به گزارش خبرنگار فرهنگ دفاعپرس، پس از شهریور ۱۳۲۰ بود که با تبعید رضا خان، فرصتی پدید آمد تا روحانیون موضع خود را در قبال این طرح آشکار کنند و فتاوایی دال بر لزوم حجاب و تحریم بیحجابی منتشر نمایند. دو فتوای حاج آقا حسین بروجردی و حاج سید محمدتقی خوانساری که دال بر لزوم حجاب و تحریم بیحجابی زنان بود، از نمونه فتاوایی است که در آن روزها منتشر شد و تأثیر خود را در جامعه ایران گذارد.
این فتاوی و نظایر آن که در کتب عملیه مجتهدین وارد شده بود مردم را بیشتر به وظایفشان آشنا کرد و در واقع پاسخی بود به کسانی که لزوم حجاب را مطابق شرع نمیدانستند. در واقع این فتواها، حساسیت جامعه را نسبت به حجاب و ضرورت رعایت آن برانگیخت و در بازگشت حجاب، بعد از خروج اجباری رضا شاه از کشور نقش بارزی ایفا کرد.
همچنین، حرکت علماء باعث شد که پهلوی دوم دیگر نتواند راه سلف خود را دنبال کند و روحانیت را نیز در بیان نظرات خود با محدودیت مواجه سازد. حتی در سال ۱۳۲۷ فتوایی از سوی جامعه اسلامی تهران انتشار یافت که ضمن تأکید بر لزوم حجاب، به شاه نیز یادآور میشد که نسبت به حفظ شعائر اسلامی قسم یاد کرده و حفظ حجاب یکی از آن جمله شعائر است.
از آنجا که این قضیه مخالف صریح حکم شرع بود، واکنش روحانیون در برابر کشف حجاب، واکنشی منفی بود. آنها آشکار و پنهان به مخالفت با اجرای آن پرداختند و مردم را نیز تشویق کردند که مانع از حضور دختران و همسران خود در اجتماع، به شیوهای که رضا شاه میخواست، شوند.
به گواهی اسناد به جای مانده، مانع اصلی بر سر راه پیشرفت کشف حجاب در ولایات، روحانیون بودند. از اینرو، رژیم نسبت به مخالفت روحانیت، حساسیت بیشتری از خود نشان میداد و هرگونه مخالفت ایشان را مخالفت عموم قلمداد میکرد. بنابراین، از هیچ فرصتی برای برخورد، اعمال فشار و در محدودیت قرار دادن آنها خودداری نمیکرد.
واکنش زنان در برابر کشف حجاب بسته به طبقه اجتماعی آنان متفاوت بود. زنان اشراف و رجال درباری اگرچه اکثراً، در ۱۷ دی ماه ۱۳۱۴ به رفع حجاب پرداختند؛ اما در فراهم آوردن زمینه کشف حجاب و یا پیشبرد آن، در مقایسه با زنان طبقه روشنفکر و تحصیل کرده که با نظام جدید آموزشی و سیر تجددگرایی ارتباط بیشتری داشتند، فعالیت چشمگیری نکردند. در حقیقت، برای آنان مسئله حجاب، از بعد تجددگرایی مطرح نبود، بلکه بیشتر برای حفظ موقعیت سیاسی ـ اداری همسرانشان، رفع حجاب کردند و از طرفداران پر و پا قرص این طرح شدند.
در مقابل این دو دسته، زنان سایر طبقات شهری قرار داشتند که واکنش آنها اکثراً در برابر کشف حجاب منفی بود. انگیزه مذهبی و سنتی قوی در بین آنها، قرار گرفتن در محیطهای بسته و دور بودن از متن جریانات تجددگرایی و زندگی مدرن، آنها را به عکسالعمل منفی در مقابل طرح جدید واداشت. در این میان، عکسالعمل زنان کارمندان جزء را باید جدا کرد. چرا که، آنها ناگزیر به شرکت در مراسم رفع حجاب بودند و گرنه موقعیت اداری همسرانشان به مخاطره میافتاد.
