خود بند نبود و دوست داشت زودتر به خط مقدم برسد و وقتی به منطقة عملیاتی رسیدیم دیدم ناجیان یک روحیة دیگر دارد. با ماشین داشتیم میرفتیم که یک کاتیوشا به ماشین اصابت کرد و ناجیان به بیرون پرت شد و منهم به طرف دیگر. وقتی رفتم بالای سرش دیدم ناجیان شهید شده است.»
شهید حسین ناجیان که حقیقتاً اسوة مقاومت و فعالیت بود در سن ۲۸ سالگی روز دهم مهرماه سال ۶۱ در جبهة سومار جلوهای از جذبة ملکوت را با خون ملتهب خویش تصویر کرد و بتاریخ ثابت و پابرجا، ماندگار شد.
شهید هاشم ساجدی
فرماندة پشتیبانی و مهندسی جنگ جهادسازندگی قرارگاه نجف
جهادگر شهید «هاشم ساجدى» / زندگی نامه شهید
شهیدهاشم ساجدی در سال ۱۳۲۶ در خانوادهای مذهبی و روستائی چشم به واقعیت جهان گشود. در شش ماهنگی از نعمت وجود پدر محروم گشت، و به کمک ایثار و از جانگذشتگی مادر فداکار خود، مراحل رشد و فراگیری علم را طی کرد. از همان ابتداء سلیم و آرام بود که اطمینان و اعتماد به نفس در او مشهود بود.
فعالیتهای سیاسی، مذهبی او به سالهای ۴۰ و ۴۱ برمیگردد. او که فرزند خانوادهای محروم، ولی مذهبی بود، در برابر ستم دستگاه دستنشانده حاکم نمیتوانست ساکت بماند؛ لذا اقدامات او در جهت براندازی رژیم ستمشاهی آغاز شد که در این راه از هیچ تلاشی بازنایستاد.
در کوران انقلاب، حاجهاشم نیرویی پرتوان برای نشر حقایق انقلاب اسلامی و افشای چهرة کریه رژیم شاه بود و پس از پیروزی انقلاب به ایفای رسالتش در کمیتة انقلاب اسلامی پرداخت.
شهید ساجدی زمانی نیز، بار سنگین عضویت در شورای مرکزی جهادسازندگی گنبد را بدوش کشید که این امر مصادف با ایامی بود که حضور ضدانقلاب در گنبد به اوج خود رسیده بود و وی در این منطقه در یکی از اصیلترین سنگرهای انقلاب اسلامی یعنی جهادسازندگی به دفاع از ارزشهای انقلاب اسلامی و افشای چهرة منافقانة ضدانقلابیون و ضدخلقیها پرداخت.
مدتی پس از آن این شهید بزرگوار صادقانه در جوار حضرت امام رضا (ع) در سنگر مقدس جهادسازندگی خراسان مشغول گردید و در حالیکه بیش از چند ماه از آغاز جنگ ناخواسته و تحمیلی از جانب استکبار نگذشته بود برای رفتن به جبههها بیصبرانه اشتیاق میورزید و با مراجعه به مسئولین خواستار اعزام به جبهههای نور علیه ظلمت شد و به این ترتیب راهی دیار عاشقان، کربلاهای میهن اسلامیان گشت.
وی در زمانی که مسئولیت ستاد پشتیبانی جنگ جهاد سازندگی خراسان را در منطقة دشت آزادگان برعهده داشت، در عملیاتهای مختلفی، چون طریقالقدس، فتح تنگة چزابه، فتحالمبین، بیتالمقدس، رمضان و محرم شرکت جسته و با کیاست مؤمنانه و شم قوی و نظامی و تجربیات گرانقدری که در مصاف با حملات صدامیان کافر بدست آورده بود، به مدیریت و هدایت جهادگران مبادرت ورزید.
شهید ساجدی در خلال عملیات والفجر۳ بشدت مجروح گشت و مدتها بستری بود لیکن پس از بهبودی نسبی مجدداً به میدان نبرد بازگشت و در عملیات خیبر نیز در بخشی از مسئولیتهای عظیمی که جهادسازندگی عهدهدار بود شرکت جست. شهید بزرگوار در مدیریت ستاد نجف و در عملیاتهای مختلف تحت پوشش این ستاد، با کیاست مؤمنانه و با شمّ قوی نظامی و تجربیات گرانقدری که در زیر بارانهای گلوله و توپ و خمپاره و رگبار مسلسلها و انواع و اقسام سلاحهای دشمن به دست آورده بود و در شرایطی که گاه گرههای کور و مبهمی در روند عملیات بروز میکرد با تأسی به سرور شهیدان حضرت حسین (ع) و با الهام از حماسهآفرینان کربلای حسینی برای مشکلات چاره میاندیشید و با ارائة راهحلهای مناسب فرماندهان نظامی منطقه را به تحسین و شگفتی وامیداشت، و دراین رابطه کمتر فرمانده نظامی از سپاه و ارتش است که در منطقه با نام او و ابتکارات و قاطعیت آن شهید بزرگوار آشنا نباشد.
شهادت
شهید بزرگوار، در حالی که برای دیدار از فعالیتهای ایثارگران جهادسازندگی در منطقة جنگی مشغول انجام وظیفه بود در پنجم آبان ماه ۱۳۶۳ در پی تهاجم ضدانقلابیون آمریکائی و همسنگران صدام صهیونیست واقع شد؛ و شربت شهادت نوشید و آتش اشتیاق را ب دیدار محبوب جهانیان فرونشاند و در فوران خون طاهر خویش، راهگشای همسنگران مبارزش شد.
شهید سید محسن صفوی
موسس و فرمانده قرارگاه مهندسی صراط المستقیم
شهید سید محسن صفوی
شهید سید محسن صفوی؛ سرداری مؤمن، شجاع، مهربان، خردمند، ولایتمدار، آیندهنگر و دارای نبوغ مهندسی بود. ایمان این شهید بزرگوار را از توکل و اعتمادش در کارهای بزرگ مهندسی به خدا میتوان شناخت و شجاعتش را در نهراسیدن از مرگ و حضور در صحنههای دشوار دفاع مقدس میتوان یافت.
زندگی نامه
اصفهان در سال ۱۳۳۳ هجری شمسی، شاهد ولادت یکی دیگر از رزمندگان راستین سپاه اسلام بود، سردار شهید سیدمحسن صفوی در روستایی از اطراف اصفهان در خانوادهای متدین و اصیل چشم به جهان گشود. پس از گذراندن دوران تحصیلات دبستان و دبیرستان، تحصیلات دانشگاهی خود را در رشتهی راه و ساختمان در اصفهان به پایان رسانید
حضور مستمر در جبهه و فرماندهی قرارگاه صراطالمستقیم
بعد از مدتی با توجه به لزوم شرکت گستردهتر دولت در جنگ، هیأت دولت بهمنظور پشتیبانی فعالتر از جنگ طبق مصوبهای، وزارت سپاه را مأمور تأسیس قرارگاهی بهنام صراطالمستقیم کرد تا از توان وزارتخانهها درامر جنگ به نحو مطلوبتری استفاده کند. مسئولیت این قرارگاه با حکم وزیر وقت سپاه به شهید صفوی محول گردید.
قرارگاه صراطالمستقیم زیر نظر قرارگاه مهندسی رزمی خاتمالانبیا (ص) تمام پروژههای مهندسی وزارتخانههای مختلف را زیر پوشش خود قرار داد و علاوه بر پشتیبانی آنها، نسبت به حسن اجرای پروژههای فوق نیز نظارت فنی میکرد؛ نظیر نظارت بر تأسیس بیمارستانهای فاطمهی الزهرا (س) در منطقهی چوبیده، بیمارستان امام علی (ع) آبادان، بیمارستان امام حسین (ع) و چندین بیمارستان دیگر و نیز نظارت بر حسن اجرای جادههای مهم مواصلاتی مانند امام صادق (ع)، جمهوری اسلامی و… که در سرنوشت جنگ تأثیر بهسزایی داشتند.
با توجه به دو هویتی بودن قرارگاه مزبور، علاوه بر پشتیبانی و نظارت بر پروژههای وزارتخانههای شرکتکننده در جنگ، نسبت به اجرای پروژههای مهم و مورد نیاز جبهه نیز با همکاری دو تیپ مهندسی رزمی کوثر و ابوذر و گردان مستقل فاطمهی الزهرا (س) اقدام میکرد.
احداث جادهها و پلهای متعدد خاکی در هورها و جزایر خیبر شمالی مانند جادههای شهید همت، شهید جولایی، قمر بنیهاشم (س) در منتهیالیه جزیرهی جنوبی و احداث سد خاکی بسیار مهم و استراتژیک فاطمهی الزهرا (س) در منطقهی چوبیده بر روی رودخانهی بهمنشیر نزدیک دهانهی خلیج فارس و نیز سایتهای متعدد موشکی و طراحی و تولید سنگرهای اجتماعی ـ که بعدها از شهادت ایشان به سنگر شهید صفوی معروف شد ـ و همچنین احداث کانالهای متعدد دفاعی و مقرهای پشتیبانی و تأمین شن و ماسه مورد نیاز کلیهی پروژههای جنگ؛ از اهم فعالیتها و تلاشهای شبانهروزی مجموعهی تلاشگرانی است که با مدیریت این شهید بزرگوار باعث پیروزیهای تعیینکنندهای در صحنههای دفاع مقدس گردیدند.
