یادداشت/ نسرین ژولایی

حمود‌ها و حججی‌ها در راهند

اگر چه امروز حمود نیست، اما حمود و حمودهایی چون حججی‌ را داشتیم و داریم که در میدان نبرد با داعش جنگیدند و علم بدست گرفتند تا آن را به دست علمدار عصر، منجی عالم بشریت امام زمان (عج) برسانند.
کد خبر: ۵۹۴۶۹۸
تاریخ انتشار: ۱۹ خرداد ۱۴۰۲ - ۰۲:۱۶ - 09June 2023

گروه استان‌ها دفاع‌پرس ـ «نسرین ژولای» نویسنده، فعال فرهنگی و امدادگر دوران دفاع مقدس و دبیر راویان استان البرز در اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران خاطره دیدار با خانواده شهید مدافع حرم سردار «محمدرضا ربیعی‌زاده» را در سالگشت شهادتش، اینگونه به رشته تحریر درآورده است.

حمود‌ها و حججی‌ها در راهند

توفیقی نصیبم شد که به دیدار خانواده شهید، سردار محمدرضا ربیعی‌زاده (حمود) به اتفاق همسر جانبازم و همرزم حمود بروم. دل توی دلم نبود، زنگ در را فشردم چهره معصومانه فاطمه (همسر شهید) در چهار چوب در با لبخند ملیح که مرا در آغوش می‌کشید، نمایان شد. حس عجیبی به جانم می‌ریخت و روحم را سرشار از عشقی وصف ناپذیر کرد. گرمای وجودش به من آرامش می‌بخشید، دستش را در دستم حلقه کرد و با مهر مرا به داخل خانه برد.

عکس حمود در وسط اتاق با تبسمی بر لب به من خیر مقدم می‌گفت. چند لحظه مکث کردم و خیره به عکس شهید، دیروز‌ها در نظرم با همان لبخند همیشگی‌اش مجسم شد. خدایا حمود چقدر مهربان بود با صلابت و ایثارگر و همسرش فاطمه همراهی که بی‌هیچ چشم داشتی در کنار او عاشقانه زندگی می‌کرد. کسی صدای اعتراضش را هیچ‌گاه نشنیده بود. حتی در سخت‌ترین شرایط زندگی. یادم می‌آید روز‌های زندگیشان، در کانتینر، گرمای طاقت فرسایی جنوب، خطر گزش حیوانات موذی، اما صبوریش بر سختی‌ها غالب بود. شخصیت والای که به دلیل محبتش به حمود، با عشق زندگی می‌کرد.

حمود‌ها و حججی‌ها در راهند

از ابتدای زندگی عهد کرده بودند برای ترویج دین کوشا باشند. ثمره‌ این پیوند دو دختر به نام‌های زینب و صدیقه و پسرش ابراهیم است. شنیده بودم برای امنیت بارگاه ملکوتی حضرت رقیه (س) و حضرت زینب (س) با نام مستعار، به سوریه می‌رفت. چه روز‌های که به صدیقه سه ساله می‌گفت: بابا رفته سفر و به زودی برمی‌گرده.

تا اینکه بابا آمد، ولی با پیکری سرد و غرق در خون.

مزدوران بعد از شناسایی حمود در اثرشکنجه‌های فراوان او را به شهادت رسانده بودند. در مراسم تشییع پیکر شهید، فاطمه عکسش را در دست گرفته و با صلابت و هیبت، جلوی پیکر مطهر راه می‌رفت و می‌گفت: حمودم شهادتت مبارک. من ناباورانه او را می‌نگریستم. صلابتش، صبوریش، و استقامتش را که از او شیرزنی ساخته بودمقاوم و استوار، چون کوه.

بعد از مراسم خاکسپاری شب در منزلشان با عده‌ای از همرزمانش جمع بودیم و فاطمه با لحن زیبایش، خاطرات شیرین روز‌های با حمود بودن را برایمان می‌گفت. حالا دیگر روز‌های فراق می‌گذشت فاطمه تنها در خانه‌ محقر با سادگی خاص و با یاد همسر شهیدش روزگار را می‌گذراند.

حمود‌ها و حججی‌ها در راهند

اگر چه امروز حمود نیست، اما حمود و حمودهایی چون حججی‌ها را داشتیم و داریم. ولایی‌ها و دهه هشتادی و نودی‌هایی که با وجودگذشتن دو دهه از جنگ، در میدان نبرد با داعش جنگیدند و علم را به دست گرفتند تا پرچم اسلام را به دست علمدار عصر، منجی عالم بشریت امام زمان (عج) برسانند. باشد که اسلام سایه گستر تمام جهان شود و لبخند آقایمان زندگی بخش آفاق شود.

شهید محمدرضا ربیعی زاده (حمود) از رزمندگان مقاومت خرمشهر بود از سال 1363 در عرصه اطلاعات در جنوب و کردستان عراق و سوریه فعالیت می‌کرد. وی در 15 خرداد سال 1366 در حین انجام ماموریت در حالی که استخبارات عراق در سوریه برایش کمین گذاشته بود به شهادت رسید و اولین شهید مدافع حرم لقب گرفت.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها