به گزارش گروه فرهنگ دفاعپرس، «خاطره نویسی» یکی از گونههای مهم ادبیات داستانی است که پشتوانهای مهم برای برههای از خاص از تاریخ محسوب میشود، این گونه ادبی علاوه بر اهمیت زیبایی شناسی آن به لحاظ اسنادی نیز از اهمیت بالایی برخوردار است که در کنار تاریخ نگاری رسمی میتواند زوایای پنهان یک رویداد را برای نسلهای بعد آشکار کند.
تاریخ دفاع مقدس که از ابعاد مختلف دارای اهمیت بالایی است نمیتواند بدون خاطره نگاری از خطر تحرف در امان بماند، حتی برای ثبت و ضبط تاریخ رسمی دفاع مقدس و تاریخ نگاری کلاسیک به شدت به خاطره نگاری وابسته است. اما خاطره نگاری چنان که ساده به نظر میرسید نباید ساده انگارانه تصور شود. این گونه ادبی نیز مانند سایر گونههای دیگر ادبی لوازم، دستورالعمل، شیوههای خاص خود را دارد که باید آنها را فراگرفت و سپس به ثبت خاطرات پرداخت.
در ایام مبارک دفاع مقدس نگاهی خواهیم داشت به مفاهیم و شیوههای خاطره نویسی که قسمت ششم آن را در ادامه میخوانید:
نقش روای صادق در مستندسازی خاطره
راوی در ادبیات داستانی از نظر جایگاه در داستان و ازنظر ویژگی های شخصیتی و خصوصیات فردی به دو دسته تقسیم می شود: با این اوصاف می توان گفت که راوی در «خاطره» از نوع اول شخص همسان) است، زیرا در بطن حوادث است و بایک برگشت به گذشته، در امروز - این جا، روایت آن روز - آن جا را بیان می کند. نوعی از زاویه ی دید در داستان، نقل از دیدگاه اول شخص است که به وسیله یکی از شخصیتهای داستان و به شیوه خود روایتی نقل میشود نویسنده خود را در قالب یکی از شخصیتهای داستان جامی زند و داستان و ماجراهای اصلی از زبان شخصیت اصلی بازگو میشود و نویسنده از چشم خواننده ناپدید میشود.
این شخصیت برگزیده نویسنده است که به جای او داستان را به شیوه اول شخص روایت میکند. هنگامی که داستان با زاویه دید اول شخص نقل میشود، بیشتر مجال این امر را فراهم میکند تا روایت شنو با راوی به مخالفت با موافقت بپردازد، زیرا در این گونه از روایت، راوی مستقیما عقاید و نظریات خود را در مورد مسائل، حوادث و دیگر شخصیتهای داستان بیان میکند، در نتیجه در این حالت خواننده روایت شنو نیز مستقیما به داور افکار و کردار راوی میپردازد.
دقت در ساختار داستان و انتخاب زاویه دید نشان میدهد که این گونه زاویه دید (اول شخص) به بهترین نحوی نشانگر افکار و درونیات راوی است. این گونه زاویه دید (سوم شخص) از همان ابتدا حالتی داوری مآبانه دارد و حق را به راوی میدهد. در چنین حالتی ما دیگر نمیتوانستیم این چنین روشن به بررسی ارتباط راوی با روایت شنو در این متن بپردازیم، زیرا استفاده از دیدگاه راوی سوم شخص باعث اختفای افکار و نظریات کنشگران شده و دیگر آن حالت احساسی و سادگی راوی در برخورد با حوادث را ندارد.
اگر زاویه دید دوم شخص (خطابی) بود بازهم قضاوت کردن در مورد ارتباط راوی با روایت شنو مشکل میشد. این زاویه دید نیز همانند زاویه دید سوم شخص دامنه دیدمان را در مورد افکار و اعمال راوی کاهش میدهد و باعث نوعی کلی گویی میکرد.
استفاده از راوی اول شخص در داستان علاوه بر تمایزهای عاطفی و اخلاقی، باعث ایجاد تمایز عقلانی نیز میگردد. به عبارت دیگر هنگامی که راوی اول شخص است و حالات درونی خود را توصیف میکند، روایت شنو به راحتی میتواند بداند که با چه انسانی طرف است و در علم روایت شناسی این گونه توصیف باعث ایجاد تفاوت عقلانی بین راوی و روایت شنو میشود.
در خاطره نویسی نیز انتخاب راوی اول شخص با زاویه دید «من» امتیازات خاصی به دنبال دارد. اول این که میتوان گفت هرکس خود راوی خاطرات خود است زیرا خود میداند که چه حوادثی از سر گذرانده است و غیرممکن است که کسی دیگر به نقل خاطرات وی بپردازد. از طرفی کاربست زاویه دید اول شخص این امکان را به راوی خاطره میدهد تا جزئی نگری، احساس گرایی و باورپذیری کلام خود را افزایش دهد.
از آن جایی که خاطره یک تجربه شخصی است، به این معنا که فرد گوینده یا نویسنده در مکان رویداد و زمان رخ داد حضور دارد و آن را تجربه میکند، بعد از وقوع حوادث دیدگاه راوی اول شخص برای بیان آن پسندیدہ تر است. شخصی بودن در خاطره به این معنا است که یک خاطره آن گاه میتواند به منزله یک رسانه به انتقال پیام خود دست یابد که گوینده یا نویسنده آن، ارتباطی میان درون مایههای ذهنی خود با اندیشه و ذهن شنونده یا خواننده آن به وجود آورد.
منبع: «از خاطره تا داستان»/ محسن محمدی فشارکی، فضلالله خدادادی
انتهای پیام/ 161