به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، مرکز اسناد انقلاب اسلامی نوشت: حضور پلیس آلبانی در مقر منافقین در آن کشور مورد توجه رسانهها قرار گرفت. اما این اولین باری نبود که منافقین در سالگرد ۳۰ خرداد با چنین اقداماتی مواجه میشوند. در اواخر خرداد ۱۳۸۲ اعضای ارشد منافقین که پس از حمله امریکا به عراق غافلگیر شده و به فرانسه گریخته بودند توسط پلیس فرانسه بازداشت شدند. دستگیری مریم رجوی نفر دوم رهبری سازمان در این ماجرا به خبر اصلی رسانههای جهان تبدیل شده بود.
سید حجت سید اسماعیلی از اعضای سابق شورای رهبری سازمان در خاطرات خود در این رابطه مینویسد: حمله پلیس ضد تروریست فرانسه در ۲۷ خرداد ۱۳۸۲ مصادف با ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳ به تعداد زیادی از پایگاههای سازمان و دستگیری مریم رجوی و ۱۶۵ تن از کادرهای بالای آن به خبرسازترین موضوع روز در فرانسه و جهان تبدیل شد.
انعکاس این واقعه خیلی سریع بود. در همین رابطه روزنامه «نیویورک تایمز» انگیزه دولت فرانسه از این اقدام را «جلوگیری از انتقال کانون سیاسی ـ عملیاتی سازمان مجاهدین خلق از عراق به فرانسه» عنوان کرد.
پییر دوبوسکه مسؤول سازمان اطلاعاتی فرانسه، در مصاحبه با روزنامه مزبور اظهار داشت: سازمانهای اطلاعاتی فرانسه از پاییز گذشته و پس از [آغاز] جنگ عراق، متوجه ورود شمار زیادی از سربازان آن به فرانسه شدند... مجاهدین [خلق]یک کارخانه تولید رنگ را در شهر «سنت کوئن لامون» اجاره کردند و ضمن راه اندازی یک استودیوی تلویزیونی و نصب بشقابهای ماهوارهای، در حال تبدیل کردن آن به یک مرکز ارتباطات هستند...
مجاهدین برای حمله به سفارتخانههای ایران و سایر منافع این کشور در اروپا و ترور ۲۵ نفر از اعضای سابق خود برنامه ریزی کرده بودند... این [سازمان] به هیچوجه یک جنبش سیاسی و یک جنبش دموکراتیک و سیاسی نبوده و نیست.
این گروه خود را برای احیای دموکراسی در ایران آماده نمیکند. اینها گروهی کاملاً افراطگرا هستند. فرقهای تندرو، فاقد هرگونه نظام دموکراتیک؛ فرقه کیش شخصیت در پیروی از رهبر (خودکامه).
سردرگمی سازمانی فرقه رجوی
ماجرای دستگیری مریم رجوی، در شرایطی اتفاق میافتاد که هنوز تب ضربه مهلک سقوط صدام از جان مجاهدین فروکش نکرده بود. این شوک آن قدر قوی بود که سران سازمان و به ویژه مسعود رجوی را سراسیمه کرده و به عکسالعمل واداشت.
نامعلوم بودن تصمیم و حکم دادگاه فرانسه، احتمال استرداد مریم رجوی و برخی دیگر از کادرهای دستگیر شده به ایران، و از همه مهمتر به هم ریختن تمهیدات و تدارکاتِ به دقت طراحی شده، سازمان را به این اندیشه واداشت که واکنشی متناسب با ماهیت فرقهای خود بروز دهد تا بتواند مانع از اقدامات بعدی فرانسه که سازمان آن را خیلی سختگیرانهتر از وضعیت فعلی ارزیابی میکرد، نشان دهد.
واقعیت امر این است که سازمان همیشه تلاش کرده بود برای پیشبرد اهداف سازمانی و برای بدست آوردن حمایتهای بینالمللی، چهرهای انسانی و دموکراتیک و آزادیخواهانه از خود در عرصه جهانی نشان دهد، ولی این بار در شرایطی قرار گرفته بود که مجبور بود برای رهایی مریم رجوی و دیگر دستگیرشدگان کاری در خور شأن سازمان که نشات گرفته از همان ماهیت فرقهای تشکیلات رجوی است از خود نشان دهد.
به دنبال این واقعه سازمان مستمراً تهدید میکرد که صدها نفر خود را در لیست خودسوزی قرار داده و اگر دولت فرانسه به توطئههای مشترکش با ایران ... پایان ندهد، مصمماند که خود را به آتش بکشند.
ولی این واقعه بر خلاف ارزیابیهای رجوی، سازمان را در عرصه سیاسی و در سطح بینالمللی به طور جد با چالشهای جدیتری روبرو کرد.