در برابر طبقات مختلف زنانی که ذکرشان رفت، زنان روستایی و عشایری قرار داشتند که کشف حجاب به صورت طبیعی تغییری در زندگانی آنها به وجود نیاورده بود. همان طور که گفتیم هدف اصلی مجریان طرح نیز در ابتدا این گروه نبودند. بلکه پس از چند سال که از کشف حجاب گذشت و تا حدودی برنامههای خود را نسبت به زنان شهری اعمال کردند؛ به سراغ این دسته از زنان رفتند. برنامه دولت برای زنان عشایری، تغییر لباس سنتی و تبدیل آن به لباس اروپایی بود.
برای بررسی و تحلیل دقیقتر واکنش زنان در برابر کشف حجاب لازم است واکنش دستجات مختلف زنان را به صورت جداگانه مورد توجه قرار داد. جز خانواده سلطنتی، زنان اشراف، امراء و رجال سیاسی در فراهم ساختن زمینههای کشف حجاب نقش چندانی نداشتند. در واقع، روز ۱۷ دی ماه ۱۳۱۴، بانوان رجال و وزراء برای اولین بار بدون حجاب در مراسم افتتاح دانشسرای مقدماتی شرکت کردند.
این دسته از زنان، اگرچه در ابتدا با توجه به تسلیم پذیری همسرانشان در برابر اوامر رضا شاه، طوعاً و کرهاً در این مراسم و دیگر مناسبتها شرکت کردند؛ اما پس از اندک مدتی توانستند گوی سبقت را از سایر زنان بربایند؛ و در کنار خانواده سلطنتی، نقش هدایت و سرپرستی زن از حجاب درآمده ایرانی را برعهده گیرند.
آنها از طریق شرکت در جشنها و انعکاس اخبار وسیع آن در جراید، حتی به زنان روشنفکر و تحصیلکرده که عمری را وقف این کار کرده بودند، جهت میدادند و آنها را ازماندهی میکردند. شمس و اشرف پهلوی: دو تن از دختران شاه، رهبری کانونها و جمعیتهای زنان را بر عهده داشتند. این سازمانها با پشتیبانی آنها قادر بودند طی آن شرایط، در پیشبرد امر نهضت بانوان بکوشند. روی هم رفته، این گروه از زنان در برابر کشف حجاب واکنشی مثبت داشتند.
کشف حجاب در ایران به دست زنانی که اکثراً تحصیل کردگان غربی و یا مدارس آموزشی جدید بودند، پایه ریزی شد و در نتیجه فعالیتهایی که طی دو دهه ادامه داشت، توانستند به آرمان رضا شاه جامه عمل بپوشانند. آنان از سالها قبل، به عنوان پیشگامان کشف حجاب، انجمنها و محافل زنان را پایهگذاری کردند. وظیفه اصلی این مراکز اشاعه افکار و اندیشههای غربی در خصوص مسئله زنان و حقوق آنان بود.
آنها در نشریات و جراید کشور، مباحث گستردهای راجع به حقوق حقه زنان از دیدگاه عقل و شرع مطرح میکردند؛ علاوه بر انعکاس گزارشهای متنوعی از اجحافاتی که مردان در حق زنان روا میدارند، به نقد آن پرداختند و سپس در مقایسه زن ایرانی با زن غربی، عقبماندگی زن ایرانی را از قافله تمدن غرب گوشزد میکردند و چنین وانمود میکردند که عامل اصلی این عقبماندگی، حجاب است و برای گریز از این عقب ماندگی چارهای جز کشف حجاب نمیبینند و کشف حجاب را عامل رسیدن به تمدن جدید معرفی میکردند.
از آنجایی که زنان سایر طبقات شهری پیوستگی بیشتری با مذهب و سنتهای اجتماعی داشتند؛ در برابر کشف حجاب از خود واکنش نشان دادند و حتی زنان کارمندان جزء اداری، در بسیاری از مواقع از خود عکس العمل نشان میدادند و به بهانههای مختلفی، چون تمارض از شرکت در جشنها و میهمانیها سر باز میزدند.
