گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس: فرهنگ دفاع مقدس وامدار فرهنگ و نهضت عمیق عاشورا و قیام جاودانهی اباعبدالله الحسین علیه السلام است.
رزمندگان و سلحشوران ایرانی طی سالیان دفاع مقدس همواره به حضرت امام حسین علیه السلام ارادت داشتند و از ایشان تمسک میجستند.
ایام محرم و صفر و برپایی مجالس عزاداری سید و سالار شهیدان و یاران با وفایشان همواره در جبهههای نبرد حق علیه باطل با شکوه هر چه تمامتر برگزار میشد. برگزاری چنین مراسم علنا و عملا نشان میداد که رزم آوران ایرانی همواره پیروی راه سالار شهیدان و اصحاب وفادارشان هستند.
کتاب «پایی که جا ماند» خاطرات آزادهی جانباز سیدناصر حسینی پور است که از سوی انتشارات سورهی مهر در سال ۱۳۹۱ منتشر شده است. او در صفحهی ۶۱۲ این کتاب مینویسد: «پنجشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۶۹ ـ تکریت ـ کمپ ملحق: امروز عاشوراست. صدای هلهله و شادی عراقیها بلند شد. نمیدانم چه خبر بود. دلم میخواست بدانم چرا عراقیها در روز عاشورا این همه خوشحالند، از خوشحالی عراقیها استفاده کردیم و برنامهی سینهزنی روز عاشورا را در بازداشتگاه اجرا کردیم. با این که تهدیدم کرده بودند نوحه نخوانم، اهمیتی ندادم. عراقیها از بس خوشحال بودند کاری به کارمان نداشتند. حدس میزدم باید اتفاق مهمی افتاده باشد که برای عراقیها عزاداری عاشورا اهمیتی نداشت. سراغ سامی رفتم ببینم چه خبر است. سامی گفت: امروز ارتش عراق، کویت را اشغال کرد! خبر عجیبی بود. باورش سخت بود. خبر که پیچید همه تعجبزده شدیم. برایمان سؤال بود که چرا کویت؟ چرا در روز عاشورا. کویت در خوشخدمتی برای عراق کم نگذاشته بود؛ این دیگر چه بلایی بود که به روزش میآمد. ظاهراً این حق امیر کویت نبود.
خدمات امیر کویت به صدام در جنگ هشتساله ارزش این را داشت که صدام کاری به کویت نداشته باشد. بچهها گفتند، صدام چهکار به این مینی کشور داشت! به قول رامین حضرتزاد با یک مینی کاتیوشا هم میشد این مینی کشور رو تصرف کرد. غروب صدام در تلویزیون ظاهر شد و برای مردم عراق سخنرانی کرد. صدام گفت: ارتش عراق با یک یورش دوساعته کویت را اشغال کرد. این جملهی صدام در تیتر اول روزنامهی القادسیه در ذهنم نقش بسته است. کویت جزء من العراق فی عهد العثمانی... کویت در عهد عثمانی جزئی از عراق بوده و باید به عراق ملحق میشد».
صدام و حزب بعث کافر همواره سعی داشتند تا برگزاری مراسم مربوط به تاسوعا و عاشورای حسینی را با اختلال مواجه کنند و به هر شکل و نحوی که شده جلوی برگزاری مراسم روضهی امام حسین علیه السلام و یارانشان را بگیرند، اما رزمندگان سلحشور ایرانی چه در جبهه و چه در اسارت همواره ارادت خود را به ساحت مقدس امام حسین علیه السلام اعلام و ابراز داشتند و فریب حقه و نیرنگ صدام وصدامیان را هرگز نخوردند و تا آخرین لحظه پای آرمانهای خود ایستادند و مبارزه کردند.
کتاب «استقامت در مسیر» به قلم طاهر موذن نوشته شده و از سوی انتشارات مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ در سال ۱۳۷۹ روانهی بازار شد. این کتاب به خاطرات رزمندگان ایرانی از برگزاری ایام عزاداری سالار شهیدان در جبهههای جنگ پرداخته است. نویسنده حال و هوای آن دوران را در صفحهی ۱۱۱ کتاب این گونه توصیف میکند:
«ایام محرم است و چند روزی تا عاشورا باقی مانده. اردوگاه اسلام سیاهپوش شده. گرد غم چهره نورانی رزمندگان را پوشانده. اگرچه نیروها نمیتوانند سیاه بپوشند. ولی هر کس به فراخور حال خود تکهای پارچه مشکی به نشانه عزاداری همراه خود دارد. عدهای شال سیاه به گردن آویختهاند و عدهای دیگر یک تکه پارچه سیاه را به روی سینه و روی جیب سمت چپ دوختهاند.»
«حال و هوای جبههها در ماه محرم» عنوان دیگر کتابی است از علیرضا غلامی که در همین خصوص به رشتهی تحریر در آمده و در سال ۱۳۹۷ از سوی انتشارات رزا روانهی بازار کتاب شده است. در بخشی از مقدمهی این کتاب آمده است:
آن روزها بچههای رزمنده با حسرت به یکدیگر نگاه میکردند و به هم میگفتند: «آیا روزی خواهد رسید که این جادهها تمیز و مرتب آماده پذیرایی از زائران سیدالشهدا (علیهالسلام) شود»؟ بعضیها میگفتند: «به امید خدا، روزی فرا خواهد رسید که در آن روز مردم بتوانند به راحتی به کربلای معلای سفر کنند.» آن روزها جبهههای ما، جبهه معرفت بود. بچههای رزمنده سر عقیده، آرمان و ارزشهای والای انسانی و اسلامی در جبههها میجنگیدند که عمق وجودی آن در عاشورا بود. جبههها پُر شده بود از عطر حسینی. به هر جا که مینگریستی ایثار بود و از خود گذشتگی؛ عشق بود و محبت؛ دلاوری بود و رشادت.
و آنچه در بالا ذکر شد گوشه ای از انبوه گسترده ی خاطرات رزمندگان دوران دفاع مقدس در ماه های محرم و صفر و برگزاری این مراسم بود. البته این خاطرات قطعا بسیار وسیع و عمیق هستند اما مجال دیگری می خواهد و فرصتی تازه تا از ابعادی دیگر به واکاوی ارادت رزمندگان ایرانی به ساحت سید الشهداء پرداخته شود.
انتهای پیام/133