گروه حماسه و جهاد دفاعپرس: تاریخ، به مکه رسیده است تا شروعی دیگرگونه را رقم بزند؛ آغازی دیگر در خاکی آفتاب سوخته، در خاکی تشنه، درخاکی آکنده از دختران زنده به گور، در خاک آرزوهای زیر خاک. تاریخ ایستاده است تا بنویسد؛ تا پنجرهها را به خواندن فراخواند و کوچهها را به شنیدن. ایستاده است تا در دل صخرهها و سنگریزه ها، نور جاری کند. تاریخ، به مکه رسیده است و کسی از آسمان به زمین پا میگذارد با دستهایی آکنده از روشنی و نور.
فریادگر آزادی، فریادگر عشق و آزادگی است؛ این که از دامن تاریخ، پا بر خاک مکه میگذارد و افلاک، پا به پای او حرکت میکنند. نقطه ثقل تاریخ است؛ این که ابرها، بر فرازش سایه میگسترند، این که قلم در دست هایش به فریاد آمده و میگوید: «اقراء» اینک، تو پیامبر خدایی و راه آسمان، از دستهای تو میگذرد.
تاریخ در مکه میایستد تا شروعی دیگرگونه را رقم بزند، تا صدایی رسا، در گوش خاک بپیچد، تا آرزوهای زنده به گور شده را از خاک بیرون کشد، تا از خاک، به افلاک پل بزند. دیوارها، به سایه آسمانی ات دست میکشند. درخت ها، اقتدا به صلابتت میکنند. دست هایت، بهاری دیگرگونه را برای خاک، به ارمغان آورده است. تو، تاریخ تازهای که، چون چشمهای زلال، از حرا جاری شدی تا دلهای تشنه را از آنچه در سینه داری، بنوشانی. پیامبری ات مبارکای رسول مهربان خداوند. وقتی نوای ملکوتی وحی، در فضای روحانی حرا شکفت، جبرئیل گفت: بخوان!
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
تو به پیامبری مبعوث شدی؛ با کوله باری از رسالت. آمدی تا با تبلور حضورت، سرزمین خشکیده حجاز را نفسی دوباره ببخشی. آمدی تا خار جهل و جهالت را برکنی. آمدی تا بساط ظلم را برهم زنی. نامت محمد؛ لقبت امین. فرستاده آخرین خدا بر زمین. تبارک الله احسن الخالقین «پیامبری ات مبارک که روح انسانیت را در باغ جانها شکوفا کردی.
انتهای پیام/ 112