«علیمحمد سجدهای» پیشکسوت نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی در گفتوگو با خبرنگار دفاعپرس در مشهد با تشریح فعالیتهای مبارزاتی خود در دوران رژیم پهلوی اظهار داشت: من عضو گروه هفت نفرهای بودم که علیه رژیم طاغوت مبارزه میکردیم اما به دلیل وجود فردی نفوذی که وابسته به اطلاعات ارتش بود، شناسایی و دستگیر شدیم.
وی افزود: از جمله فعالیتهای سیاسی ما در آن مقطع، انتشار مطالب برنامه رادیویی «صدای روحانیت» در بین کارکنان نیروی هوایی ارتش بود. مدیریت این رسانه را که در کشور عراق فعالیت میکرد مرحوم حجتالاسلام «سید محمود دعایی» مدیرمسئول سابق روزنامه اطلاعات بر عهده داشت.
سجدهای افزود: یکی از اعضای گروه که متهم ردیف اول بود؛ اطلاعات سیاسی بالایی داشت و از طریق رسانههایی مثل رادیو، اخبار مختلف را رصد میکرد. او برخی از کتابهایی که ممنوع بودند را بین اعضا توزیع میکرد؛ از آن طرف هم آن فرد نفوذی آن کتب ممنوعه را در اختیار ضداطلاعات ارتش شاهنشاهی قرار میداد. پس از تحویل کتابها؛ اداره ضداطلاعات آن کتب را ثبت و ضبط میکرد و بعد از مدتی آنها را پس میداد.
این مبارز انقلابی در ادامه درباره علت دستگیری خود توسط اداره ضداطلاعات نیروی هوایی ارتش گفت: فرد نفوذی که فعالیتهای ما را برای بخش ضداطلاعات گزارش میکرد آنها را خیلی بزرگ جلوه داده بود. وی طرحهایی را که جهت بررسی و دریافت نظرات اعضای گروه ارائه میشد و فقط در حد حرف بود و عملیاتی نشده بود را در گزارشات خود ذکر میکرد. برای نمونه منزل یکی از اعضای گروه در مقابل منزل تمیسار «محمد خاتم» فرمانده نیروی هوایی رژیم شاهنشاهی و شوهر خواهر شاه قرار داشت.
سجدهای بیان داشت: شاه برای بازی تنیس، بعد از ظهرهای دوشنبه هر هفته به خانه تیمسار خاتم میرفت. یکی از طرحهایی که پیشنهاد شد؛ این بود که این حضور بهترین فرصت برای حذف شاه است و برای اجرای این مأموریت یک قبضه تیربار بر روی بام منزل عضو گروه مستقر کرده و زمانی که بالگرد حامل شاه در منزل تیمساز خاتم مینشیند؛ بالگرد هدف تیربار قرار بگیرد. گروگانگیری تیمسار خاتم جهت آزادی زندانیان سیاسی از دیگر طرحهایی بود که در نشستهای گروه مطرح شده بود. این اقدامات در نوع خودش؛ کوچک نبود و جزو اقدامات بزرگ محسوب میشد.
وی درباره نحوه دستگیری خود یادآور شد: در سال ۱۳۵۳ مدت چهار ماه توسط تیمهای تعقیب و مراقبت تحت نظر بودم تا اینکه ۱۲ اسفند همان سال در حالی که در مرخصی به سر میبردم، دستگیر شدم. آن روز برای خواندن نماز آماده شده بودم، قبل از اقامه نماز به همسرم گفتم تا نهار را حاضر کنی من هم میآیم؛ در همین حین ناگهان زنگ در خانه به صدا درآمد. پسرم، که آن زمان حدوداً ۱۲ سال داشت، در خانه را باز کرد و برگشت به من گفت همکارت با شما کار دارد. وقتی درب خانه را باز کردم، متوجه حضور یکی از نیروهای ضداطلاعات نیروی هوایی که از قبل او را میشناختم، شدم. وقتی که علت حضورش را جویا شدم، گفت تیمسار «هاشم برنجیان» با تو کار دارد. تیمسار برنجیان رئیس وقت ضداطلاعات نیروی هوایی ارتش؛ که به درجه سپهبدی هم رسیده بود. این فرد از اعضای سازمان اطلاعات آمریکا (سیا) در ایران بود و به نظر من او، شاه را هم به نوعی تحت نظر داشت.
این پیشکسوت نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در ادامه صحبتهای خود عنوان داشت: بعد از صحبت با همکارم؛ به بخش ضد اطلاعات نیروی هوایی منتقل و در یک سلول زندانی شدم. علت بازداشت را که جویا شدم پاسخ دادند متوجه خواهی شد. شبِ همان روز مأموران به سراغم آمدند و مرا با جیپ به منزلم بردند. آنها خانه را زیر و رو کرده و یا اصطلاحاً شخم زدند تا مدرکی بر علیه من پیدا کنند.
