به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، سالهاست مطالب دکتر محسن سلگی را دنبال میکنم. هرچند در بسیاری موارد اختلاف عقیده داشتیم و داریم، اما در نهایت نوشتههای او فارغ از جهتگیری سیاسی برای من ارزشمند بود.
دیروز که خبر مجروح شدن او را در اثر حمله اراذل و اوباش - پس از امر به معروف صورت گرفته توسط او - آن هم با چاقو، دیدم هم تعجب کردم هم تعجب نکردم. حس عجیبی بود. ترکیبی از حیرت و حسرت و حتی ملامت.
گاه او را ملامت میکنم که چرا شأن خود را حفظ نکرد و گاه میگویم عجب شهامتی و غیرتی دارد و اگر آن دو زن خانواده من بودند هم همین ملامت را روا میداشتی یا خیر؟!
گاه میگویمای کاش سلگی فقط با پلیس تماس میگرفت و دخالت نمیکرد، اما همان زمان گویی کسی به من میگوید مرد حسابی تا پلیس برسد چه بر سر ناموس و غیرت مردم و آدمیت میآید؟ سرتان را درد نیاورم. پر از تناقض شدهام، اما در نهایت ارادتم به آقای سلگی بیشتر شد.
هنوز هم اختلاف عقیده داریم، اما با وجود این فکر میکنم به راستی چه کسانی حاضرند از خاک این کشور و ناموس آن دفاع کنند؟
الّا کسانی، چون سلگی که ما بعضاً آنها را رادیکال میدانیم! مگر همین جوانها نیستند که در عین نوشتن علیه بیحجابی و دفاع از حجاب، اما برای بیحجاب هم جانفشانی میکنند!
اینکه سلگی با این سابقه علمی - مانند جوان برتر علم و فناوری ایران در سال ۹۲ و دانشجوی نمونه شدن - تمام حیثیت و جان خود را به خطر میاندازد، آن هم برای دو بانوی بیحجاب، هنوز برایم قابل فهم نیست.
همچنان احساسات متناقضی دارم، اما در عمق وجودم به او غبطه میخورم. من یکی از این شجاعتها ندارم. اقدام او شوکی به من وارد کرد. الداغی را گفتم صرفا شهید غیرت بوده، اما سلگی را چه بگویم که مرتب از اسلام سیاسی و ولایت فقیه دفاع میکند؟
منبع: سایت الف
انتهای پیام/ ۱۳۴