دفاع پرس بررسی می‌کند؛

رهبرمعظم انقلاب به این طنزپرداز ارادت دارد/ عصر جدید لای چرخ‌دنده‌های ماشین‌ها

بعید است کسی باشد که چاپلین را نشناسد و فیلم‌هایش را ندیده باشد. این هنرمند جهانی در نقطه‌ای ایستاده که کمتر کسی توان ایستادن در جایگاه او را دارد.
کد خبر: ۸۲۵۲۳
تاریخ انتشار: ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۲:۳۵ - 15May 2016

رهبرمعظم انقلاب به این طنزپرداز ارادت دارد/ عصر جدید لای چرخ‌دنده‌های ماشین‌ها

گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس ـ رسول حسنی؛ در جهان هنر کسانی بودند که بدون هراس و با زبان هنر وارد میدان جنگ با هر چیزی که آدمها را از دنیایشان جدا میکند شدند. هنرمندانی که فارغ از دین و مذهب و ملیتشان به بزرگی رسیدند تا جایی که مقام معظم رهبری میفرمایند به کارشان ارادت پیدا کردهاند. «چارلز اسپنسر چاپلین» یکی از این هنرمندان است.

من به چاپلین اردات پیدا کردم

«همهی فیلمهای خوب دنیا پیام دارند. اگر من از « چارلی چاپلین» اسم بردم، به این دلیل است که چند اثر معروف او را آوردند و ما دیدیم. من قلباً به این مرد ارادت پیدا کردم. دیدم حقیقتاً کار عظیمی که این مرد کرده، مگر در قالبی به جز قالب هنر ممکن بود؟ با کدام زبانی میشود مضمونی را که در «عصرجدید» یا «دیکتاتور بزرگ» است، بیان کرد؟ او با این بیان، هم خودش فیلمها را کارگردانی کرده، هم در آنها به ایفای نقش پرداخته و هم نویسندهی فیلمنامه بوده است. واقعاً در اوج است. غرض این است که همهی فیلمهای خوبِ دنیا، پیام و حرفی برای گفتن دارند.»

عصر جدیدModern Times)) فیلمی صامت به کارگردانی چارلی چاپلین است که در سال1936 تولید شد. عصر جدید تقلای چاپلین برای زندگی در دنیای مدرن و صنعتی است .این فیلم در فهرست ۱۰۰فیلم برتر کمدی در تاریخ سینما که توسط وبگاه آی ام دی بی منتشر گردید، مقام هشتم را دارد.

دیکتاتور بزرگ( The Great Dictator) فیلمی کمدی و درام، به کارگردانی، تهیهکنندگی و نویسندگی چارلی چاپلیندر سال ۱۹۴۰در ایالات متحده آمریکا تولید شد.

خلاصۀ داستان

در سالهای جنگ جهانی دوم، سربازی به نام "چارلی" که پیش از ورود به ارتش آرایشگر بوده، بر اثر سقوط هواپیما حافظهاش را از دست میدهد. او وقتی چشم باز میکند خود را در یک آسایشگاه روانی مییابد و پس از مدتی، که طی آن حاکمیت کشور به دست دیکتاتوری به نام آدنوید هینکل افتاده، از آنجا مرخص میشود.

شهر را فقر و بیکاری فرا میگیرد و مخالفان دیکتاتور بهاردوگاههای کار اجباریفرستاده میشوند. خشم و خروش هینکل، دامن چارلیِ آرایشگر را نیز میگیرد و سربازان، مغازۀ سلمانیاش را در منطقۀ فقیرنشین شهر خراب میکنند و او را به یکی از اردوگاهها میفرستند.

هینکل موافقتنامهای را با یکی دیگر از دیکتاتورها، ناپولینیامضا میکند و هنگام حمله به کشور همسایه، چارلی با تغییر قیافه از اردوگاه میگریزد.

بهاشتباه، چارلی را بهجای هینکل میگیرند، و او از این فرصت استفاده میکند تا خطابهای در ستایش صلح و انسانیت ایراد کند. در پایان، او بههمراه یکی از ژنرالهای خائن به هینکل، فرار میکند و سپس هینکل را بهجای چارلی دستگیر میکنند.

