به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، حجاب و پوشش به عنوان یک نماد فرهنگی برای هر جامعه محسوب میشود که نحوه انتخاب و ارائه آن در جامعه نشاندهنده هویت و فرهنگ آن جامعه است و در میان جوامع گوناگون یکی از تحتتاثیرترین مسائل فرهنگی است.
در دوره پهلوی اول و با اجباری شدن کشف حجاب، این هویت زنانه نشانه گرفته شد. فرایند کشف حجاب دربردارنده سلسله وقایعی است که به دنبال تصویب قانونی در ۱۷ دی ۱۳۱۴ خورشیدی در ایران رخ داد و به موجب آن، زنان و دختران ایرانی از استفاده چادر، روبنده و روسری منع شدند.
از مهمترین پرسشهایی که مطرح میشود این است که پیامدهای این سیاست در جامعه چه بود؟ «صادق ملک میرزایی» و همکارانش در مقالهای با عنوان «بررسی پیامدهای سیاستهای کشف حجاب رضاشاه بر هویت اسلامی زنان» [۱] سعی کردهاند تا به این سوال پاسخ دهند.
اجرای سیاست کشف حجاب و انگیزه آن
برخی بر این باورند که تغییرات در ساختار و بافت سنتی ایران در دوره رضاشاه را میتوان نوعی سیاست کنترل اجتماعی و مدیریت بدن از سوی قدرت ارزیابی کرد که با هدف اعمال برنامههای توسعه و با الگوی غربی صورت میگرفت. به همین جهت جریان کشف حجاب پیش از آن که زمینههای داخلی داشته باشد، دارای ریشههای خارجی است.
به این ترتیب، حکومت پهلوی اول به منظور تمرکزگرایی و یکپارچهسازی هر آنچه در جامعه آشفته ایران تا آن زمان وجود داشت، برنامه کشف حجاب را به مثابه الگویی دولتی برای ایجاد فرهنگ جدید و یکی از راههای تحول و دگرگونی زنان در عرصه فرهنگی و اجتماعی به اجرا درآورد.
تغییرات در شکل و ظاهر اجتماع ایران طی دوران پهلوی اول بنابه روایت و ادعای قدرت حاکمه با هدف ایجاد نوعی تشابه با غرب بود؛ به طوری که رضاشاه پس از سفر به ترکیه گفته بود: «هنوز عقب هستیم و فوراً باید با تمام قوا به پیشرفت سریع مردم خصوصاً زنان، اقدام کنیم».
فرمان کشف حجاب به صورت رسمی در ۱۷ دی ۱۳۱۴ صادر شد. در این روز، جشنی از طرف علی اصغر حکمت که خود نقش فعال و موثری در این ماجرا داشت، در دانشسرای مقدماتی و در حضور رضاشاه برپا شد. در این جشن همسر و دختران شاه و جمعی از همسران وزیران و وکیلان بدون حجاب شرکت داشتند. شاه طی نطقی همه زنان را به عدم استفاده از حجاب تشویق و اعلام کرد که تاکنون نیمی از جمعیت کشور به حساب نمیآمدند، زیرا در پرده به سر میبردند.
آغاز بحران هویت زنان
یکی از مهمترین ویژگیهای روند نوسازی و مدرنیته در حکومت پهلوی دچار شدن مردم به «از خود بیگانگی» بود که باعث میشد مردم تواناییهای خود را نادیده بگیرند و در جست و جوی هویت و کرامت خود دچار سرگشتگی و ابهام شوند. آنچه که در این دوره سرمشق حکومت بود سیر پیشرفت غربیان بود، اما تفکر غربی نمیتوانست فرهنگ ایرانی را راضی نگه دارد.
در این میان زنان ایرانی که در جریان نوگرایی، خواست خود را تحقق نیافته دیدند به دنبال اجرای سیاست کشف حجاب، شخصیت انسانی خویش را نیز در معرض خطر دیدند، اما نمیتوانستند به عقب برگردند، چون گمان میکردند با این کار از گردونه پیشرفت و تمدن دور میمانند. در واقع، دولت پهلوی با این اقدام مدعی شد که داعیه احقاق حقوق زنان و احیای هویت آنان را دارد.
«فرد هالیدی» در این رابطه مینویسد: «دولت ایران خود را به صورت قهرمان حقوق زنان جلوه داده است، ولی مانند اصلاحات ارضی و اتحادیههای کارگری فرمایشی، در این مورد نیز هدف آن بوده است که تغییراتی در جامعه ایران برای تسهیل کار دولت به وجود آورند و از ظهور جنبشهای مستقل از دولت که میتوانند درخواستهای حاد و جدی داشته باشند، جلوگیری کنند.»
