دفاع پرس بررسی می‌کند؛

عصای مقدس صهیونیسم/ اینجا آخرالزمان است

صهیونیسم فقط سرزمینی به نام فلسطین را غصب نکرده، این رژیم منحوس همه اندیشه جهانی را به یغما برده است. ایران اسلامی همچنان که در بعد دیپلماتیک در مقابل رژیم صهیونیستی ایستاده باید در بعد فرهنگ و گسترش مهدویت با زبان سینما نیروی برتر باشد.
کد خبر: ۸۲۹۱۶
تاریخ انتشار: ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۶:۵۴ - 17May 2016

عصای مقدس صهیونیسم/ اینجا آخرالزمان است

گروه فرهنگ و هنر دفاع پرسرسول حسنی؛ در سنگرهایی که صهیونیسم در مقابل اسلام ـ ایران ـ ساخته و هر روز از این جایگاه، جامعه اسلامی را مورد همجمههای سنگین خود قرار میدهد. مسئله آخرالزمان علیه مهدویت است. بنا به فرموده بزرگان نباید دشمن را دست کم گرفت و از طرفی نباید مرعوب قدرت پوشالیاش شد. در شرایطی که سینمای ایران اسیر گروهبندیهای سیاسی شده و بیننده زیر آماج فیلمهای سیاهنما قرار گرفته، از آنسو در حوزه مهدویت اثری قابل ذکر نداریم.

انتظار ستیزی یهودیان

پس از کوچ یهودیان از مصر حضرت موسی(ع) به کوه سینا رفت و  یهودیان در انتظار بازگشت ایشان در صحرا بودند، این انتظار طولانی شد. سامری که باید او را از اولین پایه گذاران تفکر ماسونی دانست گوسالهای طلایی ساخت که صدایی از او هم خارج میشد و یهودیان را وادار به پرستش این گوساله کرد.

کنعانیان مصر که از ظلم فرعون به ستوه آمده بودند و از طرفی سرزمین مصر هم جایگاه اصلیشان نبود مضاف بر این از نگاه دینی نیاکانشان هم فاصله گرفته بودند دچار بیهویتی شده بودند و در انتظار منجی به سر بردند، دست به دعا برداشتند تا خدا ناجی موعود را برساند.

طبق بعضی از روایات کنعانیانی که در زمان حضرت یوسف(ع) به مصر آمده بودند از او شنیده بودند که روزی حضرت موسی(ع) به عنوان ناجی خواهد آمد. نظام بردهداری باعث شد که آنها حقیقتا موسی(ع) را از خدا بخواهند و خدا سیصد سال زودتر ظهور ایشان را محقق ساخت.

مسئله انتظار برای یهودیان تبدیل به یک سیاست شد. آن ها هارون را که جانشین پیامبرشان بود را نیز به حاشیه کشاندند و حتی بعد از آمدن حضرت موسی (ع)  به کفر او بلند شدند. مومنان به موسی(ع) مروجان دین او شدند و کم کم بین عالمان دینی و مردم فاصله افتاد. آنها از جادو برای برتری خود سود بردند درحالی که جادو در این آیین از گناهان کبیره است. بعد از به رسالت رسیدن حضرت سلیمان(ع) با این نگاه کاهنان یهود جنگید و کاهنان امر به کفر این پیامبر دادند.

این نگاه برتری جویانه یهودیان تا زمان حضرت عیسی(ع) ادامه داشت آنها با آنکه مسیح را همان منجی و پیامبری که حضرت موسی بشارتش را داده بود را میشناختند و شاهد بودند که ایرانیان زرتشتی با نشانههای مبرهن برای دیدن حضرت عیسی(ع) ـ که حضرت زرتشت (ع) وعده داده بود –آمده بودند. باز سعی در از میان بردن ایشان داشتند تا حصاری که دور خود بسته بودند شکسته نشود.

همین قضیه هم در مورد حضرت محمد(ص) پیش آمد. آنها دو پیامبر موعودی که حضرت موسی مژده آمدنش را داده بود، از سر راه برداشتند. حتی در جریان کربلا کشیشان یهودی شرایط را به گونهای ترسیم کردند که حادثه کربلا به وقوع پیوست یزید با اجازه معاویه تحت تربیت «یوحنا» یا «سرجیوس» قرار گرفت، وی یک کشیش صلیبی صهیونیست (البته به تعبیر امروزی) است، وقتی دید که اوضاع شهر کوفه آشفته شد به یزید پیشنهاد داد که عبیدالله بن زیاد را به فرمانروایی کوفه برگزیدند چرا که سرجیوس، عبیدالله را میشناخت و کاملا از عدوات او با امام حسین(ع) آگاه بود و میدانست که کار با پسر پیامبری که از نسل اسماعیل است به جنگ میکشد و نتیجه آن کشته شدن امام حسین (ع) است.

