خبرگزاری دفاع مقدس: دوباره حیاط خانه، باز نیامدن های تو را زمزمه می کند.
من در سر آغاز سرودن هستم. سرودن ترانه ای ناب برای روزهای آمدنت. واژه برای از تو گفتن، کم دارم. واژه برای گفتن از چشمانی که روزها را به انتظار آمدن تو بدرقه خیال می کنند. واژه می خواهم، برای دستانی که به نگاه آسمان گره خورده اند. برای لبهایی که هر دم با نام تو بازی می کنند.
مگذار چشمان انتظار دیده تاریخ با پرسشی بی پاسخ به سوی ابدیت برود.
در انتهای این شب، درمیان سوسوی آدینه های بی قرار، در سال مرگ برگهای جوان، تو خواهی آمد و بهترین ترانه خلقت را سر خواهی داد و زمین تولد دوباره شکوفه ها را جشن خواهد گرفت.
کاش لحظه هامان پر می شد از حضور همیشگی ات. کاش می آمدی و به سر می رسید این انتظار، این آدینه های بی تو.
ای نامت متبرک! بیا، بیا که با آمدنت زمین رنگ غزل های آسمانی می گیرد.
ای آشنای آدینه های غریب، تو را من چشم در راهم.
خوب می دانم که خواهی آمد.
کاش آمدنت نزدیک باشد.