پیامدهای اجتماعی و اقتصادی کشف حجاب
زن ایرانی قبل از ورود فرهنگ غربی و کشف حجاب، در جامعه شهری و روستایی پا به پای مرد از طریق کار در مزارع و قالیبافی و ... ضمن کمک به اقتصاد خانواده، به وظایف مادری و همسری خود نیز میپرداخت و این حرکت اقتصادی زن گامی بود در جهت افزایش رفاه خانواده و همبستگی آن و درآمد حاصل از آن نیز صرف رفاه خانواده و فرزندان میشد. زن از زیر بار مسئولیت مادری شانه خالی نمیکرد، ولی پیامدی که اشتغال زنان در دوره رضاشاه به همراه داشت مخالفت با با رعایت شئونات اسلامی بود و حفظ حجاب و کرامت زن ممنوع و حجاب سمبل عقب ماندگی تلقی میشد. پس حضور زن در عرصه اجتماع بر اثر پدیده کشف حجاب تنها یک حرکت تقلیدی و کورکورانه از غرب بود.
از طرف دیگر سست شدن بنیان خانوادگی و پیوندهای زناشویی و در نتیجه افزایش میزان طلاق و در پی آن گسترش فساد و فحشا، بیبندو باری، عدم مسئولیتپذیری، بحرانهای اخلاقی و روانی، از بین رفتن امنیت ناموسی در اجتماع به واسطه ارتکاب جنایات عشقی و جنسی، از دیگر پیامدهای منفی کشف حجاب است.
افزایش میزان طلاق که نشات گرفته از تفکر و فرهنگ انحرافی غرب بود در ایران نیز اثر خود را گذارد به طوری که ایران در سال ۱۳۵۵ به نقل از روزنامه «رستاخیز» در ردیف چهارم طلاق در جهان قرار گرفت.
بعد از کشف حجاب، شرکتهای تجاری و تولیدی از یک طرف برای فروش کالاها از زنان استفاده و از طرفی زنان نیز برای فروش کالاها به سطح کالا تنزل پیدا کردند. نظام مصرفی در مجلات پر زرق و برق خود نوع بخصوصی از آزادی جنسی را عرضه کردند و به زنان تلقین میکردند که چگونه خود را در بستهبندیهای مختلف فانتزی و سکسی بپیچند و آنها را تشویق کردند که خودشان کار کنند تا بتوانند چهره و بدن خود را به نحو احسن تجارتیاش، به بازار ارائه دهند. بدین گونه زن به صورت وسیلهای در استخدام اهداف اقتصادی و فرهنگی و نابود کردن ارزشهای معنوی و اخلاقی و تبدیل جامعه سنتی به یک جامعه ناسالم مصرفی درآمد.
زن هنرمند ایرانی خود را صرف خودنمایی برای به نمایش گذاردن مدهای مختلف و انواع و اقسام لوازم آرایشی وارداتی ساخت که از کوچه و خیابان گرفته تا محل کار حوزه نفوذ خود را میگستراند. این در حالی بود که مدعیان بیحجابی و طرفداران رفع حجاب معتقد بودند یکی از نتایج رفع حجاب بروز یک انقلاب بزرگ در طرز آرایش و لباس پوشیدن زن ایرانی است، اما در عمل سیل انواع جدید واردات را به کشور سرازیر کرد. پیامدهای این واردات چیزی جز ویران کردن اقتصاد کشور از یک طرف و انحطاط اخلاق عمومی از طرف دیگر نبود.
ترویج بیبندوباری، خودنمایی، مصرفگرایی و خودناباوری
اشاعه بیبندوباری و فساد اخلاقی به بهانه شادی مردم نیز از جمله پیامدهای کشف حجاب بود. تجددگرایان با این شعار که ملت مذهبی ایران ملت عزا و گریه هستند و به بهانه شادی مردم به هتک حرمت مناسبتهای مذهبی و اعتقادات مذهبی مردم میپرداختند.
در این میان، کارناوال شادی در زادروز شاه که مقارن با تاریخ ۲۴ اسفند ۱۳۱۱ بود در تهران به راه افتاد که تقلیدی آشکار از جشنهای اروپایی بود. این کارناوال به شعائر مذهبی بیتفاوت بود تا جایی که حرکت آن مصادف شد با شب عاشورا و رقاصهها با سردادن آواز شادی به رقص و پایکوبی در شهر میپرداختند.
رواج معاشرتهای آزاد دختران و پسران و زنان و مردان با تمسک به فرهنگ غربی از جمله یکی دیگر از پیامدهای کشف حجاب بود که هویت زن ایرانی را مخدوش کرد چرا که بر اثر حضور زن در اجتماع و ارتباط در امور فرهنگی، زمینه ارتباط دو جنس مخالف با همدیگر فراهم میشد که همین مفاسد جبرانناپذیری را به همراه داشت و این در حالی اتفاق افتاد که زن ایرانی تنها به هنگامی که ضرورتی پیش میآمد از خانه خارج میشد و از هرگونه ارتباط و رفاقت با مردان نامحرم اجتناب میکرد.