زنان روشنفکر و تحصیلکردهای که در معارف شاغل بودند، در اشاعه فرهنگ کشف حجاب در مدارس و در میان نسل جوان تلاش فراوانی کردند. البتّه پیروی آنها از مد و الگوهای غربی با توجه به محدودیتی که در مدارس از لحاظ رنگ و مد لباس وجود داشت، همانند زنان طبقات مرفّه نبود و مانند آنها پیش نرفتند و حتی در مقابل انحرافی که در روند کشف حجاب به وجود آمد در مقام اعتراض برآمدند.
زنان سایر طبقات شهری نیز ـ به جز زنان کارکنان دولت ـ از پذیرش کشف حجاب اجباری خودداری کردند تا جایی که کنج خانه را بر قبول این طرح اجباری ترجیح دادند و اگر به ضرورت از خانه خارج شدند با ترس و لرز و دور از چشم مأمورین بود. اما فرزندان جوان این زنان واکنشی متفاوت از مادرانشان داشتند، به طوری که پس از مدتی عدهای از آنها به صف بیحجابان پیوستند؛ اما این مسئله در شهرهای مذهبی کمتر مصداق داشت.
دولت در قبال کسانی که به انحاء گوناگون در برابر طرح کشف حجاب مخالفت میکردند و از اجرای سرباز میزدند، بیتفاوت نبود. تا پایان دوره حکومت رضا خان، واکنش دولت بیشتر جنبه انتظامی داشت و به طور مستقیم اعمال میشد. اما، بعد از شهریور ۱۳۲۰، برخورد دولت تغییر یافت.
این تغییر هرچند با وضع کشور در زمان جنگ جهانی دوم و مشکلات ناشی از اشغال کشور توسط قوای بیگانه بیارتباط نبود؛ اما، رفتار مردم در شرایطی که نسبتاً آزاد بودند تا به دلخواه خود عمل کنند، نشان میداد که حربه استبداد تا زمانی که اعمال فشار مستقیم دوام داشته باشد، کارساز است و پس از آن شیرازه کارها از هم میگسلد. این تجربه نشان میداد که تبدیل الگوهای رفتاری به فرهنگ با فشار و اجبار عملی نیست.
بنابراین، رژیم جدید سعی کرد تا از حربه تبلیغات برای پیشبرد آن استفاده کند و در مواقعی که نیازی به اعمال فشار، محسوس شد به ایجاد محدودیت پرداخته و از نیروهای انتظامی برای پیشبرد این طرح کمتر استفاده نماید. به همین سبب سیر کشف حجاب در دوران پهلوی دوم پس از یک وقفه کوتاه مدت، شتابی غیر قابل باور به خود گرفت.
اولین واکنش دولت رضا شاه در قبال مخالفین اخطار شدیداللحنی بود به مأمورین اجرایی که به هیچوجه قصوری در انجام وظایف ننمایند. بخشنامه رییسالوزراء و وزیر امور داخله، جم خطاب به والیان ولایات مبین این مطلب است که حاکمان و والیان باید نهایت مراقبت و مواظبت را به عمل آورند.
در اجرای هر چه دقیقتر بخشنامه نخستوزیر، حاکمان بعضی از شهرها تصمیم گرفتند برای کارهایی که زنان به ناگزیر در خارج از منزل انجام میدادند، محدودیت اعمال کنند. حاکم کاشمر طی گزارشی به ایالت خراسان گوشهای از این محدودیتها را که علیه زنان محجبه به اجراء گذارده برمیشمرد. البته این اعمال محدودیتها از سوی دستاندرکاران تنها شامل یک شهر نمیشده؛ بلکه بسیاری از شهرهای کشور را شامل میشد.
دو سال بعد، بخشنامهای دیگر خطاب به فرمانداریها و استانداریهای سراسر کشور صادر میشد که در آن حتی نسبت به روحانیت دهات که حوزه عملکرد آنها بسیار محدود بوده، چشم پوشی نشده است.
اقدامات دولت در قبال کارکنان و یا مأمورین اجرایی که به عللی تسامح میکردند نیز شایان توجه است. تهیه لیست از کسانی که در جشنها و یا میهمانیها حاضر نمیشدند و قطع حقوق ماهیانه آنان، و در مراحل بعد منتظر به خدمت کردن و در مواقع تکرار، انفصال از خدمات دولتی از جمله شگردهای دولت در قبال کارکنان متخلف بود.
طبق اسناد موجود، این گونه برخوردها نسبت به کارکنان دولت از روستاها و بخشها گرفته تا شهرهای بزرگ اعمال میشد. پس از شهریور ۱۳۲۰، هنگامی که حجاب دوباره در پوشش غالب زنان کشور نمایان شد، زمامداران به این نتیجه رسیدند که نباید مانند گذشته عمل نمایند. گرچه شرایط ناشی از جنگ دوم بینالملل، در تحمیل این برخورد انعطاف آمیز به دولت بی تأثیر نبود؛ اما در مقابل، این شیوه برخورد غیر مستقیم و تبلیغاتی نتایج و اثرات دیرپایی برجای گذارد که قطعاً با برخورد مستقیم و انتظامی این تأثیر ممکن نبود.
هجوم نیروهای متفقین به ایران در شهریور ۱۳۲۰ تأثیر آشکاری بر عرصههای سیاسی و اجتماعی کشور بر جای نهاد. رضا شاه تحت فشار انگلستان، به ناگزیر استعفا داد و از ایران رفت. با رفتن رضا شاه، بساط اصلاحات سیاسی و اجتماعی وی، تحمیل نظم اجباری و ... برچیده شد و روش استبدادی حکومت در ایران موقتاً پایان یافت.
آزادی نسبی پس از شهریور ۱۳۲۰ که به مدت چند سال در ایران دوام یافت، سبب شد افکاری که برای مدتی ناگزیر به سکوت شده بودند دوباره انتشار یابند و شرایطی به وجود آید تا حتی عوامل استبداد را به صورت ظاهر هم که شده به محاکمه بکشانند. در راستای همین شرایط بود که فرصت مناسبی برای بازگشت دوباره حجاب و حضور گسترده زنان محجبه در اجتماع پدید آمد.
مشکلات سیاسی و اجرایی ناشی از جنگ و اشتغال دولت به امور فوریتر و ضروریتر، در این بازگشت تأثیر اساسی داشت. این تغییر ناگهانی در وضعیت زنان، نشان میدهد جریان پیشرفت کشف حجاب در دوره رضا شاه بیشتر بر اساس زور و اجبار بوده و اقدامات تنبیهی بر اقدامات تبلیغی پیشی داشته است؛ بدون آن که تمایلی به اجرای آن در بدنه اجتماع بوده باشد.
اگر رضا شاه قضیه کشف حجاب را با تبلیغات تعقیب میکرد و نسبت به زنان محجبه شدت عمل به خرج نمیداد، شاید گرایش مجدد به سوی حجاب از سوی کسانی که چند سال کشف حجاب کرده بودند، به این اندازه چشمگیر نمیبود. به طوری که زنان بیحجاب برای مدتی فقط در شهرهای بزرگ و آن هم در مناطق مرفه نشین به چشم میخوردند.
به دنبال این بازگشت، شرایط به گونهای دگرگون شد که عبارت مغازهها نیز تغییر کند: بسیاری از فروشگاهها اعلام داشتند به خانمهای بیحجاب جنس نمیفروشیم، همان طور که شش سال قبل این شعار کاملاً برعکس بود یعنی به زنان چادری و با حجاب جنس فروخته نمیشد.
منبع: کشف حجاب زمینهها، واکنشها و پیامدها/ مهدی صلاح
انتهای پیام/ 161