۱۱ محرم؛ نماد پیوند ناگسستنی دفاع مقدس و حادثه کربلا

روز ۱۱ محرم هر سال به دلیل مشابهت معنایی آن با حوادث بعد از پایان جنگ تحمیلی هشت ساله کشورمان با رژیم صدام، به عنوان روز تجلیل از اسرای ایرانی گرامی داشته می‌شود.
کد خبر: ۷۶۰۶۵۶
تاریخ انتشار: ۱۶ تير ۱۴۰۴ - ۱۳:۰۴ - 07July 2025

گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: ۱۱ محرم به عنوان روز «تجلیل از اسرا و مفقودان» در تقویم رسمی ایران نامگذاری شده است. یازدهمین روز ماه محرم سال ۶۱ هجری قمری (روز بعد از عاشورا)، روز مصیبت و غم مضاعف اهل بیت امام حسین (علیه‌السّلام) بود. روزی که سپاهیان کوفه به دستور عمر بن سعد کشتگان خود را دفن کردند ولی شهدای کربلا را بدون کفن و دفن رها کرده و اهل بیت امام حسین (علیه‌السّلام) و دیگر اسرای کربلا را به سمت کوفه حرکت داده و در کوچه‌های شهر کوفه گردانده و سپس نزد عبیدالله بن زیاد (ابن مرجانه) در قصر دارالاماره بردند. از مصیبت‌های جان‌سوز این روز آمده که هنگام حرکت کاروان اسرا، آنها را از میان قتلگاه عبور دادند که داغ اسرا با دیدن اجساد شهدا تازه شده و صدای شیون و گریه آنها بلند شد.

اسرا

بسیاری از مورخان و سیره‌نگاران اعم از شیعه و سنی بر این اعتقادند که روز یازدهم محرم و پس از عزیمت سپاه عمر بن سعد به سوی کوفه، گروهی از طایفه «بنی اسد» که در «غاضریه» ساکن بودند، خود را به اجساد مطهر امام حسین (علیه‌السّلام) و یارانش رسانده بر آنان نماز گزارده و پیکر‌های مطهر را دفن کردند.

در طول جنگ تحمیلی، تعداد زیادی از رزمندگان ایرانی به اسارت نیرو‌های بعثی درآمدند که پس از پایان جنگ و پذیرش قطعنامه ۵۹۸ توسط ایران، روند تبادل اسرا آغاز شد و اسرای ایرانی که از بند رژیم دژخیم بعثی عراق آزاد می‌شدند، با عنوان «آزادگان» در میان ملت ایران شهرت یافتند. این اسرا، به عنوان نمادی از صبر و استقامت در برابر سختی‌های اسارت، شناخته شده و ۲۶ مرداد هر سال بازگشت اولین گروه از آزادگان به کشور، با عنوان «روز بازگشت آزادگان» گرامی داشته شده و در تقویم رسمی کشور به ثبت رسیده است.   

اما ۲۶ مرداد سال ۱۳۶۹، میهن اسلامی شاهد حضور آزادگان سرافرازی بود که پس از سال‌ها اسارت در زندان‌ها و اسارتگاه‌های مخوف رژیم بعث عراق، قدم به خاک پاک میهن اسلامی خود گذاشتند؛ لذا قبل از آن در تاریخ ۲۲ مرداد ۶۹ «ستاد رسیدگی به امور آزادگان» تشکیل شد و به تبادل انبوه اسرا پرداخت. این ستاد با مساعدت و همراهی دیگر دستگاه‌ها، تبادل حدود ۴۰ هزار آزاده را با همین تعداد اسیر عراقی انجام داد.

بازگشت آزادگان به میهن، دو هفته پس از اشغال نظامی کویت توسط ارتش صدام و دو روز پس از آن صورت گرفت که صدام در نامه‌ای به آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی (رئیس‌جمهور وقت ایران) بار دیگر عهدنامه ۱۹۷۵ الجزیره را پذیرفت و به شرایط ایران برای پایان جنگ تن داد ومتعهد شد از مرز‌های ایران عقب نشسته و اسرای ایرانی را آزاد کند. به دنبال نامه‌نگاری‌های رسمی، توافق نهایی برای پذیرش آتش‌بس در سرتاسر مرز‌های مشترک دو کشور ایران و عراق صورت عملی به خود گرفت. البته ناگفته نماند که اتخاذ چنین رویکردی مخصوصا از سوی رژیم بعث عراق ناشی از الزامات ضروری و ذاتی گشایش و شروع جنگ در جبهه کویت بود. دیوانه بغداد که از حمله به خاک پاک ایران طرفی بر نبسته بود، جهت برآوردن امیال جاه‌طلبانه خود و نیز جهت غلبه بر ناکامی‌های خود در جنگ با ایران اسلامی، خاک کویت (کشور کوچک همسایه‌اش) را به توبره کشید. این واقعه ضرورتی انکارناپذیر در توافق نهایی عملیاتی کردن آتش‌بس بین عراق بعثی و ایران اسلامی بود.  

اسرای سرافراز ایرانی از چند نقطه مرزی با تشریفات وارد کشور شدند. از جمله اقدامات مهمی که در رابطه با آزادگان پس از بازگشت آنها به میهن اسلامی صورت گرفت، تشکیل ستاد رسیدگی به امور آزادگان بود. این ستاد براساس قانون حمایت از آزادگان مصوب ۲۳/آذر/۱۳۶۸ مجلس شورای اسلامی تشکیل شد. ستاد مذکور با الهام از رهنمود‌های رهبر معظم انقلاب اسلامی بیش از ۲۷۰ واحد ستادی در سراسر کشور تشکیل داد و ارائه خدمات به آزادگان را در زمینه‌های گوناگون آغاز کرد و در زمینه اشغال توانست نزدیک به ۹۶ درصد (بیش از ۳۶ هزار نفر) از آزادگان را در دستگاه‌های دولتی و غیردولتی مشغول به کار کند. در زمینه تحصیل تا سال ۱۳۷۵، بیش از پنج هزار و ۳۰۰ نفر از آزادگان موفق به راهیابی و تحصیل در موسسات عالی کشور شدند که از این تعداد ۳۶۵ نفر در رشته پزشکی، دندانپزشکی و داروسازی و ۴۰۶ نفر در رشته‌های مهندسی و سایر رشته‌ها پذیرفته شدند.  

امام خمینی (ره) درباره اسرا و آزادگان تعبیرات زیبایی دارند. ایشان اسرا را سرود آزادی دانسته و در سخنانی فرموده‌اند: «اسرا در چنگال دژخیمان خود سرود آزادی‌اند و احرار جهان آن را زمزمه می‌کنند. مفقودین عزیز، محور دریای بیکران خداوندی‌اند و فقرای ذاتی دنیای دون در حسرت مقام والایشان در حیرتند.»

ایشان همچنین از مادران اسرا چنین یاد کرده‌اند: «در اقدام شریف مادران بزرگواری که در دامن‌های مطهر خود چنین فرزندانی را تربیت کرده‌اند، چه می‌توان نثار کرد؟ و برای اسیرانی که در زندان‌های مخوف دشمن، شجاعانه بر سر دشمنان بشریت فریاد می‌کشند، چگونه توان تعظم نمود؟»

حضرت امام خامنه‌ای (مدظله‌العالی) نیز درباره آزادگان چنین فرموده‌اند: «یکی از چیز‌هایی که شما را، دل‌هایتان را زنده نگه می‌داشت، پرامید نگه می‌داشت، یاد آن چهره و روحیه پرصلابت امام عزیزمان بود. آن بزرگوار هم خیلی به یاد اسرا بودند. حال پدری را که فرزندانش به این شکل از او دور شده باشند، راحت می‌شود فهمید ... مساله اسارت طولانی فرزندان این ملت به نوبه خود امتحان دیگری بود که ملت ما با موفقیت آن را به انجام رسانده و اسرای ما همانند ملت ایران از خود آزادمردی نشان دادند و سرانجام با موفقیت و سرافرازی به وطن بازگشتند ... شما در دوران اسارت شرایط سختی را گذراندید، اما در عین حال با حفظ دین و اعتقادات و دلبستگی خود به اسلام، امام و انقلاب موجب افتخار و آبرومندی ملت خود در برابر دشمن شدید.»