این مبارز انقلابی با اشاره به اینکه زندان ضداطلاعات نیروی هوایی ارتش شاهنشاهی در بخش پشتیبانی این نیرو قرار داشت، افزود: این زندان در زیرزمینی که به اندازه دو طبقه به پائین میرفت و بیشتر سیاهچاله بود تا زندان شاخته شده بود! در این مکان در زمان بازجویی شکنجه هم شدم. بعد از اینکه بازجویی تمام شد؛ آنها اعلام کردند من مرتمب جرمی نشدهام و باید هرچه سریعتر آزاد شوم! برای آزادی من به قدری امروز و فردا کردند که حضور من در آن زندان؛ نزدیک به ۶۵ روز به طول انجامید. بعد از این مدت، به زندان جمشیدیه که میگفتند در آنجا ملاقات آزاد است، منتقل شدم، اما پس از انتقال دیدم بر روی دیوار زندان عبارت «ملاقات ممنوع!» را زدهاند در آنجا به زندان انفرادی منتقل شدم و دو ماه در انفرادی به سر بردم.
سجدهای بیان داشت: بعد از اینکه دادگاه اعضای گروه تشکیل شد؛ برخی به ۱۰ سال و من به همراه یک نفر دیگر به ۹ ماه حبس محکوم شدیم. من در بازجوییهایم بسیار دقت میکردم که هر حرفی را بر زبان جاری نکنم این در حالی بود که آنها مدعی بودند که اطلاعات زیادی از ما دارند؛ به رغم شکنجه بسیار من هیچگاه اعتراف نکردم که این خود باعث شد که مدت حبسم کمتر شود.
وی در ادامه با ذکر خاطرهای از دوران حبس خود در زندان ضداطلاعات نیروی هوایی ارتش شاهنشاهی یادآور شد: زمانی که در زندان ضداطلاعات نیروی هوایی بودم، بیمار شده و به همین خاطر درخواست حضور یک پزشک برای معاینه خودم را داشتم که بعد از مدتی پزشک معالج در زندان حاضر شد. وقتی که از سلول بیرون آمدم، مأموران چشم من را بستند و بعد از طی کردن دو طبقه؛ به پشت در اتاق رئیس ضداطلاعات در آن بخش رسیدم. چشمم را باز کردند و وقتی که وارد اتاق رئیس شدم در آنجا سرهنگی حضور داشت که مدعی بودند پزشک معالج تو است! من ابتدا جا خوردم. بعد از لحظهای آن سرهنگ خیلی با احترام از من استقبال کرد. علائم بیماری را که به پزشک گفتم متوجه شدم خیلی ناراحت شده است. یک نسخه برایم نوشت و بعد سریع رفت. پس از خروج دکتر، رئیس ضداطلاعات به مأموران اعلام کرد این فرد خائن را از اینجا بیرون کنید!
این پیشکسوت نیروی هوایی گفت: بعد از گذشت این ماجرا در روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷؛ همان پزشک سرهنگ را در جمع اعضای نیروی هوایی و در پای پلکان هواپیمای حامل امام خمینی (ره) در فرودگاه مهرآباد دیدم که این صحنه خیلی برایم تعجبآور بود!
وی با اشاره به اینکه امام خمینی (ره) در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ به وسیله بالگرد ارتش از مهرآباد به بهشت زهرا منتقل شد، افزود: خلبانهایی که چنین کار بزرگی را انجام دادند؛ جان خود را برای این کار مهم به خطر انداخته بودند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، حضرت امام خميني(ره) با صدور فرمان تاریخی در پنجم دی ۱۳۶۳ فرمان تشكيل سپاه حفاظت هواپيمايی را صادر کردند که بر اساس آن حفاظت از فرودگاهها و هواپیماها و همچنین تأمین امنیت پروازها به سپاه پاسداران محول شد اما در زمان رژیم پهلوی چنین وظیفه ای را نیروی هوایی ارتش بر عهده داشت؛ بر همین اساس در آن روز اداره ضد اطلاعات نیروی هوایی ارتش مسئولیت حفاظت از امام خمینی (ره) را در فرودگاه مهرآباد بر عهده گرفته بود و این حرکت در نوع خود بسیار خطرناک بود.
سجدهای در پایان صحبت خود تأکید کرد: این اقدام نیروی هوایی بیشتر ناشی از ترس عوامل ضداطلاعات این نیرو بود؛ به عبارت دیگر کار آنها بیشتر جنبه محاصره امام خمینی (ره) را داشت نه حفاظت از جان ایشان. هرچند که بعد از لحظاتی حفاظت از امام خمینی (ره) به دست تیم حفاظتی که توسط انقلابیون از پیش تعیین شده بود افتاد.
انتهای پیام/