گروه اجتماعی دفاعپرس - سیروس زکی پور گرکانی؛ از تاریخ پیدایش انسانها بیش از هزاران سال میگذرد، اما با نگاهی عمیق میتوان درک کرد این مدت به ظاهر زیاد، اما برای پارهای از مسائل انگار چند روزی بیش نیست؛ توجه به خصوصیات و ویژگیهای افراد، جوامع، سلایق، رفتارها و باورها انسانها به ما ثابت میکند که گویی مسیر طولانی هم طی نشده است.
با مطالعه و مطلع شدن در آثار تاریخی به جا مانده از سومریها و بابلیها به راحتی درک میکنیم که افراد آن دوران هم تقریباً مسائل و مشکلات فرهنگی اقتصادی و اجتماعی مشابه زندگی عصر جاری را داشتند؛ حتماً برخی از سنتها در ادیان و فرهنگها هنوز بعد از گذشت زمان بسیار زیادی تغییر اندکی کرده اند؛ گویی فقط شکل ظاهری برخی اتفاقات کمی آراسته شده و در غایت، همان است که در هزاران سال پیش بوده است.
در حوزه اخلاق، چه فردی و چه اجتماعی، فیلسوفان صاحب نام متعددی، زحمات فراوان کشیدهاند که تقریباً سرچشمه و منبع مطالعه همه فیلسوفان حوزه اخلاق همان کتاب معروف «من چگونه باید رفتار کنم» نوشته سقراط است. امانوئل کانت که در حوزه اخلاق بیشتر نظری مشابه سقراط بزرگ دارد که بنیانگذار نگرش وظیفه شناسی در اخلاق است با رد نگاه تجربه گرایان و عقل گرایان که در آن زمان دو ستون اصلی فلاسفه بودند ترکیبی از هر دو را مد نظر قرار داد و تا آن زمان تنها شخصی بود که بر خلاف نظر همه فلاسفه هم عهد خود، نظر متفاوتی بیان کرد.
جان رالز در کتاب نظریه عدالت مینویسد: عدالت اولین فضیلت برای نهادهای اجتماعی است همچنان که حقیقت برای تفکر است.
عدالت از نظر وی مقدم بر خوشبختی است، زمانی خوشی و کامیابی ارزشی مثبت پیدا میکند که عادلانه بودن آن محرز و مشخص باشد.
دو اصل نظریه بازبینی شده در این مفهوم عدالت بدین قرار است:
الف) هر شخصی حق لغو نشدنی از آزادیهای انسانی که برای همگان همساز باشد را دارد (اصل آزادی)
ب) نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی به دو شرط پذیرفتنی هستند:
۱- باید مختص به مناصب و مقامهایی باشد که تحت شرایط برابر باب آنها به روی همگان باز شود
۲- این نابرابریها باید بیشترین سود را برای محرومترین اعضای جامعه داشته باشد (اصل تفاوت)
تئوری عدالت رالز گامی در راستای نظریه وظیفه شناسی است. وی معتقد است اگر ما قیاسی و عقل گرا نگاه کنیم و بپذیریم که رفتارمان با سایرین باید تواًم با احترام باشد در این صورت باید به دنبال طرحی برای رسیدن به هدف عدالت باشیم که راه حلش در این زمینه رفتن به پشت پرده جهل است.
مفهوم این کلمه این است که همه مردم جامعه قبل از هر نظر و نگاهی یک گام به عقب برداشته و فرهنگ، نژاد، نسل، خانواده، قومیت، قدرت و همه ویژگیهای خود را که عامل برتری گروهی به گروه دیگر بوده و خلاف عدالت است را به کنار بگذارند. پایه این نظریه را جان رالز به عنوان قیاس کردن و عقلگرا بودن عنوان کرده است.
اخلاق در اسلام و شریعت
مظهر هر کشور قوم و ملیتی در پرچم آنها است. پرچم دین مبین اسلام که در دستان پیغمبر (ص) میباشد در یک جمله «من آمده ام تا مکارم اخلاق را احیا کنم» خلاصه شده است که ساده ترین، قابل فهم ترین، کاملترین، جامعترین و شیواترین شکل ممکن برای انتقال مفهومی به بلندای قدمت حیات انسان قابل تفکر است.
همه هنجارهایی که دین اسلام مبنای آن را برای اصلاح یک موضوع در جامعه بر بستری به نام اخلاق بنا نهاد در میان اعراب ۱۴۰۰ سال قبل شروع به ریل گذاری مفهومی غیر آشنا در آن زمان و مکان نموده است، به راستی که تشریح و قانع ساختن افراد در آن دوران کار بسیار مشکلی بوده است.
رسوم، سنت ها، سلیقهها و عادتهایی که سینه به سینه و نسل به نسل درست یا غلط منتقل شده کوچکترین تغییری در آن کار بسیار بزرگی است. با تعامل و تعقل و قیاس میتوان لزوم تمام سنتهای پیامبر اسلام را از قبیل اصول و فروع دین درک کرد.
فلاسفه دانشمندان و اندیشمندان بزرگ همانند رالز که از قیاس و تعقل به درستی جهت حصول مفهوم اخلاق عنوان کردهاند.
این گفته حضرت علی (ع) در نهج البلاغه را شاید خیلی عمیق متوجه نشویم و یا اینکه در زمانی حدود ۱۴۰۰ سال پیش شاید در نگاه اول به درستی و جامعیت درک نکنیم، ولی بعد از مطالعه مقالات و کتب متعدد فلاسفه در اعصار مختلف جهان شاید پی ببریم که دلیل کم توجهی به سنت ها، گفتار و اعمال ائمه (ع) فقط دسترسی راحت و بی دغدغه به این اصول ارزشی سلامت محور باشد.
تمام اخلاق را در تمام مکتوبات و دیدگاههای فلاسفه از زمان سقراط، کانت، رالز و ... را در این جمله مولا حضرت علی (ع) تمام و کمال میتوان درک کرد و قدردان بود «هرچه را برای خود میپسندی برای دیگران نیز بپسند و هر آنچه را که برای خود نمیپسندی برای دیگران نیز نپسند» قیاس رالز تا احترام کانت و عقیده سقراط و جمله معروف یک گام به عقب نژاد، قومیت، ملیت و زبان تا دیدن واقعی درست یا غلط را در جمله حضرت علی (ع) زنده و پویا برای هر زمان و مکانی به شیواترین شکل ممکن میتوان درک کرد.
انتهای پیام/ 241