در ادامه مشروح بیانات مقام معظم رهبری درباره عظمت یازدهمین روز محرم و اهمیت مناسبت تقویمی روز اسرا و مفقودان در تاریخ ۱۳۶۸/۰۵/۲۳ برابر با ۱۱ محرّم ۱۴۱۰ آمده است.

«بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

یقیناً یکی از مناسبت‌های مهم جمهوری اسلامی - که بسیار هم دارای تناسب است - همین روز اسرا و مفقودان است که با خاطره‌ی تاریخی آن مناسبت دارد. همه می‌دانید که در روز یازدهم محرّم، یکی از عظیمترین فاجعه‌های تاریخ اسلام به وقوع پیوست. اسارتی اتفاق افتاد که نظیر آن را دیگر ملت و تاریخ اسلام ندید و به آن عظمت هم نخواهد دید. کسانی اسیر شدند که از خاندان وحی و نبوّت و عزیزترین و شریفترین انسان‌های تاریخ اسلام بودند. زنانی در هیأت اسارت در کوچه و بازار‌ها گردانده شدند که شأن و شرف آنها در جامعه‌ی اسلامیِ آن روز نظیر نداشت. کسانی این عزیزان را به اسارت گرفتند که از اسلام بویی نبرده بودند و با اسلام رابطه‌یی نداشتند و خبیثترین و پلیدترین انسان‌های زمان خودشان بودند. در روز یازدهم محرّم، خاندان پیامبر و علی بن ابی طالب (علیهم‌السّلام) به اسارت دچار شدند و این خاطره به‌عنوان یکی از تلخترین خاطره‌ها، برای ما تا امروز و تا آخر مانده و خواهد ماند.

البته، اسارتِ آن روز با اسارتِ امروز فرق داشت. اسارتِ امروز همین است که سربازی، افسری، رزمنده‌یی یا - وقتی اسیر گیرنده رژیم منحوسی مثل رژیم بعث باشد - غیرنظامی، مدتی در زندان و اسارتگاه قرار می‌گیرد و از اهل و خاندان خود دور می‌ماند. البته سخت است؛ اما با اسارتِ آن روز، از زمین تا آسمان فرق دارد. در روز یازدهم محرّم، اسارت دسته جمعیِ زنان و کودکان و مردانی که باقی مانده بودند، بود؛ اساراتی توأم با تحقیر و اهانت و گرسنگیدادن و سرمادادن و گرمادادن و اذیت کردن و در کوچه و بازار گرداندن و در سخت‌ترین شرایط آنها را نگهداشتن و شماتت کردن و از این قبیل.

نکته‌یی را که در این‌جا باید برای شما خانواده‌های اسرا و مفقودان عرض کنم، این است که شما از جمله قشر‌های فداکار این انقلاب به حساب می‌آیید. بعد از خانواده‌ی شهدا، شما هستید. البته، رنج خانواده‌های مفقودان بیشتر است. مفقودی که ما داریم، یا اسیر و یا شهید است. غم این خانواده‌ها سنگینتر و رنج آنها بیشتر است؛ اما به هر حال در دلشان نور امیدی هست که عزیزشان را روزی خواهند دید و خدا کند و دعای ما این است که همین‌طور هم باشد. اما خانواده‌های اسیران عزیز ما مطمئند که - حالا قدری دیرتر یا زودتر، ان‌شاءاللَّه عزیزشان به سلامت و عافیت و با تجربه‌های زیاد و ساخته شدن در محنتِ زندان دشمن، به آنها برخواهد گشت.