هالیوود گوساله سامری صهیونیسم

یهودیان صهیونیست امروز خود را نسل برتر میدانند و شعار نیل تا فرات را سر میدهند و سعی در عملی کردن آن دارند امروز مقابل امام زمان(ع) ایستادهاند تا اصل انتظار را زیر سوال ببرند. سامری در عهد حضرت موسی(ع) گوساله سامری را علم کرد و صهیونیستهای امروز هالیوود را.

جالب آنکه رفتن یهودیان زمانه سامری به سمت گوساله طلایی در شرایطی اتفاق افتاد که یهیودیان از سرزمین خود دور شدند و صهیونیستهای امروز بعد از جنگ جهانی دوم و اشغال کشورهایی مثل لهستان و ... و اینکه آنها را به کار نمیگرفتند با پدیده سینما که در انحصار سرمایه داران روسی و امریکایی بود آشنا شدند آنها به آمریکا رفتند و همه سعی خود را معطوف این ابر رسانه کردند. نکته تعجب برانگیز اینکه آنها به اتکای همان گوساله سامری شهری بنا کردند و نام آن را هالیوود گذاشتند.

در نام گذاری این شهر جادوساز، نهایت رندی را به خرج دادند چرا که هالیوود ترکیب دو نام هالی به معنای مقدس و وود به معنای چوب است که معنای عصای مقدس را میدهد. هالیوود نام عصای حضرت موسی(ع) است که با آن قوم کافر فرعون را نابود کرد. البته آن عصا وجه رحمانی داشت و از مواریث نبوت است که امروز در دست حضرت صاحب الامر است.

یهودیان ماسونی با همین ابزار سبب فروپاشی شوروی و ایجاد کشور معجول و معلول اسرائیل شدند. این رژیم اشغالگر نه تنها سرزمین فلسطین که ذهن و اندیشه جهان را نیز اشغال کرده و تنها دشمن این اشغالگری ایران است. برای رژیم صهیونیستی ایران دشمنی خطرناک به حساب میآید. این خطرناک بودن بیشتر از آنکه مخالفت با اسرائیل و سیاستهای غاصبانهاش باشد بر این استوار است که ایران با دارا بودن حداکثر تشیع مروج اندیشه انتظار به عنوان اصلی ترین اعتقاد مذهبی است که تن به ظلم و سازش نمیدهد. برای همین هالیوود، که همان ابزار جادوی اسلافشان است را این بار با شدت بیشتری به کار گرفتهاند و دو موضوع اسلام هراسی و آخرالزمانی را در دستور کار قرار دادهاند. آنها با صرف مبالغ هنگفتی در جهت تحریف و قلب معنای انتظار و آخر الزمان حرکت میکنند. صهیونیستها با مفاهیم عمیقی که تشیع به آن اعتقاد دارد استفاده کرده و برای از میان بردن آن استفاده میکنند.

هالیوود در مقابل اسلام

صنعت سینمای هالیود با صرف هزینههای فراوان سعی میکنند جامعه اسلامی را نسبت به  ارزشهای دینی دچار غفلت کنند و از مسلمانان امتی سترون بسازند برای آنها صرف خواندن نماز و گرفتن روزه مشکل ایجاد نمیکند اصل دین اسلام که امر به تشکیل حکومت اسلامی به عنوان زمینهسازی برای ظهور است که رژیم صهیونیستی را به هراس افکنده است.

رژیم صهیونیستی با ایجاد فضایی دروغین و ترسیم شاکلهای رعب آور از اسلام و مسلمانان وضعیت سیاسی جهان را در فیلمها و البته رسانههای دیگر بحرانی جلوه داده و این تفکر که جهان نیازمند به یک حکومت در دهکده جهانی به رهبری آمریکا را القا میکنند. اما هیچ وقت پاسخ این داده نشده چرا باید در این دهکده جهانی آمریکا رهبر باشد.

همچنین آنها خود را منجی جهان معرفی میکند و با ساخت فیلمهایی در ژانر وحشت دنیای بدون آمریکا را دنیایی وحشتناک جلوه میدهند.

آپوکالیپسی نگاه صهیونیسم به دین

آپوکالیپتیک؛ سینمای آخرالزمانی یا فیلمهایی که داستانشان به نوعی به پایان دنیا میپردازد است.

این ژانر به دلیل مدد گرفتن از تکنولوژی، استودیوهای دیجیتال و رایانههای به روز در سالهای اخیر به یکی  از پرتولیدترین گونههای سینمایی تبدیل شده است. ژانر آپوکالیپسی قواعد خودش را دارد. آدمهای تنها، شهرهایی ویران یا روبه ویرانی، شخصیتهای ترسان مضطرب و ناامید سعی دارند از نیرویی مخرب که ممکن است میکروبی ناشناخته یا از میان رفتن بخشی از طبیعت از مواردی است که در این فیلمها میبینیم.

«جاده» ساخته جان هیلکات محصول 2009، «من افسانه هستم» ساخته فرانسیس لورنس محصول 2007، «بلید رانر» ساخته رایدلی اسکات محصول 1982 از نمونههای این فیلمهاست.

در این فیلمها و موارد بسیار دیگر، موجوادت دیگر زمین و یا حتی طبیعت در نهایت به یاری انسان میآیند و نگاهی ماده گرایی که اصالت طبیعت یا مظاهر آن ارتباط میدهد و مسئله خدامحوری کاملا از فیلم حذف شده است و یا حتی در مقام دشمن انسان میایستد. القای اینکه انسان برای رسیدن به ثبات، آرامش و امنیت باید در مقابل خدا بایستد از مولفههای دیگر این ژانر است. حتی ایستاده و تمرد از ناجی هم برای فرار از شرایط بحرانی در اکثر فیلمهای متعلق به  ژانر آپوکالیپسی دیده میشود.

یکی از مهمترین مضامین پنهان ژانر آپوکالیپسی یا آخرالزمانی مفهوم دیناست .اگرچه عمدهی این آثار بیشتر سمت و سوی تجاری دارند و فقط یک داستان گذرا روایت میکنند اما داستانکهای عرفانی و مضامین دینی را نیز مد نظر دارند. در این آثار مفاهیمی مثل فداکاری، مرگ طلبی، تقدیرگرایی و اعتراف به گناه بیان میشود تا باورپذیری مخاطب نسبت به مفاهیم مغرضانه فیلم تضمین شود.

فیلمهای آخرالزمانی را باید سینمایی ضد دین دانست، هر چند در این ژانر از مضامین دینی استفاده میشود چون در نهایت قصد ضربه زدن به دین را دارد ژانری علیه دین است.

در فیلمهای اخیر آخرالزمانی آنچه خدا پایان دهنده هستی نیست. بلکه عوامل ناشناخته زیست محیطی است. مولفه شیطان، موعود آخرالزمانی و جامعه جهانی همه آن چیزی است که در این ژانر به آن پرداخته میشود.

این سه اصل مثل ساختار سه پردهای ارسطو، ساختار این ژانر را تشکیل میدهند. تقابل شیطان و موعود آخرالزمانی جنگ خیر و شر نیست چرا که موعود آخرالزمانی موجودی الهی نیست.

سینمای هالیوود با ایجاد یأس و ناامیدی در مخاطب نسبت به دین و القاء این نکته که آموزههای ادیان هرگز نمیتواند مشکلات جهان را برطرف کند؛ به آنها القا میکند تنها نجات بخش جهان، اندیشه غرب است.

در کنفرانس تل آویو نظریه پردازان غربی در تحلیل انقلاب اسلامی ایران، اعتراف میکنند که شیعه دارای دو نگاه است، نگاه سرخ و نگاه سبز و معتقدند شیعه به اسم امام حسین(ع) قیام را شروع و به اسم امام زمان(ع) آن را حفظ میکند.

تصمیم نهایی در این کنفرانس، نشان دادن تصویری سیاه از انتظا ر سبز شیعه، به جهان است. پس از این کنفرانس فیلمها زیادی برای این هدف تهیه و به جهان عرضه شد که فیلم صهیون و آرماگدون از آن جملهاند.

آمریکا به مدد سرمایههای صهیونیستها سالانه هفتصد فیلم تولید میکند و نزدیک به 80 درصد شبکهها و سینماهای جهانی را تغذیه رسانهای مینماید. تمامی این فیلمها در مسیر اهداف غرب برای حکومت بر جهان قرار گرفته و پیوسته این هدف را دنبال میکند.

ما به عنوان مهمترین کشور در منطقه که صادر کننده تفکر مهدویت در دنیا هستیم و به اتکای اندیشه قیام عاشورا و انتظار موعود در زمینه تولید فیلم هیچ کاری نکردیم. تنها فیلم این حوزه «قدمگاه» به کارگردانی محمدمهدی عسکرپور تنها فیلم ساخته شده در این حوزه است.

این اثر به دلیل این که بیشتر حدیث نفس سازنده اثر است توان ایستادن در مقابل فیلمهای آخرالزمانی را ندارد. فیلمهایی با مضمون مهدویت باید از داستانهایی گیرا، تازه، به روز که طیفی وسیع از مخاطبان جهان را درگیر کند برخوردار باشد. استفاده از ظرفیتهای نرم افزاری روز دنیا که قطعا توانایی آن در جوانان ما وجود دارد و سرمایه گذاری در این بخش بخشی مهم و فراموش شدهای است که باید مورد توجه مدیران فرهنگی قرار بگیرد.

برگزاری همایشها، نشستها، کنگرهها با موضوع مهدویت هرچند ضروری است اما به قدرتمندی فیلم نخواهد بود. این مراسمها در صورت موفق بودن جامعه نخبهگان و روشنفکران و اندیشمندان را مد نظر دارد.

درحالی که اولویت هالیوود در مسئله آخرالزمان مردم کوچه بازار است که نیروی بالقوهای است که میتواند علیه موعود بایستد. سینمای ما باید بخشی مهم از نیروی کارش را به کار روی مسئله مهدویت اختصاص دهد.

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار