گروه سیاسی دفاعپرس: یکی از مهم ترین مواردی که در سرنوشت افراد و شهروندان یک کشور بسیار تاثیر میگذارد نوع حاکمیت سیاسی کشورهاست. در واقع میتوان گفت نوع حاکمیت موجود در کشورها با سرنوشت جوامع بسیار مرتبط است و میتواند مردم یک کشور را به سمت پیشرفت، توسعه و سعادتمندی و یا به سمت ضعف و انحلال هدایت کند.
در این رابطه می توان گفت مردم کشورهای آگاه که دارای جامعه نخبگانی مطلوب و دانشمندی هستند همواره به دنبال حرکت به سمت حاکمیت و نظام سیاسی هستند که موجب ترقی و پیشرفت آن ها شود. یکی از این نوع نظام های سیاسی حاکمیت مردم سالارانه است.
حاکمیت مردم سالارانه یا دموکراتیک به سیستمی اطلاق میشود که در آن قدرت سیاسی بهطور مستقیم یا غیرمستقیم از طریق مشارکت و نظارت عمومی بر سیاستها و تصمیمات اجرایی بهدست میآید. در چنین حکومتی، اصول دموکراتیک نظیر انتخابات آزاد، حقوق بشر، آزادی بیان و تفکیک قوا اهمیت بالایی دارد. در این نوع حکومت، تصمیمگیریهای کلیدی و سیاستگذاریها از طریق فرآیندهای قانونی و نمایندگی انجام میشود و مردم از طریق رایگیری و دیگر اشکال مشارکت، در تعیین سرنوشت کشور سهیم هستند.
کشور ایران در سال ۱۳۲۸ و بواسطه دولت مردمی دکتر مصدق برای اولین بار در طول تاریخ به یک حکومت مردمی که با رای خود مردم روی کار آمده و مورد حمایت مردم بود و به معنای واقع کلمه یک حکومت مردم سالارانه محسوب میشد دست یافته بود. در واقع دکتر مصدق با طرح ملیکردن صنعت نفت و کاهش نفوذ خارجی در کشور، بهطور گستردهای مورد حمایت مردم و گروههای سیاسی قرار گرفت. مصدق تلاش داشت تا بهطور مستقل از قدرتهای استعماری نظیر بریتانیا و آمریکا، اقتصاد و سیاست ایران را بهدست گیرد و به همین دلیل به شدت با مخالفتهایی از جانب شاه محمدرضا پهلوی و دولتهای خارجی روبرو شد.
محمدرضا پهلوی، بهعنوان نماد قدرت اجرایی و حاکمیتی در ایران، درگیر بحرانهایی بود که توانایی او را در مدیریت کشور به چالش کشید. او بهدلیل بیاعتمادی به دولت مصدق و همچنین فشارهای سیاسی و اقتصادی از سوی قدرتهای خارجی، تمایل به تضعیف و سرنگونی دولت مصدق داشت. در این دوران، ارتباطات نزدیکی میان شاه و سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی خارجی وجود داشت که بهطور فعال در سیاست داخلی ایران دخالت میکردند و شاه ایران در مقابل آنان در موضع ضعف قرار داشت.
در واقع استقرار مردم سالاری با حضور مصدق که انتخاب خود مردم بود باعث شده بود تا منافع کشورهای مداخلهگر که به دلیل بهره مندی از منافع بیشتر با شاه ایران همکاری میکردند در ایران به خطر بییفتد و این نگرانی در آنان ایجاد شده بود که دیگر نتوانند به منافع خود بواسطه مداخلاتی که در کشور انجام میشد برسند. و همین موضوعات باعث شد تا اقدامات این کشور های مداخلهگر به سمت و سویی پیش برود که منجر به کودتا ۲۸ مرداد شود.
کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بهعنوان یک نقطه عطف در تاریخ معاصر ایران شناخته میشود. این کودتا با نامهای مختلفی همچون کودتای ۲۸ مرداد یا کودتای آمریکایی-انگلیسی معرفی و بهعنوان عملیاتی برنامهریزیشده برای سرنگونی دولت مصدق و بازگرداندن قدرت به شاه ارزیابی میشود. سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی نظیر سیا (آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا) و ام آی۶ (سازمان اطلاعات مخفی بریتانیا) نقش کلیدی در این کودتا ایفا کردند.
هدف اصلی این کودتا، برهم زدن ساختار حکومت مردمسالارانهای بود که در دوران مصدق در حال شکلگیری بود. کودتاچیان، با همکاری عناصر داخلی مخالف مصدق و تحت نظارت و حمایت قدرتهای خارجی، از طریق عملیات نظامی و سیاسی به تصرف مراکز کلیدی کشور و نابودی ساختار قانونی دولت مصدق پرداختند. این اقدامات بهطور مستقیم با اصول دموکراتیک و حکومت مردمسالارانه در تضاد بود، چرا که با استفاده از زور و مداخلههای خارجی، روند قانونی و قانونی دولت مصدق را نادیده گرفتند.
در واقع این کودتا که مقام معظم رهبری در مراسم تنفیذ مسعود پزشکیان از آن به عنوان خیانت آشکار یاد کردند و در این باره گفتند: «محمّدرضای پهلوی برای سرنگون کردن یک دولت ملّی که استثنائاً با رأی مردم بر سر کار آمده بود، برای اینکه این دولت را سرنگون کند، متوسّل شد به آمریکاییها و انگلیسیها که کودتا کنند در ایران، و کودتا کردند و دولت را سرنگون کردند. یعنی دیگر خیانت بالاتر و آشکارتر از این تصوّر نمیشود!»
نتیجه کودتا، تثبیت قدرت شاه و بازگشت به نظام سلطنتی استبدادی بود که بهطور عمده بهوسیله نخبگان و قدرتهای خارجی کنترل میشد. این تغییر ساختاری، بهویژه در حوزههای اقتصادی و سیاسی، بر روند دموکراتیک و مردمسالارانهای که در دوران مصدق در حال شکلگیری بود، تاثیر منفی گذاشت.
پس از کودتا، شاه با استفاده از ابزارهای قدرت خود، کنترل سیاسی و اقتصادی کشور را بهطور کامل در دست گرفت و عملاً نظام مردمسالارانه به نظامی دیکتاتوری تبدیل شد که در آن نقش مردم و نهادهای مدنی بهشدت کاهش یافت. اما آسیبهای این کودتا فقط به حوزه جامعه مدنی و ضدیت با حکومت دموکراتیک محدود نمیشد، بلکه سیاست خارجی ایران را هم زیر و رو کرد. در واقع پس از کودتا، ایران به یکی از پایگاههای استراتژیک آمریکا در منطقه تبدیل شد.
با تقویت روابط ایران و آمریکا، این کشور به عنوان یک متحد کلیدی در جنگ سرد و در مقابله با نفوذ شوروی در خاورمیانه معرفی شد. این وابستگی به آمریکا همچنین موجب شد که ایران به یکی از تأمینکنندگان مهم نفت برای کشورهای غربی و به ویژه ایالات متحده تبدیل شود که همه موراد نه در جهت توسعه ایران بلکه در جهت پیشبرد اهداف طرف غربی و به نوعی استفاده ابزاری از ظرفیت ها و منابع غنی آن بوده است.
کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به طور قابل توجهی نقشی را که ایران در خاورمیانه ایفا میکرد، تغییر داد. با بازگشت شاه و حمایت گسترده از سوی غرب، ایران به یکی از ستونهای اصلی استراتژیهای غرب در جهت پیشبرد منافع آن ها در منطقه تبدیل شد. این تحولات نه تنها به تقویت روابط ایران و غرب منجر شد، بلکه به تغییر معادلات منطقهای و بینالمللی نیز انجامید. اما این تغییرات که عمدتا تغییرات منفی تلقی میشود زمینهساز نارضایتیهای داخلی و افزایش تنشها در آینده شد که نهایتاً به انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ و تغییرات بنیادی در سیاست داخلی و خارجی ایران منجر گردید.
در نهایت میتوان گفت کودتای ۲۸ مرداد بهطور عمده بهعنوان نقطهای منفی در تاریخ نظام سیاسی و علی الخصوص دموکراسی ایران محسوب میشود و نشاندهنده تعارضهای میان اصول مردمسالارانه و دخالتهای خارجی و داخلی است. این رویداد بهویژه بهعنوان یادآوری از تاثیرات عمیق قدرتهای خارجی بر فرآیندهای داخلی کشورها و بهویژه بر سیستمهای دموکراتیک تلقی میشود.
انتهای پیام/