معرفی کتاب؛

«سهم من از این دنیا»

کتاب «سهم من از این دنیا» روایتی داستانی از زندگی شهید «محمد بذرافکن» پنجمین شهید دانشگاه علوم اسلامی رضوی توسط انتشارات «به‌نشر» منتشر شد.
کد خبر: ۵۷۴۶۰۳
تاریخ انتشار: ۰۲ اسفند ۱۴۰۱ - ۰۹:۵۲ - 21February 2023

به گزارش دفاع‌پرس از مشهد، مجموعه مجاوران خورشید، گوشه ای است از روایت تجدید میثاق پاک مردانی که باید چند صباحی در جوار آقا تلمذ می کردند اما لیاقتشان چنان بود که مجاوران هر دو دنیای خورشید باشند.

 کتاب «سهم من از این دنیا» از مجموعه کتاب‌های مجاوران خورشید یادنامه شهدای طلبه دانشجوی دانشگاه علوم اسلامی رضوی، زندگی شهید «محمد بذرافکن» را به‌صورت داستانی روایت می‌کند.

این اثر روایت مادرانه زنی است که با دست خود بر قامت هر دو عزیزش لباس رزم می‌پوشاند و آنان را راهی میدان جنگ می‌کند تا از خاک و ناموسمان دفاع کنند.

کتاب «سهم من از این دنیا» به قلم «طیبه مزینانی» به رشته تحریر درآمده و با حمایت آستان قدس رضوی توسط انتشارات «به‌نشر» منتشر شده است.

«محمد بذرافکن» در ۱۵ بهمن ۱۳۴۴ به دنیا آمد و سرانجام ۲۱ شهریور ۱۳۶۵ در عملیات «کربلای دو» در منطقه حاج عمران به شهادت رسید و پیکر مطهرش ۳۱ اردیبهشت ۱۳۶۶ تشییع و در گلزار شهدای بیرجند به خاک سپرده شد.

بخشی از کتاب

«یک‌بار، محمد از جبهه برگشته بود که برای دیدن من و پدرش به بیرجند آمد. هنوز برادرهای دیگرش در جبهه بودند. آن زمان، مشکل قلبی‌ام شدیدتر شده بود و دائم حالم بد می‌شد و تحمّل هر چیزی را نداشتم. فهمیدم که به پادگان رفته و اسمش را برای سربازی نوشته‌است تا او را به منطقه ببرند. گفته بودند: «برادرت شهید شده و از سربازی معاف هستی». هول برم داشته بود. مطمئن بودم که اگر او هم برود و دیر بیاید ـ حال، جنازه‌اش را برایم بیاورند یا نه ـ دیوانه خواهم شد.

اسم من کنیزِرضا بود. شاید این اسم، خیلی کم به گوشتان خورده باشد. همان‌طور که قبلاً گفتم، ما جنوب‌خراسانی‌ها رسم و آیین خودمان را داریم. مادرم می‌گفت: «بچهٔ اوّلمان مُرد. به امام رضا (ع)متوسّل شدیم و نذر کردیم که اگر بچّهٔ بعدی‌مان پسر بود، اسمش را غلامِ‌رضا بگذاریم و اگر هم دختر بود، کنیزِرضا صدایش بزنیم». با همان نذر، من زنده مانده بودم و قسمتم این شده بود که کنیزِ آقا امام رضا (ع)بشوم. می‌دانستم که این آقای بزرگوار، خیلی خوب حاجت می‌دهد.

به حرم رفتم و از آقا خواهش کردم، پسرم جایی قبول شود که دو سال درگیر درس و مشق باشد و قید سربازی و جبهه‌رفتن را بزند. به خیالم، جنگ تا دو سال دیگر تمام می‌شد و دیگر نیازی نبود که جوان‌هایمان به جبهه بروند. خدا را شکر، دعایم مستجاب شد و همان روزها بود که خبر دادند، دانشگاه علوم اسلامی رضوی قبول شده‌است.

این دانشگاه، تازه تأسیس شده بود و در واقع، همان درس‌های حوزه را تدریس می‌کردند اما یک‌جور دیگری که من نمی‌دانستم چه جور. تماس گرفتند و گفتند: «باید خودش را تا فردا برای ثبت‌نام برساند؛ بعد، دنبال کتاب‌هایش برود و مشغول تحصیل شود».

کتاب «سهم من از این دنیا» با شمارگان ۵۰۰ نسخه در ۱۰۴ صفحه در قطع رقعی در سال ۱۴۰۱ به زیور طبع آراسته شده است.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها