گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس ـ رسول حسنی ولاشجردی: در جشنواره 34 فیلم فجر به جز "ایستاده در غبار" که فیلم مستند بازسازی شده ای از زندگی و اسارات احمد متوسلیان است؛ فیلم دیگری در حوزه دفاع مقدس نداریم.
سردی آتش سینمای دفاع مقدس
از مدتها قبل، دیگر از فیلمهایی با محوریت انقلاب اسلامی در جشنوارهای که به بهانه این اتفاق مهم تاریخ معاصر راه اندازی شده، خبری نیست. کسی این زنگ خطر را نشیند و این گونه سینما به کمایی فرو رفته که احتمال احیای آن کمی سخت است. این آتش فراموشی دامن سینمای دفاع مقدس را هم گرفت و امسال در این جشنواره هیچ فیلمی از دفاع مقدس وجود ندارد.
"ایستاده در غبار" مثل مهمان ناخوانده، وصله ناجوری در کنار آثار تلخ و سیاهنمایی است که همه جشنواره را زیر چتر خود گرفته است. در سال گذشته فیلمهایی به ظاهر دفاع مقدسی وارد چرخه فجر و اکران شدند که بیشتر علیه این گونه سینمایی بود تا له آن.
دو فیلم پی 22 و ماهی سیاه کوچولو بیش از آنکه فیلمهایی دفاع مقدسی باشند آثاری حادثهای بودند. حکایت عاشقی قصه ای در حلبچه را روایت میکرد و همه قصه، تراژدی فقدان صدای دلانگیز دختری بود که ظاهرا مهمتر از آوارگان سردشتی ایرانی بود. دو فیلم مزار شریف و روباه که اولی به حمله تروریستی به سفارت ایران و دومی به شهدای هستهای میپرداخت.
با این وجود باید گفت آفتاب سینمای دفاع مقدس در کسوفی معنا دار زیر موضوع خیانت، تجاوز به محارم، اختلاس و فضای خفقان آوری قرار گرفته است و به این زودی شاهد طلیعه آن نخواهیم بود.
رفتن به سمت سینمای دفاع مقدس دردمندی می خواهد
رفتن به سمت سینمای دفاع مقدس مراتبی لازم دارد که نه هنرمندان به آن سمت میروند و نه مسئولین. چرایی این فاجعه در فاصلهای است که هنرمند با مردم جامعه برقرار کرده است.
اگر نه فلیمسازی که دردمند باشد و آب و خاک وطنش برایش مهم باشد به هر قیمتی با همه سرکوبها و سرزنشها و محرومیتها فیلمش را میسازد. مگر همین جوانان به خاک افتاده با ابتدایی ترین ابزار به جنگ پیش رفته ترین ابزار نرفتند. آن هم در شرایطی که اوضاع نابسامان داخلی به خاطر دست اندازی منافقین بخشی از نیروی مردمی را درگیر کرده بود. چه شده که الان نمیتوانیم؟
اشتباه فیلمسازان در این است که کشته شدن و کشتن را از نظر ایرانیهایی که برای دفاع رفته اند، مذموم میپندارند و با تحریفات سعی در زیر سوال بردن همه هشت سال دفاع ما دارند.
آمریکا برای نفوذ به دنبال روزنهاست و چه روزنهای بهتر از فیلمسازان اسیر در جهل مرکب و مانده در تارهای سست مدرنیته غربی. ما اگر بخواهیم از فلسفه و عرفان و قهرمان پروری و ... صحبت کنیم سینمای دفاع مقدس بهترین محملی است که ما را به هدف غایی مان میرساند.
این یک بام و دو هوای فیلمسازان را چگونه می توان تفسیر کرد؟ از یک طرف ساختن فیلم دفاع مقدس و به قول خودشان جنگی را واپسگرایی میدانند، از طرف دیگر مبهوت فیلمهای جنگی هالیوود میشوند که جز تصویر ستیز و تجاوز به خاک دیگران چیزی ندارد.
به دلیل اینکه جنگ تحمیلی ما آمیختگی شدیدی با دینمداری و ولایت پذیری دارد رفتن به این سمت را برای خود عقب ماندگی می دانند.
مردم بصیرتر از هنرمندان هستند
بحران سینمای دفاع مقدس از بخش دولتی و با صدور بخش نامه و سفارش از بین نمیرود. بلکه فیلمسازان خود باید به این سمت حرکت کنند. چرا که کسی جوانان دهه شصت را برای رفتن به جبهه مجبور نکرده بود. اگر در دهه 60 عدهای جانشان را دادند تا ما زیر چکمه رژیم بعث نمانیم جوان امروز باید چه کند. اینکه من مدام فیلم سیاه نمای تلخ بسازم و به کشورهای دیگر ببرم خود فروشی است و این خود فروشی با هیچ حدی از حدود الهی پاک نخواهد شد.
اگر از مردم نام ده فیلم مورد علاقه شان را بپرسید قطعا سهم فیلمهای دفاع مقدس جزء اولین انتخابهایشان خواهد بود. فروش این فیلمها در گیشه هم غالبا با موفقیت روبه رو بوده است. پس چه دلیلی دارد که به سراغ این گونه مهجور نمیرویم. اگر قرار بود با این سیاهنمایی ها چیزی حل شود، حل میشد. مردم ما بصیرتر از آنی هستند که هنرمندان فکر میکنند.