آغاز کنگره بین‌المللی الغدیر با پیام آیت‌الله جوادی آملی؛

علی(ع) «حی مرزوق» است؛ هم از جهت شهادت و هم از جهت عصمت و طهارت

در پیام آیت‌الله جوادی آملی به کنگره الغدیر آمده است: وجود مبارک علی(ع) هم از جهت شهادت حی مرزوق است و هم از جهت عصمت و طهارت و معنویت. ذوالجناحین و ذوالسببین است، همان طوری که ذوقبلتین بود و از این دو جهت هم ذوحیاتین و حی مرزوق است.
کد خبر: ۵۰۱۰
تاریخ انتشار: ۰۲ آبان ۱۳۹۲ - ۱۱:۳۹ - 24October 2013

علی(ع) «حی مرزوق» است؛ هم از جهت شهادت و هم از جهت عصمت و طهارت

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، کنگره بین المللی الغدیر بعدازظهر امروز چهارشنبه اول آبانماه، با پیام آیتالله جوادی آملی در سالن آمفیتئاتر دانشکده تربیت بدنی دانشگاه تهران آغاز به کار کرد. متن پیام آیتالله جوادی آملی به کنگره بینالمللی الغدیر بدین شرح است:

اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
 
الحمد للّه ربّ العالمین و صلّی اللّه علی جمیع الانبیاء و المرسلین و الائمة الهداة المهدیّین سیّما خاتم الانبیاء و خاتم الاوصیاء علیهما آلاف التحیة و الثناء بهم نتولی و من اعدائهم نتبرء الی اللّه
 
عید سعید غدیر که عیدالله الاکبر است را به پیشگاه ولی عصر (ارواحنا فداه) و عموم علاقهمندان آن حضرت و به شما فرهیختگان و بزرگواران تهنیت عرض میکنیم. حضور علما، دانشمندان حوزوی و دانشگاهی و مسئولین محترم استان را ارج مینهیم. از برگزار کنندگان این همایش وزین حقشناسی میکنیم و از همه کسانی که با ایراد مقال و یا ارائه مقالت بر وزن علمی این همایش و جشنواره افزودهاند حق شناسی میکنیم، امیدواریم همه شما بزرگواران مشمول دعای ممتاز وجود مبارک حضرت ختمی نبوت (علیه و علی اهل بیته آلاف التحیة و الثناء) بشوید که حضرتش فرمود: «اللّهم وال من والاه و انصر من نصره».
 
اگر صاحب عبقات از فیض خاصی برخوردار شد و اگر صاحب الغدیر از فوز مخصوصی بهره برد مشمول دعای نورانی رسول گرامی(ص) شدهاند که آن حضرت از خدا خواست: «اللّهم وال من والاه و انصر من نصره» شما بزرگواران مخصوصاً برگزار کنندگان این همایش وزین انشاءالله مشمول دعای ممتاز رسول گرامی هستید که فرمود : «اللّهم وال من والاه و انصر من نصره».
 
مطلب اساسی که درباره غدیر مطرح است بخشی به بحث تاریخی برمیگردد و بخشی هم به مسائل تفسیری و کلامی. آن قسمتی که به تاریخ برمیگردد بیش از هزار سال است که مورخان و غدیرپژوهان و مؤلفان در این زمینه سخن گفتند و کتاب نوشتهاند و مطلب را بهصورت بینالرشد درآوردند و شاید نیازی به بازگو کردن نباشد، البته ممکن است یک کسی مطلب بین الرشدی را هم انکار کند.
 
آنچه در این نوبت ممکن است عرض بشود همان جریان تفسیری و کلامی غدیر است. ذات اقدس اله در قرآن کریم 2 اصل را بهعنوان همگانی و همیشگی به ما ارائه داد: یکی اینکه فرمود سخن من قطع نمیشود، منقطع الاول و یا منقطع الآخر نیست. وقتی بشریت به وجود آمد سخن الهی که وحی و رهبری است ظهور کرد. نه در گذشته این سخن مسبوق به عدم بود و نه در آینده مسبوق به عدم. فرمود: «و لقد وصلنا لهم القول» برای جوامع بشری من قول وحیانی خودم را متصل کردم. این سنت الهی است، اختصاصی به عصر و نسلی ندارد که خدای سبحان کلام هدایتگر خود را مخصوص یک نسلی و یک ملتی قرار بدهد، این اصل اول.
 