شهدا و خانواده‌هایشان در رتبه‌ی مقدّمند و کسی را با آنها نباید مقایسه کرد؛ اما پشت سر خانواده‌های شهدا، همین خانواده‌های اسرا و جانبازان و مفقودان هستند که یقیناً نقش اساسی و مهمی را شما خانواده‌های اسرا و مفقودان در حفظ آبروی انقلاب دارید. به همان اندازه که صبر و شکر می‌کنید و عظمت و افتخار مجاهدت در راه خدا را درک می‌کنید، به همان اندازه شرافت و کرامت وعزت و ثواب الهی متعلق به شماست. بنابراین، شما خانواده‌ها باید افتخار کنید که جزو قشر‌های خدمتگزار انقلابید و می‌توانید برای ملت و کشورتان آبرو و حیثیت درست کنید و یقیناً در صورت صبر، ثواب و اجر الهی شامل حال شما خواهد بود. این، یک افتخار بزرگ است.

و، اما نکته‌یی را هم درباره‌ی اسیران و عزیزان ما که در بندند، عرض کنم. احساسات زندانی، آن هم در شرایطی که احساس می‌کند مسؤولیتی بر دوش اوست، احساسات مخصوصی است. این را کسانی که خودشان روزی یا دورانی در اسارت و دربند دشمنی بودند و این مسؤولیت را احساس می‌کردند، کم و بیش می‌توانند درک کنند؛ علاوه بر این که بعضی از عزیزان آزاد شده هم که آمده‌اند، چیز‌هایی می‌گویند که حدس به یقین تبدیل می‌شود.

اسرای ما، از آن کسانی هستند که نامشان در تاریخ انقلاب و ایران جاودانه خواهد ماند؛ برای این که در بدترین شرایط، عزت اسلام و کشور و انقلاب را حفظ کردند و تسلیم دشمن و دچار شکستگی درونی نشدند. آن چیزی که یک انسان را بکلی منهدم و نابود می‌کند، شکستگی درونی است. بعضی‌ها ظاهرشان هم خیلی خوب است، اما باطنشان شکسته است و در باطنشان امید و افتخار و احساس عزت و سربلندی نیست. بعضی‌ها هم این گونه نیستند. این که اسلام می‌فرماید: «و للَّه العزّة و لرسوله و للمؤمنین»، یک وجه از عزت مؤمنین همین است. مؤمن در سخت‌ترین شرایط هم احساس می‌کند عزیز است و احساس ذلت نمی‌کند و خودش را نسبت به دشمن، خوار احساس نمی‌کند؛ چون اقتدار معنوی و درونی خودش را حفظ کرده و از دست نداده است.

در زندان‌های رژیم طاغوت مکرر اتفاق میافتاد که زندانییی که در سخت‌ترین شرایط سلول زندگی می‌کرد، از آن کسی که روبه‌روی او پشت میز نشسته بود و متکی به اسلحه و شلاق و پول و قدرت ظاهری بود، بیشتر احساس قوّت و استحکام و اطمینان می‌کرد. این از او متزلزلتر بود، چون باطنش خراب بود و به جایی اتکاء نداشت؛ اما او به خدا اتکاء داشت. مؤمن، این‌طوری است. عزیزان ما که در بند هستند، این اتکای به نفس و عزت نفس و قدرت درونی و داخلی را حفظ کردند. این را ما اطلاع داریم. البته، شرایط مختلف بود. بعضی از اردوگاه‌ها شرایط معمولی داشته و بعضی هم شرایط خیلی سخت داشته‌اند؛ اما آنهایی که دلشان به نور ایمان منوّر است - که اکثریت قریب به اتفاق عزیزان دربند ما این طوریند؛ الّا یک اقلّ قلیل نادری - توانسته‌اند در همه‌ی شرایط، آن عزت و استحکام درونی و شخصیت و هویت مسلمانی خودشان را حفظ کنند و دشمن از این که بتواند آنها را ذلیل کند و در هم بشکند و خردشان کند، ناتوان و عاجز شده است. این نکات را شاید شما که نامه‌هایشان را دریافت می‌کنید، بدانید؛ اما اینها را من می‌گویم تا ملت ایران بدانند که رزمندگان عزیز آنها، فقط در میدان جنگ نبود که مثل شیر شجاعت نشان می‌دادند، بلکه در اسارتگاه هم همان شیران شجاع و قوی باقی ماندند.