آنچه که هویت زن ایرانی بعد از کشف حجاب را تحت تاثیر قرار میداد این بود که زن بیحجاب سعی میکرد با دنبال کردن مدهای روز خود را هر روز به سبک روز در بیاورد. زن دیگر در اوقات فراغت خود به بافندگی مشغول نمیشد چرا که میدانست بهتر و به روزتر از آن برایش وارد میشود یا از طریق کارخانهها مونتاژ میبافند. در عوض اوقات بیکاری خود را صرف پیدا کردن و انتخاب جدیدترین و به روزترین مدها در خیابانها و مغازههای عرضهکننده این لوازم میکرد و درآمدی را که از کار خود و همسرش به سختی کسب میکرد در جیب سرمایهداران میریخت.
تبدیل شدن زن به کالای تبلیغاتی
گذشته از آنچه که ذکر شد در این دوره زن بیحجاب وسیلهای شد برای تبلیغ و فروش کالاهای تجاری. زن ایرانی برای هر چه بیشتر دیده شدن زیباییهایش و به منظور کسب محبوبیت شروع به عرضه کردن و به نمایش گذاشتن زیباییهایش کرد و همین اندیشه و فکر که زن آزاد است، زنان را به سمت نمایشی شدن و تبلیغ کالاها کشاند.
سبک پوشش زنان در دوران رضاشاه به دلیل ناهمخوانی با محیط، مشکلات عدیدهای را برای زنان به همراه داشت. لباس جدید، نوآوری و بدعت کاملی برای زنان شهری بود. همین بدعتگذاری ارزشی و هراسی که دولت از عدم تابعیت مردم داشت، زمینهساز صدور بخشنامههای تهدیدکننده از سوی دولت شد تا با اعمال زور و خشونت، شرایط لازم برای تثبیت ارزشهای تحمیلی آماده شود.
جمعبندی و نتیجهگیری
تبعات سیاست کشف حجاب نه تنها موجب ترقی عنصر زن نشد بلکه موجبات تباهی و بحران هویت زنان ایرانی و مسلمان شد. از جمله اینکه تبلیغ سبک زندگی غربی و ترویج تفکر اروپایی در ایران همراه با گسترش برهنگی زنان، اختلاط مردان و زنان در مجالس مختلف، تنها باعث افزایش ولنگاری، فحشا، فساد، مصرفگرایی، تجملگرایی، خودناباوری، غربگرایی، نابودی تولیدات داخلی و تنش بین نسلی شد که این موضوع با هویت ایرانی شیعی در تضاد و تعارض جدی بود و زن مسلمان ایرانی را با بحران هویت و سردرگمی در تشخیص چیستی و ماهیت خود در جامعه مواجه کرد.
با شکلگیری سیاست کشف حجاب نوعی تضاد دیدگاه و اندیشه بین اقلیت زنان طرفدار بیحجابی با اکثریت زنان طرفدار حجاب و پوشش اسلامی به وجود آمد که با افزایش این فاصله در فکر و عمل نسل جدید، آنان به هرآنچه که رنگ و بوی گذشته داشت پشت کرده و با افکار نو و غربی عشق میورزیدند و آن را مظهر تمدن و ترقی میدانستند.
گرایش این نسل به فرهنگ و تمدن غربی باعث طرد آنان از سایر افراد جامعه شد و جامعه نتوانست با آنان الفت پیدا کند. این نسل تجددطلب اوقات فراغت خود را در سینماها، سالنهای نمایش و کافههای غربی سپری میکرد تا کمبودهای ناشی از عدم پیوستگی با جامعه را که باعث آزار آنها بود، پر کند.
کشف حجاب نشاندهنده تغییر رویکرد جایگاه زنان نه در جایگاه موضوعی مستقل بلکه همچون نقشی تابع که به واسطه تاثیر در تربیت نسل کارآمد مورد توجه دولت واقع شده است. بدین ترتیب، در جامعه شبهمدرن مدنظر قدرت حاکم تغییر نقش زن، حداقل در فرم و سیمای اجتماع، الزامی تلقی شد تا مورد سرزنش و تمسخر غربیان نباشد، حال آن که مساله زن ایرانی با دورانداختن حجاب و حضور فیزیکی در حوزه عمومی، از جمله شرکت سمبلیک در مراسم و جشنهای مختلط، حل نمیشد و وضعیت و تحول جایگاه و نقشآفرینی وی در عرصه تحولات جدید به سرنوشت کل جامعه پیوند خورده بود، اما با ظهور مدرنیته این رابطه نمادین تضعیف شد، زیرا مدرنیته به معنازدایی از پوشش پرداخت و بر وجه کارکردی آن تاکید کرد که تنپوشی بیش نبود.
پینوشت
[۱] صادق ملک میرزایی، «بررسی پیامدهای سیاستهای کشف حجاب رضاشاه بر هویت اسلامی زنان»، نشریه مطالعات الگوی پیشرفت اسلامی ایران، شماره ۲۲. سال ۱۴۰۱
منبع: ایرنا
انتهای پیام/ ۱۳۴