وکلایی که روح ملت هم از آن‌ها خبر نداشت

سنت انتخاب نمایندگان فرمایشی نه تنها در سراسر دوره رضاشاه بلکه در دوره سیزدهم مجلس شورای ملی که مصادف با سقوط رضاشاه بود، ادامه یافت و مردم در عریضه‌ای به محمدرضاشاه پهلوی نوشتند: «این وکلا که غالبا هفت دوره است به همین ترتیب، بدون اینکه روح ملت از آن‌ها با خبر باشد، به مجلس ملی وارد شده‌اند... انتخابات تهران پبش چشم ما صورت گرفته و یک نفر از افراد ملت از روی میل رای نداده‌اند و به وسیله پلیس و سپور و عمله و بنا با پشت‌گردنی و رای ماشین شده، صندوق انتخابات پر شده است...».
کد خبر: ۶۵۲۸۶۳
تاریخ انتشار: ۰۳ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۲:۳۰ - 22February 2024

وکلایی که روح ملت هم از آن‌ها خبر نداشتدر دوره شانزده ساله سلطنت پهلوی اول، از آنجا که شاه اصرار داشت همه کار‌های اجرایی توسط قوه مقننه به تصویب برسد، مجلس به مکانی برای اعمال تشریفاتی و دستگاهی برای به اجرا درآوردن منویات ملوکانه شد. هدف رضاشاه از دخالت در انتخابات مجلس و تشکیل مجلس فرمایشی، استفاده ابزاری از آن برای مشروعیت بخشیدن به امور و برنامه‌های خود بود. تامل و تفحص در کارنامه قوه مقننه ایران در زمان رضاشاه، بیانگر این مهم است که مصوبات قوه قانونگذاری در این دوران، دو جهت کلی داشته است؛ اول، تصویب قوانینی در جهت تمرکز قدرت نزد رضاشاه و دوم، تصویب قوانینی در جهت انجام اصلاحات به دو جهت: یکی اصلاحات زیربنایی و دیگری انجام برنامه‌هایی به منظور عادی ساختن امور دینی و دین‌زدایی. عدم اجرای قانون اساسی با دخالت گسترده حکومت در انتخابات مجلس و دستچین کردن نمایندگان از بین هواداران دربار از مجلس پنجم تا مجلس سیزدهم، از دیگر نشانه‌های استقرار دولت مطلقه بودند.

سنت انتخاب نمایندگان فرمایشی نه تنها در سراسر دوره رضاشاه بلکه در دوره سیزدهم مجلس شورای ملی که مصادف با سقوط رضاشاه بود، ادامه یافت. زیرا براساس قانون انتخابات می‌بایست پنج ماه قبل از پایان هر یک از دوره‌های مجلس، فرمان انتخابات صادر گردد و پس از فراهم آمدن مقدمات، انتخابات سه ماه قبل از خاتمه دوره پیشین، در سراسر کشور آغاز شود تا فترتی پدید نیاید.

این رویه در زمان رضاشاه کاملا اجرایی شد. او قبل از انقضای دوره دوازدهم مجلس و در حدود یک ماه و اندی قبل از سقوطش، فرمان انتخابات دوره سیزدهم را صادر کرد و در نهم شهریور انتخابات آغاز گردید و طبق معمول با مخابره تلگراف‌های رمز و کشف به استانداری‌ها و فرمانداری‌ها، کار انتصاب نمایندگان شروع شد. انتخابات دوره سیزدهم مجلس پیش از سقوط رضاشاه به همان ترتیب سابق به جریان افتاد و تنها در چند حوزه انتخابات نیمه‌کاره بود؛ لذا با کنار رفتن شاه، مردم از دولت فروغی خواستند که انتخابات دستوری دوره رضاشاه را ملغی سازد تا ملت بتوانند در حساس‌ترین دقایق تاریخی، نمایندگان حقیقی خود را به مجلس بفرستند و در عریضه‌ای به محمدرضاشاه پهلوی نوشتند:

«این وکلا که غالبا هفت دوره است به همین ترتیب، بدون اینکه روح ملت از آن‌ها با خبر باشد، به مجلس ملی وارد شده‌اند؛ در این دوره هم به همان قرار بدون این که ذره‌ای به قانون انتخابات توجه شده باشد، برگزیده شده‌اند. انتخابات تهران پبش چشم ما صورت گرفته و یک نفر از افراد ملت از روی میل رای نداده‌اند و به وسیله پلیس و سپور و عمله و بنا با پشت‌گردنی و رای ماشین شده، صندوق انتخابات پر شده است. حد نصاب آرای تهران و حومه هیچ وقت در زمان آزادی، از پانزده هزار رای تجاوز نمی‌کرد (صورت سابق حاضر است)، اما دوره هفتم که پایه زور به میان آمده و ملت از شرکت در انتخابات به سبب یاس کناره کشید، میزان آرا به هفتاد هزار رسید. تحقیق شود که این همه آرا از کجا آمده که یک تهرانی از آن خبر ندارد؟ حق گواه است که ما مردم تهران بعضی از وکلا را اصلا نمی‌شناسیم، زیرا نه سابقه ملی و علمی دارند و نه سابقه تجارتی و اعتبار اقتصادی؛ به ضرب میل و پیشنهاد شهربانی سابق، یک بار انتخاب شده و باز انتخاب می‌شوند... استدعا داریم به عرایض ملت رسیدگی فرمایید... به امضای هزار نفر از مستخدمین وزارتخانه‌ها و تجار و اصناف و غیره»

فروغی در ابتدا به مردم قول داد که انتخابات را تجدید کند، اما خیلی زود دانست که برگزاری انتخاب در حالی که رژیم ستون‌های قدرت خود را از دست داده، خطرناک است. او در روز‌های بعد با توسل به قانون، وعده قبلی خود را زیرپا نهاد و اعلام داشت که دولت قادر نیست مجلس را منحل کند. در نتیجه همان انتخابات دستوری دربار را که با اکثریت قریب به اتفاق همان نمایندگان دوره قبل بودند، پذیرفت.

در لیست نمایندگان دوره سیزدهم نسبت به دوره دوازدهم هیچ تغییری داده نشد و شاید تقارن جریان انتخابات با وقایع شهریور باعث گردید که فرصت رسیدگی به این کار پیدا نشود. نمایندگان مجلس جدید اگر چه وابسته به الیگارشی حاکم قرار داشتند و زیر نظر دربار و رضاشاه انتخاب شده بودند، ولی با توجه به اوضاع جدید کشور، حاضر به انقیاد و سرسپردگی مطلقی که از آن‌ها انتظار می‌رفت، نمی‌شدند.

به علاوه مجلس به تدریج قدرت بیشتری می‌یافت و بیش از پیش در روند تحولات سیاسی کشور تاثیر می‌گذاشت. نمایندگان مجلس سیزدهم به چهار گروه و فراکسیون تقسیم شدند که عبارت بودند از فراکسیون اتحاد ملی، فراکسیون میهن، فراکسیون آذربایجان و فراکسیون عدالت.

فراکسیون اتحاد ملی که بزرگترین جناح مجلس بود، ولی اکثریت نداشت، نماینده بخشی از اشراف بود که در رژیم رضاشاه، مشارکت موفقیت‌آمیزی داشتند و در مورد قانون اساسی به حفظ مصالحه با شاه امیدوار بودند و در روابط خارجی از انگلیس و شوروی واهمه داشتند و به دنبال نیروی سومی برای ایجاد موازنه در کشور می‌گشتند. رهبری این حزب را مرتضی‌قلی خان بیات، نماینده اراک به همراه حسن اسفندیاری، رئیس مجلس سیزدهم و سید احمد بهبهانی، فرزند عبدالله بهبهانی برعهده داشت. از دیگر ویژگی‌های فراکسیون اتحاد ملی، ضدیت بنیادی آنان با چپ به ویژه حزب توده بود و آنان را به عنوان عامل شوروی می‌شناختند و با هرگونه اصلاحات اعم از اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مخالف بودند و بهترین وضعیت را وضعیت موجود و حفظ آن می‌دانستند و اعضای آن را تجار بزرگ، نظامیان ارشد بازنشسته، زمین‌داران نزدیک رضاشاه و شماری از تحصیل‌کردگان مدرن که معمولا از خاندان اشراف بودند، تشکیل می‌دادند.

اعضای فراکسیون میهن که از ناراضیان قانون اساسی بودند، از زمین‌داران و بازرگانان مناطق جنوب و جنوب غربی تحت اشغال انگلیس تشکیل می‌شدند. نمایندگان این فراکسیون را هاشم ملک مدنی، مهدی نمازی و هادی طاهری رهبری می‌کردند و از متحدان انگلیس در مجلس بودند.

فراکسیون آذربایجان که توسط اشراف قاجاری اداره می‌شد، مخالف سیاست‌های انگلیس و دربار شاه به شمار می‌رفتند و آماده بودند تا به شرط حمایت نکردن شوروی از یک انقلاب اجتماعی در ایران، با این کشور همکاری نزدیکی داشته باشند. رهبر این گروه را محمدولی فرمانفرما، نماینده سراب و امیرنصرت اسکندری برعهده داشتند.

فراکسیون عدالت، نماینده روشنفکران نسل قدیم بود و اعضای آن را دولتیان عالیرتبه، تکنوکرات‌ها و روشنفکران قدیمی تشکیل می‌دادند. آن‌ها نخست از رضاشاه حمایت کردند، ولی رفته رفته از روش‌های مستبدانه وی به هراس افتادند و در خصوص مسائل خارجی به دنبال ورود امریکا به صحنه سیاست ایران بودند. رهبری این فراکسیون را علی دشتی و علی سهیلی بر عهده داشتند. در کنار چهار فراکسیون اصلی مجلس، فراکسیون منفردین نیز وجود داشت که کمتر به صورت منسجم و هماهنگ عمل می‌کرد، ولی این فراکسیون شامل اتحاد کمرنگی از نمایندگانی بود که به چهار فراکسیون اصلی وابستگی رسمی نداشتند. از مهم‌ترین نمایندگان حزب منفردین می‌توان به محسن صدر (صدرالاشراف)، اسفندیاری و امیرتیمور کلالی اشاره کرد.

مجلس شورای ملی برای نخستین بار پس از مجالس رضاشاهی به صورت مرکزی مستقل درآمد و حدی از دموکراسی بر آن حکمفرما شد. با برداشته شدن قدرت مطلقه رضاشاه بر قوه مقننه، این نهاد که به واقع نماد گم گشته مشروطه بود، به تدریج جایگاه واقعی خود را بازیافت و نمایندگان دوره سیزدهم که در دوره رضاشاه و با سلیقه وی انتخاب شده بودند، علیه وی موضع گرفتند. مهمترین اعتراضاتی که نمایندگان مجلس بعد از خروج رضاشاه در مجلس ایراد نمودند، بیشتر حول اعمال و برنامه‌های رژیم رضاشاهی بود که از مهمترین آن می‌توان به تصرف املاک مردم توسط رضاشاه، ظلم‌های وی و اطرافیانش، عملکرد وزارت جنگ و نظمیه در دوران شانزده ساله حکومت او، آزادی مطبوعات و استخدام مستشاران خارجی را ذکر کرد.

منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی

انتهای پیام/ ۱۳۴

نظر شما
پربیننده ها