نکته‌ی دوم این است که به حسب ظاهر، جنگ ما در جبهه و در سنگر‌های نظامی تمام شد و الان در دوران آتش‌بس هستیم. اگر چه لجاجت دشمن و سوء نیت سردمداران رژیم عراق، تا حالا مانع از این شده است که صلحی برقرار بشود و دو ملت نفس راحتی بکشند و مشغول کار‌های معمولی خودشان بشوند و هنوز دشمن یک حالت استخوان لای زخمی را نگهداشته است؛ اما به هر حال در جبهه‌ها دیگر جنگ نیست. نکته‌ی مهم این‌جاست که هر چند نبرد ما در میدان‌های جنگ و در سنگر‌های نظامی تمام شد، ولی نبرد رزمندگانِ در بند ما در اسارتگاه‌ها ادامه دارد و آنها هنوز مقاومت می‌کنند. اگر شما مادران و همسران و خواهران و پدران و برادران توجه داشته باشید، باید به این مقاومت افتخار کنید؛ که البته توجه هم دارید. چه‌کسی می‌تواند افتخار سربازی را که جانانه در راه انقلاب و دین و میهن و ملتش می‌جنگد، انکار کند؟ افتخاری از این بالاتر وجود دارد که کسی در راه هم‌میهنان و کشور و انقلاب و عقیده‌اش مبارزه کند؟ این، افتخار خیلی بزرگی است. این افتخار، در جبهه‌ها برای رزمندگان گوناگون ما به نقطه‌ی انتها رسید؛ اما نسبت به آن عزیزانِ در بند هنوز ادامه دارد و باید مقاومت بکنند.

اسیران ما آزاد خواهند شد؛ در این شکی نیست. مگر دشمن میتواند اسرا را برای مدت زیادی نگهدارد؟ اما من اعلام می‌کنم که دشمن به وسیله‌ی اسرای ما - که عزیزان ما هستند - نخواهد توانست به ملت ما زورگویی کند. می‌خواهند مسأله‌ی اسرا را وسیله‌یی قرار بدهند برای این که ملت ایران را به دادن امتیاز وادار کنند. مگر چنین چیزی می‌شود؟ اگر ملت ما می‌خواست امتیاز بدهد، چرا هشت سال جنگ کند؟ اگر ملت ما می‌خواست زورگویی و قلدری کسی را قبول کند، چرا انقلاب کرد؟ نظام گذشته، بزرگترین سیئه و گناهش این بود که مملکت و ملت را دست زورگو‌های عالم - آمریکا و قدرت‌های بزرگ - داده بود که هر کاری می‌خواهند بکنند. امروز، عراق تنها کشور همسایه‌یی نیست که با ما طرف شد و هشت سال جنگ را بر ما تحمیل کرد، بلکه همان آمریکا و غرب است که شریک و حامی عراق بودند. اشتباه نکنند.

اگر کسانی روابط ایران و عراقِ امروز را با قبل از انقلاب مقایسه کنند، درخواهند یافت که قبل از انقلاب در دوران رژیم پهلوی، همان کسانی که امروز نقطه‌ی مقابل ملت ایران قرار دارند، مدافع رژیم غیرقانونی و خائن پهلوی بودند. چرا؟ چون مملکت را دو دستی به آنها داده بود. امروز که ملت ایران در مقابل دشمنان جهانی و جهانخواران و غارتگران قیام کرده و خودش کشور را در دست گرفته و دست دشمنان را کوتاه کرده است، همان ارباب‌ها و چپاولگران دیروز، چون امروز سفره‌ی آنها در این‌جا جمع شده است، از طریق جلو انداختن عراق و کار‌هایی از این قبیل، روی ملت ایران فشار می‌آورند که تسلیم شود. مگر چنین چیزی می‌شود؟! مگر ملت بزرگ ایران قبول می‌کند که ما تسلیم زورگویی کسی بشویم؟ به فضل پروردگار، در هیچ مسأله‌یی ما تسلیم زورگویی هیچ دولت و قدرتی - حتّی آمریکا و ابرقدرت‌ها - نخواهیم شد؛ عراق که جای خود دارد.