اصل دوم این است که سخن الهی سخنگو میخواهد و لذا فرمود: «ارسلنا رسلنا تتری» این «تتری» مثل تقوی، تاءاش تبدیل شده از واو است، اصلش وتری بود، وتری یعنی متواتر. این تک تک وقتی کنار هم جمع شدند این وصل وصلها کنار هم جمع شدند میشود متواتر. فرمود من سخنگویان وحیم را بهصورت متواتر فرستادم. پس اصل اول آن است که سخن الهی متصل است، اصل دوم آن است که سخنگویان الهی مستمرند.
 
منظور از رسل، تنها کسی نیست که بالاصاله رسالت خاص داشته باشد. آنهایی که فاصلههای خاصی را بین انبیا پر میکردند برخی از اینها امام معصوم بودند، رسالت اصطلاحی را نداشتند، بین هر پیغمبر و پیغمبر دیگر بسیاری از سخنگویان الهی جزو ائمه آن عصر بودند. بعد از وجود مبارک پیغمبر(ص) چون حضرت ختمی نبوت است، رسولی بعد از او نیست، نبیای بعد از او نیست، کتاب او باید کتاب جامع الکلم باشد که تا روز قیامت این کتاب حرفی برای گفتن داشته باشد و کسانی هم باشند تا روز قیامت سخنگوی این کتاب آسمانی باشند، خود قرآن ازآنجهت که جامع الکلم است، حرفش تمامشدنی نیست. بعد از پیغمبر(ص) اهلبیت عصمت و طهارت این سمت را دارند که سخنگویان قرآن کریم باشند، شاهد صدق این مطلب آن است که در بیان نورانی امیرالمؤمنین که در آستانه غدیر او هستیم، فرمود قرآن کلام خداست، سخن میگوید «فاستنطقوه» او را به حرف دربیاورید، «لنینطق» با شما حرف نمیزند «و لکنّی انبئکم عنه» من سخنگوی خدایم، از طرف خدا قرآن را به حرف درمیآورم و معارف قرآن را استنباط میکنم و به شما میگویم، قرآن قول خداست و من سخنگوی خدا.
 
در تأیید این مطلب علوی سخن نورانی امام سجاد(ع) است که در صحیفه سجادیه بخشهای مربوط به قرآن آنجا عرض کرد: خدایا، قرآن را نازل کردی، اگر این قرآن را بر کوه نازل میکردی تحمل معارف قرآن برای کوه میسور نبود، ما میخواهیم کاری بکنیم و کاری انجام بدهیم که از کوه ساخته نیست. شما فرمودی: «لو انزلنا هذا القرآن علی جبل لرأیته خاشعاً متصدعاً من خشیة اللّه» کوه نمیتواند بار معارف وحیانی قرآن را حمل کند، ما آمادهایم برای حمل این معارف. کاری میکنیم که از کوه ساخته نیست. بعد این مطلب را در 3 فصل خلاصه کرد.
فرمود فصل اول حقائق قرآن بود که بهصورت وحی بر قلب مطهر پیغمبر(ص) نازل کردی. فصل دوم معانی قرآن و احکام و حکم قرآن بود که تفسیرش را به وجود مبارک پیغمبر(ص) آموختی و او را مبیّن قرآن قرار دادی و چنین فرمودی: «لتبیّن للنّاس ما نزل الیهم» بعد از اینکه مقصود خداوند متعال در قرآن را به پیغمبر فرمودی آن پیغمبر از طریق علم الهی مبیّن قرآن شد. در فصل سوم و نوبت سوم حقایق قرآن و معارف قرآن و علوم وحیانی قرآن را بهبرکت آن حضرت از مسیر وحی و نبوت آن حضرت به ما الهام کردی و ما شدیم ملهم. این فصل را در بخش الهام فرا گرفتیم و کمکم سخنگوی قرآنیم.
 
بنابراین جریان غدیر سرفصل «لقد وصلنا لهم القول» است از یکسو «و ارسلنا رسلنا تتری» است از سوی دیگر. اینها سخنگویان وحیاند. جریان غدیر اختصاصی به حضرت علیّبن ابیطالب(ع) ندارد بلکه روز ولایت است. اینکه مستحب است در این روز انسان بگوید خدای را شاکریم که ما را متمسک به حبل ولایت کرده است، اینکه در هنگام عقد اخوت میگوییم که خدا ما را در سایه اعتقاد به ولایت علیّبن ابیطالب و اهلبیت عصمت و طهارت(ع) از فوز خاص برخوردار بکند همه اینها نشانه آن است که جریان غدیر مربوط به اصل امامت و ولایت است و هیچ اختصاصی به شخص علیّبن ابیطالب(ع) ندارد.
 