درباره فیلم

دیکتاتور بزرگ اولین فیلم ناطق و تماماً صداگذاریشدۀ چاپلین پس از ۱۳سال که از پایان دورۀ سینمای صامتگذشته بود بهحساب میآید.اولین بار، یکی از دوستان چاپلین به نام الکساندر کوردا به او گفت که شباهتهای ظاهری با هیتلر دارد. بعداً چاپلین فهمید هفتۀ تولد، قد و وزنش هم با هیتلر یکی است و همین شباهت باعث شد تا ایدۀ داستان فیلم به ذهنش برسد.تولید این فیلم از سال ۱۹۳۷، زمانی که بسیاری از مردم، نازیسمرا یک تهدید نمیدانستند آغاز شد. سخنرانیهایی که دیکتاتور به زبان آلمانی انجام میدهد مفهومی ندارد و همۀ آنها برگرفته از پوسترها و تابلوهای تبلیغاتی است.هنگام انتشار فیلم، هیتلر تماشایش را در آلمان و همۀ کشورهای تحت اشغال نازیها ممنوع کرد. نهایتاً کنجاوی باعث شد که هیتلر یک کپی از فیلم را ازطریق کشور پرتغالتهیه کند و آن را نه یک بار، بلکه دو بار نگاه کند. واکنش او به این فیلم هیچگاه مشخص نشد.

.

با وجود ممنوعیت اکران دیکتاتور بزرگ در آلمان و کشورهای اشغالی، فیلم یک بار برای تماشاچیان آلمانی به نمایش درآمد. یکی از اعضای گروه مقاومت، یک نسخه از فیلم را که از یونانتهیه کردهبود، با کپی یک کمدی اپرا در سینمای ارتش عوض میکند. سربازان تا هنگامی که متوجه نشدهبودند فیلم چیست به تماشا نشسته، اما پس از آنکه فهمیدند ماجرا از چه قرار است، عدهای سالن را ترک کرده و عدۀ دیگر به سمت پردۀ سینما شلیک کردند.

پس از آغاز ساخت فیلم، چاپلین هر روز اخبار دردناکتری از کارهای هیتلر میشنید تا نهایتاً حمله به فرانسهباعث شد که پایان فیلم را تغییر داده و سخنرانی معروفش را انجام دهد. داستان فیلم در شهری خیالی به نام "تامانیا" میگذرد.

نگاهی به فیلم

یکی از شاهکارهای چاپلین، که از جنجالیترین فیلمهای او نیز میباشد. فیلم اثری ضدنازی است که روایتگر دیکتاتوری اروپایی و درواقع تاریخچۀ زندگی "آدنوید هینکل"، دیکتاتور کشور خیالیِ "تامانیا" است که دست به قتلعام یهودیهامیزند. فیلم گرچه با تغییر نامهای متعدد همراه بودهاست، ولی درواقع شخصیت متزلزل هیتلر را نشان میدهد که احساسات کمترین نقشی در وجودش ندارد و آرزوی امپراطوری بر جهان، چشم و دلش را کور کرده. فیلم، صحنههای زیبایی همچون اصلاح ریش مشتری هماهنگ با موسیقی توسط "چارلی آرایشگر" نیز دارد که به آن رنگ و لعاب بیشتری بخشیدهاست.

فیلم را باید اثری در تقبیح هیتلر به عنوان نمونهای از همه جنگ طلبان به حساب آورد. همه دیکتاتورهای تاریخ در این فیلم به سخره گرفته شدند. در صحنهای که هیتلر (چاپلین) با کره زمین که مثل بادکنک بزرگی از جای خود خارج شده چنان بازی میکند که گویی همه این جنگ افروزیها بازی کودکانهای بیشتر نیست. در آخر بادکنک میترکد و هیتلر میماند بدون اسباب بازیاش که دنیا است. حتی بعد از ترکیدن بادکنک هم اتفاقی نمیافتد و هیتلر دنبال کار خودش میرود.

در صحنه سخنرانی هیتلر یکی از درخشان ترین بازیهای چاپلین را میبینیم. او 5 دقیقه به زبان آلمانی حرف میزند اما در واقع کلمات و جملات معنا داری را ادا نمیکند. این صحنه یکی از محسور کننده ترین صحنههای فیلم است. با این همه عصر جدید در مقابل دیکتاتور بزرگ عصری تراژیکتری است.