برای این که مسأله‌ی قطعنامه و مذاکرات صلح به جایی برسد و مسایل حل بشود، ما تلاش خود را یک لحظه متوقف نمی‌کنیم. انصافاً مسؤولان با دلسوزی و تلاش کار می‌کنند؛ اما گفتیم و باز هم می‌گوییم که امتیاز نخواهیم داد. تا وقتی عراق از نقاطی که تصرف کرده و امروز داخل کشور ماست، خارج نشود، ما از بند اول قطعنامه جلوتر نمی‌رویم. آنها همین را می‌خواهند. آنها می‌خواهند بند اول کان‌لم‌یکن شود. بند اول می‌گوید: آتش‌بس و عقب‌نشینی. عقب‌نشینی هم در بند اول است. از خدا می‌خواهند که ما از بند اول عبور کنیم و به بند‌های دیگر برویم تا مسأله‌ی عقب‌نشینی فراموش بشود و این استخوان لای زخم ملت ایران بماند. مگر چنین چیزی می‌شود؟ عقب‌نشینی، مقدمه‌ی هرگونه حرکت دیگری است. مرتب در تبلیغات جهانی خود می‌گویند: ایران بیاید با ما مذاکره‌ی مستقیم بکند. حرفی نداریم. عقب‌نشینی انجام بگیرد، بعد از آن حاضریم مذاکره‌ی مستقیم هم بکنیم.

اگر طرف مقابل ما، از اول منطقی و معقول حرف می‌زد، این قضایا بین ما پیش نمی‌آمد. رژیم عراق، یک رژیم غیرمنطقی و غیرمعقول است. ما منطقی و معقول حرکت می‌کنیم. ما بر طبق مقررات پذیرفته شده‌ی جهانی حرکت می‌کنیم و حاضر نیستیم درباره‌ی حقوق ملتمان، یک ذره با کسی معامله کنیم. اصل، این است. بزرگترین حق یک ملت، حق حاکمیت ملّی اوست. باید بتواند در داخل مرز‌های خودش حاکمیت داشته باشد. اینها می‌خواهند این حق را از ملت ایران بگیرند. آن‌وقت می‌گویند بیایید اسرا را مبادله کنیم! می‌خواهند مسأله‌ی اسرا را وسیله‌یی قرار بدهند برای این که حاکمیت ملت ایران بر سرزمین و محدوده‌ی مرز‌های خودش را سلب کنند. مگر چنین چیزی می‌شود؟ اول، عقب‌نشینی است. اول، تأمین حاکمیت ملت ایران بر سرزمین خودش است؛ یعنی عقب‌نشینی دشمن تا پشت مرز‌های بین‌المللی. بعد از آن، همه چیز ممکن است. این کار که انجام گرفت، ما روز بعدش مسأله‌ی اسرا را تمام می‌کنیم و در مسایل گوناگون مذاکره می‌نماییم.

دنیای استکبار و همین آمریکا - دولت‌هایی که دم از صلح می‌زدند - این‌جاست که دشمنی و خباثت خود را نسبت به انقلاب و اسلام و ملت ایران نشان می‌دهند. همه‌ی ملت ایران یادشان است که همان کسانی که دادِ قطعنامه‌ی ۵۹۸ را داشتند و در هر مذاکره و نشست و برخاستی، از قطعنامه دم می‌زدند - مثل رؤسای جمهور و سلاطین و بعضی از مرتجعان منطقه - فریادشان دیگر تمام شد! گویی که همه‌ی مشکل این بود که رژیم عراق به‌وسیله‌ی رزمندگان اسلام تهدید نشود. حالا که آتش‌بس شد و آن تهدید تمام گردید، دیگر هیچ چیز برایشان مطرح نیست!