مطلب بعدی آن است: چرا انسان باید نیازمند کسی باشد که کلام الهی را مستقیماً میگیرد و به او میرساند؟ سرّش آن است که انسان را غیر از خدا نیافرید و غیر از خدا هم نمیتواند بپروراند. انسان یک موجودی است که هرگز نمیمیرد، بلکه مرگ را میمیراند. اینها جزو معارف نو و تازه وحی قرآنی است. انسان است که مرگ را میمیراند، نه مرگ انسان را. انسان هرگز با مردن نمیپوسد، از پوست به در میآید و وارد برزخ میشود و وارد صحنه قیامت میشود و وارد بهشت میشود و «خالدین فیها ابداً» و هرگز مرگ بهسراغ او نمیآید.
 
چنین انسان و چنین موجودی را باید فقط خدای او هدایت و راهنمایی کند. خدا که قرآن را فرستاد به همه ما بیان فرمود که من قرآن را آنطوری که باران را فرستادم، نفرستادم. من قرآن را به زمین نینداختم، آنطوری که قطرات باران را به زمین انداختم، بلکه قرآن یک حبل متینی است، آن را به زمین آویختم، نینداختم. یک طرف این قرآن به دست خدای سبحان است، طرف دیگر این طناب به دست انسان است. مستحضرید که دست ما بهمقداری که دامنه قرآن امتداد دارد و اوج قرآن تا بد «لدی اللّه» میرسد نخواهد رسید. یک انسان کاملی لازم است که از اوج تا حضیض، از فراز تا فرود بهتعبیر عطار آگاه باشد و تمام این معارف را تلقی کند و به جامعه بشری الی یوم القیامه اعلام دارد.
 
بنابراین انسان نیازمند است که کسی او را هدایت کند که از طرف خدا باشد و کسی او را هدایت کند که این حبل متین را که آویخته الهی است، نه انداخته خدا، و یک طرفش به دست بیدستی خداست از همه اینها باخبر باشد و علوم وحیانی را استنباط کند.
 
موجودات دیگر آن توان را ندارند که خلیفه الهی باشند و راهنمای دیگران. موجودات دیگر یا منقطع الاول هستند و یا منقطع الآخر. تنها موجودی که میتواند متصل و مستمر باشد از فرش تا عرش و از عرش تا فرش، از ملک تا ملکوت و جبروت و از جبروت و ملکوت تا ملک محیط باشد انسان است. موجودات دیگر یا منقطع الآخرند و یا منقطع الاول. اگر جماد و نبات و حیوانند اینها منقطع الآخرند. درست است که «الا الی اللّه تصیر الامور» همه بهطرف خدا میروند اما همه به آن مراحل عالیه عروج ندارند مثل اینکه آبهای باران در نهرها جمع میشود و همه نهرها به بحر میرسد اما بسیاری از این آبها در همان لبه بحر ساکن میشوند.
 
اگر سیل خروشانی بیاید ممکن است خود را به وسط دریا برسانند و اگرنه بسیاری از این آبهای نهرها در همان لبه دریا آرام میشود. انسانها هم همینطورند. درست است که «الا الی اللّه تصیر الامور» اما اینچنین نیست که جماد یا نبات یا حیوان، اینها به آن مقام لدی اللهی بار یابند. پس اینها منقطع الآخرند و هرگز به آن اوج نمیرسند. فرشتگان الهی و مقربان درگاه ذات اقدس اله اینها منقطع الاولند. درست است در همان عالم تجرد، حرکت تجردی یعنی تمثل حرکت داشته و رشدی دارند و ترقی دارند که مناسب با همان عالم باشد ولی منقطع الاولند. اینها دوران جماد و نبات و حیوان را طی نکردند و نگذراندند. از مزایای این نشئه بیخبرند.
 
بنابراین فرشتهها منقطع الاولند، جماد و نبات و حیوان منقطع الآخرند. تنها موجودی که از همه مصنوع شروع کرده، از «ملک یوم» شروع کرده، از «تراب» شروع کرده و به مقام لدی اللهی میرسد همان انسان است که فقط مخصوصاً درباره او ذات اقدس اله فرمود :«یا ایّها الانسان انّک کادح الی ربّک کدحاً فملاقیه» این در خصوص انسان است که با قدح و تلاش و کوشش و شتاب به لقاء الله بار مییابد و اگرنه موجودات دیگر این حالت را ندارند. اگر در قرآن فقط به انسان گفته شد: «یا ایّها الانسان انّک کادح الی ربّک کدحاً فملاقیه» به هیچ فرشتهای نگفت، زیرا آنها بر اساس «و ما منّا الّا لهم مقام معلوم» به این منزلت بار نیافتند و موجودات دیگر هم که روشن است به این مقام بار نمییابند برای آن است که انسان متصل الاول و متصل الآخر است.
 