این چالش حاصل تقابل شاخصهای مدنی و دمکراتیک در غرب با روح آنارشیسم اجتماعی و آوانتوریسم لجام گسیخته حاکم بر مجاهدین خلق بود که در پوشش آرمانگرایی تلاش میکردند با همسانسازی و جعل خود با اصیلترین بخش مقاومت ضد فاشیستی اروپا برای خود وزن و قدی همانند بسازند.
خودسوزی اعضا؛ دستوری تشکیلاتی
دستگیری مریم رجوی و پیامدهای آن حداقل برای دولتها و افکار عمومی اروپا این امکان را فراهم آورد تا ماورای چهره به ظاهر دمکراتیک این تشکیلات را رویت کنند. این واکنش سخت، متاثرکننده و ارتجاعی در واقع پاسخ حداقلی مجاهدین خلق به صورت مسئله سادهای بود که با هر فرضی امکان تصحیح آن متصور بود.
مجاهدین خلق در واکنش به دستگیری مریم رجوی و شماری از اعضای بلندپایه این سازمان که بر اساس مدارک مستند ناگزیر به کشف و پیگیری موارد اتهامی از جمله پولشویی و در دستور کار قرار دادن حذف فیزیکی بخشی از اعضای جداشده خود بود، بر اساس یک دستور تشکیلاتی شماری از اعضای خود در اروپا را وادار به خودسوزی نمود. هدف سازمان از این اقدام تحت فشار گذاشتن فرانسه و ناگزیر کردن به آزادی افراد دستگیر شده و مشخصاً مریم رجوی بود. در پی این اقدام سازمانیافته تشکیلاتی در سراسر اروپا دهها تن از اعضای مجاهدین خلق در مقابل چشمان بهتزده شهروندان اقدام به خودسوزی نمودند. حاصل این شانتاژ روانی به تایید سازمان دو قربانی به نامهای ندا حسنی و صدیقه مجاوری بودند. ضمنا در این واقعه فردی بنام محمد ثانی از مسئولین مجاهدین نیز زخمی شد.
این اقدام که محصول تنظیم رابطه مناسبات درون تشکیلاتی و ساختاری است میتواند رویکرد به خشونت را در اشکال مختلف و از جمله خودزنی به عنوان وجهی پنهان از گرایش ایدئولوژیک به این راهکار را مورد بازنگری و نتیجهگیری تئوریک قرار بدهد. پدیده خشونت همواره در سازمان مجاهدین خلق به تناسب شرایط مورد بهرهبرداری قرار گرفته است. فقط اشکال آن متفاوت بوده، اما نتایج حاصل از آن در راستای یک هدف کلان به تأثیرات مورد نظر مجاهدین خلق منجر شده است.
فشار ناشی از این واقعه بر دولت مردان سیاسی و افکار عمومی آن به حدی بود که همه معیارها و قوانین جاری در فرانسه را تحتالشعاع قرار داد و دادگاه فرانسه ناگزیر برای جلوگیری از هزینههای احتمالی بیشتر که عمدتا بر افکار عمومی خود تحمیل میشد به تعدیل مواضع خود ناچار گردید.
اعتراف رجوی به تروریستی بودن سازمان مجاهدین خلق
واقعه ۱۷ ژوئن و سریال خودسوزیهای بغایت سازماندهی شده سازمان بر خلاف تصمیمگیرندگان آن نتیجه معکوس داد و برخلاف پیشبینی تشکیلات فرقهای مجاهدین، افکار عمومی و مردم اروپا و دیگر کشورها واکنش منفی نشان دادند و موجی از انزجار و تنفر و تعجب برانگیخته شد.
به دنبال این واکنشها سازمان و رهبر آن مدعی شدند که این حرکتها به صورت خودجوش و خود به خودی صورت گرفته و اعضای آنها با دستور تشکیلاتی دست به خودسوزی نزدهاند.
به قول مسعود رجوی که یک بار در یکی از نشستهای عمومی گفته بود (خطاب به اروپائیان و آمریکا – نقل به مضمون است): آقایان فکر نکنند ما که کت و شلوار میپوشیم و کراوات میزنیم میتوانند هر کاری خواستند با ما بکنند و هوای ایران را داشته باشند. اگر دست به کار شویم یک تروریستهایی میشویم که دیگر از دست ما امان نخواهید یافت کف زدن و سوت زدن حضار برای رجوی و در مقابل خنده و قهقهه رجوی. در ادامه رجوی با همان خندهاش از جمعیت میپرسد:شما تروریست هستید؟ حضار با صدای بلند میگویند: بله!
منبع: فارس
انتهای پیام/ ۱۳۴