نقش شهید صفوی در مهندسی جنگ تحمیلی
شهید صفوی در بعد فنی مهندسی جنگ ابتکاراتی نظیر طراحی و ساخت سنگرهای پیش ساخته بتنی شهید صفوی در ابعاد و کاربریهای گوناگون، احداث سکوهای موشکی پرتابل، احداث پلهای گوناگون، ساخت دکلهای دیده بانی با ارتفاع ۶۰ متر (سه برابر دکلهای دیده بانی معمول) و … دارد، اما مطمئنا ابتکار و توانمندی ایشان در مدیریت ورود دستگاههای دولتی به جبهه بیش از هر موضوعی حائز اهمیت است.
شهادت
آخرین باری که شهید بزرگوار برای دیدن خانواده رفته بود، اتفاق جالب توجهی رخ داد؛ هنگام خداحافظی، پسر کوچک شهید صفوی به برادر بزرگترش گفته بود: “بابا را ببوس که میرود شهید بشود و ما دیگر بابا را نمیبینیم. دختر کوچک سردار نیز جلوی ایشان را گرفته بود و با حالت گریه میگفت: “بابا یک روز دیگر پیش ما بمان تا اقلاً تو را سیر ببینیم. ما تو را هیچوقت سیر ندیدیم.
سرانجام پس از سالها خدمت صادقانه و عاشقانه در امر مهندسی جنگ این سرباز امام زمان (عج) و پیرو روحالله (ره)؛ بعد از عملیات کربلای ۵ و در سال ۱۳۶۵ هجری شمسی، سردار صفوی جهت انجام مأموریتی از جبهه به تهران آمد و در هنگام بازگشت به پایگاه امیدیه در یک سانحهی هوایی ـ بر اثر اصابت گلولهی دشمن بعثی به هواپیمای حامل ایشان ـ مظلومانه به شهادت رسید و همانطور که آرزویش بود در صراط مستقیم الهی جانش را تقدیم معبود خویش کرد.
شهید ناصر اسماعیل زاده
از فرماندهان شهید مهندسی رزمی ارتش
عکس شهید ناصر اسماعیل زاده
شهید ناصر اسماعیل زاده، فرزند محمود، در مشهد، و در سال ۱۳۲۹ چشم به جهان گشود، پدرش نظامی و در شهربانی مشغول خدمت بود، او فرزند اول خانواده و دوران کودکی را مانند دیگر کودکان به بازی و تربیت اخلاق در خانواده گذراند، در سن ۷سالگی به دبستان رفت و توانست تا مقطع دیپلم، در رشته مهندسی تحصیل نماید.
بعد از اخذ دیپلم، با توجه به شناختی که از شغل نظامی داشت، وارد دانشکده افسری ارتش شد و ۳ سال دانشجوی را سپری و با درجه ستواندومی و رسته مهندسی رزمی، جهت تکمیل تخصص به مرکز آموزش مهندسی بروجرد اعزام شد.
در مرکز آموزش مهندسی بروجرد، علاوه بر فرماندهی، به عنوان استاد دروس مهندسی مشغول بود و با شروع جنگ، مسئولیت فرماندهی گردان به او محول و به جبهه اعزام گردید، وی فردی رئوف و وظیفه شناس بود به طوری که همیشه اطرافیان از او راضی بودند؛ در دوران انقلاب، فعال، و پس از شروع جنگ تحمیلی نیز جهت پاکسازی میادین مین، به منطقه جنوب اعزام شد.
حدود ۱۹ ماه در جبهه آبادان، دزفول و خرمشهر مشغول فعالیت بود، همیشه سختترین و خطرناکترین کارها را خودش انجام میداد، به انجام واجبات و فرائض دینی اهمیت زیادی داده و در آموزش نیروهای ارتش و بسیج مردمی، نقش بسزایی ایفا نمود، روز قبل از شهادتش، شب هنگام برای افراد گروهش سخنرانی جالبی در مورد شهادت نمود به طوری که در آن حال گویی رنگ شهادت در چهره اش هویدا شده بود، وی در تاریخ ۱۳۶۱/۰۲/۱۹ با افراد گروهش جهت بازرسی مناطق پاکسازی شده رفته و به علت برخورد با مین، پیکر مطهرش متلاشی وبه فیض شهادت نائل آمد.
بنا به گفته اطرافیان، در آخرین لحظات حیات، ذکر لااله الا الله و الله اکبر بر زبانش جاری بود.
منبع
ره یافتگان جلد اول
پایگاه اطلاع رسانی شهدا
انتهای پیام/ 112