عصر جدید

در همه تاریخ سینمای جهان هنوز فیلمی در رثای انسانی که مظلومانه قربانی نظام سرمایه داری شده و مدرنیزه و جهان صنعتی او را در چرخ دندههای عظیم خود بلعیده ساخته نشده است. این فیلم در واقع نمایشی از تعزیه انسان در برابر تکنولوژی است.

هیچ نیروی برابری نیست. هیچ امیدی در این فیلم وجود ندارد. جهان سرمایه داری، طبقه کارگر را در خود هضم کرده و پس مانده آن را نیز بازیافت میکند. چاپلین دوست داشتنی آنقدر اسیر ماشین شده که خود نیز بخشی از اجزای آن میشود. او حتی سرکارگری را که در ماشین گیر کرده را موقع کار فراموش می کند تا از خط تولید جا نماند.

رئیس کارخانه که از طریق مانیتور بزرگی چاپلین را زیر نظر دارد فقط هنگامی که چاپلین بیکار است ظاهر میشود و با فریاد میخواهد که به کارش برگردد.

این دو فیلم را باید دو روی سکه بدانیم آدمهای زمانه چاپلین زیر یوغ دو نیروی قهریه بودند یا باید زیر بار ظلم دیکتاتوری باشند که خانه و زندگیشان بواسطه ظلم دیکتاتور سوخته یا زیر چرخهای عظیم صنعت باشند و برای حفظ حداقل زندگی و شاید داشتن خانهای رنج کارگری را به جان بخرند.

در واقع حذف امثال هیتلر از مناسبات سیاسی و دستگاه حکومتی شدنی است اما از دنیایی صنعتی نمیشود رها شد. این که راه چاره چیست در این نوشتار جای پاسخ آن نیست. اما حداقل چاپلین 80 سال پیش خطر آن را گوشزد کرد. در این جهان فاصله طبقاتی به شدت احساس میشود و هر روز شاهد این هستیم که دیوار حائلی نامرئی میان طبقه بالا و پایین جامعه در سطح جهانی آن حس میشود.

جامعه آمریکا که با ثروت دیگران چنین فربه شده را با دنیای سیاهان آفریقا را در نظر بگیرید که از فرط گرسنگی چشم به لاشخورانی دارند که در انتظار مرگشان هستند.

در این کمدی که انسان را به شدت میخنداند نه با قصهای پیچیده سر و کار داریم نه دیالوگهای سخیف (در این فیلم دیالوگی وجود ندارد) و نه از حرکات عجیب و غریب. چاپلین تنها به رسالت انسانی خویش در مقابل آدمهای دنیا میاندیشید. چاپلین درد کشیده بود. پدری دائم الخمر که چاپلین طعم داشتنش را نچشید و مادری که به سبب شرایط خانواده در آسایشگاه بیماران روانی بود. او از کودکی به اتکای خودش رشد کرد و از حدود انسانی خویش عدول نکرد.

هر آنچه چاپلین میگفت همانی بود که به آن معتقد بود و از اینکه هیتلر را به عنوان قدرت جهانی در فیلمش به هجو بکشد ابایی نداشت. در جریان تفتیش عقاید و دادگاه مک کارتیسم حاضر نشد حضور پیدا کند حتی اگر به قیمت ممنوعیت ورودش به آمریکا باشد.

بر همین اساس است که رهبر معظم انقلاب چاپلین را مرد بزرگی میخواند که عمیق ترین حرفها را با زبانی سرشار از سلامت و پویایی به بیننده منتقل میکند.

با این تفسیر چرا چاپلین را الگویی زنده برای خود در نظر نگیریم چه هنرمند باشیم چه نباشیم. شرط اولیه انسان بودن همین است که چشم به روی حقیقت نبندیم و حتی اگر به ضررمان بود برای آزادی آدمهای دیگر بیان کنیم. این چشم حقیقت بین اولین شرط آدمیت است و آدمیت شرط هنرمند بودن.

نظر شما
پربیننده ها