چنین انسانی که خلیفه ذات اقدس اله است میتواند کلام الهی را بهخوبی ادراک کند و کلام الهی را بهخوبی بفهمد و هضم کند و حمل کند که هیچ تصادم و انفجاری همان طوری که بر کوهها رخ میدهد بر او رخ ندهد و رهبری جامعه را هم بهعهده بگیرد. چنین خلیفه و انسان کاملی هرگز نمیمیرد. این زیارت نورانی امیرالمؤمنین(ع) در روز غدیر را که بهبرکت امام حسن عسکری از پدر بزرگوارش امام علی النقی(ع) به ما رسیده است، حتماً مطالعه کنید. حتماً این زیارتنامه را بخوانید. وجود مبارک امام هادی در انشای زیارتهای مبسوط ید طولایی دارد همان طوری که زیارت جامعه را با آن گسترش و عمق انشاء فرمود و از آن حضرت است، زیارت مبسوطی درباره وجود مبارک امیرالمؤمنین دارد در روز عید غدیر که آن هم بسیار عمیق و مبسوط است و وجود مبارک امام عسکری میگوید : پدرم امام هادی(ع) این زیارت را ایراد کرده است.
 
در آن زیارت درباره امیرالمؤمنین بسیاری از آیاتی که مربوط به آن حضرت است در این زیارت آمده. بسیاری از کمالاتی که در مورد شهداست در این آیات آمده. عرض کرد خدایا ائمه معصومین کسانی هستند که: «الا عند ربّهم یرزقون» این تعبیر را که در مورد شهداست درباره ائمه(ع) فرمود. تا آنهایی که مانند علیّبن ابیطالب، حسنبن علی، حسینبن علی و وجود مبارک امام کاظم و سایر ائمه که به شهادت رسیدهاند تطبیق بشود و یا آنهایی که بهحسب ظاهر شهادتشان برای یک عدهای احراز نشده است. در مورد همینها هم فرمود: «احیاء عند ربّهم یرزقون» یعنی خدای سبحان اینها را حی مرزوق میداند.
 
آنچه در سوره بقره و در سوره آلعمران آمده است که شهید حیّ مرزوق است دلیل بر انحصار نیست. شهید حیّ مرزوق است و نه هرکس حیّ مرزوق است شهید باشد. گرچه وجود مبارک امیرالمؤمنین(ع) هم از جهت شهادت حیّ مرزوق است و هم از جهت عصمت و طهارت و معنویت حیّ مرزوق است. این ذوالجناحین و ذوالسببین است همانطوری که ذوقبلتین بود و به 2 قبله نماز خواند، از این دو جهت هم وجود مبارک حضرت امیر(ع) ذوحیاتین است و حیّ مرزوق است.
 
اگر حیّ مرزوق است، استبشار هم دارد. حیّ مرزوق مرتب از خدای سبحان بشارت طلب میکند که راهیان راه آنها در چه حداند؟ «و یستبشرون بالذین لمیلحقوا بهم». ایامی که انسان در مراسم غدیر شرکت میکند انشاءالله جزو راهیان راه آن حضرت باشد و از استبشار وجود مبارک امیرالمؤمنین(ع) طرفی ببندد و نشاط حضرت را طلبا لمرضیه اللّه تحصیل کند که ذات اقدس اله بهبرکت نشاط آن حضرت از همه ما راضی و خشنود و خوشحال باشند.
من مجدداً مقدم همه شما برادران و خواهران را گرامی میدارم، رنج بلیغ و سعی بالغ برگزار کنندگان این همایش را ارج مینهیم و از خدای سبحان مسئلت میکنیم بهبرکت قرآن و عترت، نظام ما، رهبر ما، مراجع ما، ملت و مملکت ما را در سایه ولیاش از هر خطری محافظت بفرماید، امام راحل و شهدای انقلاب و جنگ را با انبیاء و اولیاء محشور بفرماید، بیداری اسلامی خاورمیانه را بهبرکت علیّبن ابیطالب(ع) به اوج نهایی خود برساند و این نظام را تا ظهور صاحب اصلی آن از هر خطری محافظت بفرماید.
 
غفر اللّه لنا و لکم
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
نظر شما
پربیننده ها