در همه‌ی قضایا، آمریکا همین‌طور است. الان در همین قضایای لبنان، بزرگترین خباثت را آمریکا نسبت به مردم لبنان و مردم مسلمان انجام می‌دهد. اسرائیل را که دست‌نشانده‌ی خودشان است، به گروگانگیری و آدم‌ربایی تشویق می‌کنند که بلند شود با هلیکوپتر به یک کشور دیگر بیاید و داخل یک شهرِ مربوط به یک کشور دیگر بنشیند و صریحاً و علناً یک روحانی محترم را از داخل خانه‌اش برباید و ببرد؟! دیگر از این تروریسم و گروگانگیری، زشت‌تر و واضحتر در دنیا هست؟! کدام دولتی چنین کاری را انجام می‌دهد؟ ولی دیدیم که اسرائیل کرد. چنین کاری، جز به تشویق آمریکا و خاطرجمعی اسرائیل از آمریکا ممکن نبود. برای چه این کار را کردند؟ برای این که از مبارزان و مجاهدان و مسلمانان باج بگیرند و همه‌ی دستگاه‌های این کشور و دیگر دولت‌هایی را که فکر می‌کنند نسبت به مسایل لبنان ارتباط یا انگیزه‌یی دارند، وادار کنند تا برای آزادی گروگان‌های آمریکایی تلاش نمایند؛ یعنی باج‌ستانی به وسیله‌ی گروگانگیری!

ما بار‌ها گفته‌ایم که از گروگانگیری حمایت نمی‌کنیم. ما بار‌ها گفته‌ایم اولین دولتی که در لبنان از او گروگان گرفتند، ما بودیم. کاردار ما را همین فالانژ‌هایی که مورد حمایت آمریکایند، گروگان گرفتند. ما گروگانگیر‌ها را از قبیل فالانژ‌ها و اسرائیل و آمریکا - که پشتیبان اینهاست - به شدت محکوم می‌کنیم. خود ما اهل گروگانگیری نیستیم و گروگانگیری را هم تشویق نمی‌کنیم.

در مقام مقایسه میان گروگانگیری‌هایی که در لبنان انجام گرفته، آیا آن عده از مظلومان لبنان - که ما هم نمیدانیم چه کسانی هستند - جاسوس آمریکایی را که به کشورشان آمده است، می‌گیرند، محکومترند یا اسرائیل که به لبنان می‌آید و از خانه‌ی کسی، صاحبِ خانه را می‌دزدد و می‌برد؟! کدامیک از این دو نوع کار، زشت‌تر و منفورتر است؟ اگر به لبنانی بگویند: چرا شما سرهنگ آمریکایی یا فلان فرد دیگر را گروگان گرفتید؟ خواهد گفت: این فرد داخل خانه‌ی من آمده و جاسوسی می‌کند؛ برود تا گرفتار نشود. اما اگر به اسرائیل و آمریکا بگویند: چرا شما آمدید «شیخ عبید» را از داخل خانه‌اش گرفتید بردید؟ چه جوابی دارند بدهند؟ گروگانگیریِ منفور، آن است یا این؟ آن وقت رئیس جمهور آمریکا با کمال وقاحت می‌گوید ما با گروگانگیر‌ها صحبت نمی‌کنیم؟! شما پشتیبان گروگانگیر‌ها هستید. از همه‌ی گروگانگیر‌ها بدتر و خبیثتر، اسرائیل است که دست نشانده و دست‌آموز شماست. این، کیفیت قضاوت آنها در مسایل بین‌المللی است که از حق و انسانیت و عدالت، فرسنگ‌ها فاصله دارد. آمریکایی‌ها این‌گونه‌اند.

برای ملت ایران، چیزی از این خنده‌آورتر و مسخره‌تر نیست که آمریکا بیاید مذاکره با ملت ایران را ادعا کند و برای آن شرط قرار بدهد و بگوید ما به شرطی روابطمان را با ایران برقرار می‌کنیم که چنین و چنان بشود؟! شما امروز در چشم ملت ایران، منفورترین دولت‌ها بعد از دولت غاصب صهیونیستی هستید. ملت ایران چه احتیاجی به ارتباط و مذاکره با شما دارد؟ چه کسی در نظام جمهوری اسلامی با شما مذاکره کرده است؟ مذاکره‌ی ما با آمریکا همین است که در تریبون‌های عمومی، به سردمداران آن کشور هشدار می‌دهیم و نهیب می‌زنیم و می‌گوییم شما با این روش‌ها و با این تهدید و تطمیع‌ها، نخواهید توانست ملت بزرگ و انقلابی و مسؤولان کشور ما را تحت تأثیر قرار بدهید. ما امروز هم مثل گذشته می‌گوییم: رابطه با آمریکا را نمی‌خواهیم.

تا وقتی که آمریکا در چنین مواضعی قرار دارد، ما رابطه با او را رد می‌کنیم. تا وقتی که سیاست آمریکا بر دروغ و فریب و جنایت و حمایت از دولت پلیدی مثل اسرائیل و ظلم به ملت‌های مستضعف استوار است و تا وقتی که خاطره‌ی جنایت‌هایی که از طرف سردمداران آمریکایی نسبت به ملت ایران انجام گرفته، در ذهن ملت ماست و جبران نشده - مثل خاطره‌ی سقوط هواپیما، مثل مسدود کردن دارایی‌ها و اموال ملت ایران در آمریکا - امکان ندارد ما با دولت آمریکا مذاکره کنیم یا با او رابطه‌یی برقرار نماییم.

بحمداللَّه ملت ما، ملتی بیدار و زنده و قوی است. ما برای رفاه و ساختن ملت و کشورمان، احتیاجی به دولتی مثل آمریکا نداریم. ما امکانات بالفعل و بالقوّه‌ی بسیار خوبی در اختیارمان است و می‌توانیم بدون اتکای به دشمنانمان، راه سعادت و رفاه ملت ایران را بپیماییم. البته ما در ارتباطات جهانی باز برخورد می‌کنیم. ما با کسانی که نسبت به ملت ایران، این‌طور خصومت وقیحانه و آشکار نکردند، همکاری می‌کنیم. این را همیشه اعلام کرده‌ایم. در گذشته همین‌طور بوده، امروز هم همین گونه است. اما اگر کسانی در دنیا خیال کنند که مسؤولان کشورمان برای سازندگی کشور، دست - آن هم دست ذلت - به سوی آمریکا دراز خواهند کرد، بدانند که سخت در اشتباهند. چنین چیزی پیش نیامده و ابداً پیش نخواهد آمد.

شما ملت عزیز ایران، توکلتان به خدا و استحکامتان را مثل همیشه حفظ کرده‌اید و باز هم ان‌شاءاللَّه حفظ خواهید کرد. ما مشاهد می‌کنیم که ملت ما یکی از مستحکمترین و قویترین ملت‌ها است. این ملت، شایسته‌ی آقایی و عزت است. آن ملتی که قدر خودش را دانست و از قبول ذلت دوری کرد، عزیز خواهد شد. ملت‌هایی را که می‌بینید ذلیل شدند، خودشان تن به ذلت دادند. ملت ما بحمداللَّه ملتی کارآمد و باهوش و فعال و دارای امکانات کار و تلاش و سازندگی است؛ آن هم با ایمان به خدا و با وحدت کلمه. با قوّت مدیریت در داخل کشور و با تلاش و فعالیت همه‌جانبه‌ی مسؤولان و دولتی‌ها و آحاد مردم، به فضل پروردگار تمام مشکلات در ظرف مناسب خود حل خواهد شد و از بین خواهد رفت. دشمن نمی‌تواند به برخی از مشکلاتی که برای همه‌ی ملت‌ها وجود دارد، چشم بدوزد و خیال کند که این مشکلات، ملت ما را زبون و خسته خواهد کرد. چنین چیزی متصور نیست.

امیدواریم ان‌شاءاللَّه عزیزان ما - چه اسرا و چه مفقودان - اولاً تا وقتی که آزاد نشده‌اند، مشمول لطف و فضل و کمک و اعانت الهی باشند. ثانیاً ان‌شاءاللَّه هر چه زودتر وسایل استخلاص این عزیزان فراهم شود و دل و چشم خانواده‌ها و منتظرانشان، به دیدار آنها روشن بشود. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، صبر و اجر و لطف و فضل خودت را بر این خانواده‌های عزیز نازل کن.

والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته.»

انتهای پیام/ 112

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار