به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع پرس، همچنان که ایران در بعد سیاسی و نظامی حرفهای بسیاری برای گفتن دارد برای به روز کردن فرهنگ و صدور آن به جهان به عنوان ابزاری در جنگ نرم باید گامهای بزرگ و اساسی بردارد که تولید مشترک در زمینه فیلم سینمایی یکی از مواردی است که میتواند ایران را در تولید فیلم و گرفتن سهمی از بازار جهانی فیلم یاری کند.
تولید مشترک گامی در جهت اعتلای سینمای ایران
«تولید مشترک» یکی از راه کارهای خارج کردن سینمای ایران از رکود اقتصادی است. اما این عبارت فریبنده و در عین حال شیک داری شرایطی است که سینمای ایران نمیتواند به آن تن بدهد. تولیدات مشترک وقتی حاصل میشود که کشورهای سرمایهگذار دارای اشتراکات فرهنگی و سیاسی باشد.
نمیتوان از یک کشور دیگر برای تولید فیلم دعوت به همکاری کرد و در عین حال انتظار داشته باشیم که دخالتی در محتوای فیلم نداشته باشد. اغلب فیلمهایی که با این رویکرد ساخته میشود به ظاهر برای کاهش بار هزینه تولید میشوند اما در زیر لوای این سیاست فرهنگی چیز دیگری نهفته است.
همه فیلمهای تولید مشترک که آمریکا همیشه یکی از بانیان آن است مفاهیم ماسونی و صهیونیستی ادا میشود که متاسفانه این فیلمها در ایران هم پخش میشود. برای نمونه میتوان از انیمیشن پر طرفدار «پاندای کونگ فوکار» نام برد که محصول مشترک 2008 آمریکا و چین است.
انتخاب پاندا در این فیلم اصلا اتفاقی نیست. پاندا نماد سرزمین، فرهنگ و تمدن چین می باشد. منجی تمدن جهانی پاندا یا همان کشور چین است. کسی که باعث آرامش شده و در مقابل جبهه شر مبارزه می کند. چین با استفاده از پاندا سمبل خویش را منجی مشکلات جامعه جهانی معرفی نموده است.
زبان فیلم برخلاف اینکه در چین ساخته شده انگلیسی است. یعنی زبان کشوری استعمارگر که به طور غیر مستقیم آن را به عنوان نمادی از زبان برتر و البته فرهنگ برتر معرفی میکند.
در این فیلم از مفاهیمی مثل منجی و انتظار برای صلح جهانی و نقش پیامبری برای زمینه سازی آمدن منجی که در این فیلم یک لاک پشت است. مسئله انتظار به امری انتزاعی تبدیل میکند و در صورت بروز این اتفاق بیننده آن را باید در شرق آسیا جستجو کند نه در غرب آسیا اگر نه ساخت این فیلم برای هالیوود هزینه سنگینی در بر نداشت.
سینمای ایران چگونه میتواند خود را وارد این جریان مسموم فرهنگی کند وقتی لازمه تن دادن به آن عدول از ارزشهای انقلابی است. البته همه راهها به روم ختم نمیشود. این درست که هالیوود در بخش فرم فاصله زیادی با ما دارد اما این فاصله آنقدر زیاد نیست که نشود آن را طی کرد.
تولید مشترک از این جهت میتواند برای ایران مفید به فایده باشد که کشورهای سرمایه گذار هدفی ـ حداقل در کلیات ـ همسو با نظام اسلامی ایران داشته باشد. ایجاد یک شهرک سینمایی با مشارکت کشورهای اسلامی و تولید مشترک با آنها داری چند حسن است. اول اینکه سینمای ایران هزینههای زیادی را متحمل نمیشود. دوم اینکه اقتصاد سینمای ضعیف ایران جانی تازه خواهد یافت چرا که جامعه مخاطبان به تعداد کشورهای سرمایه گذار سیر صعودی میگیرد. سوم اینکه تبادل فرهنگی با این کشورها که سینمای پررونقی هم ندارند باعث میشود دانش سینمایی آنها عمق بیشتری به خود بگیرد. مهمترین نکته این است که در جشنوارههای جهانی به تعداد کشورهای اسلامی اضافه خواهد شد که همین امر در دراز مدت سبب شناخت و گسترش فرهنگ اسلامی خواهد شد.
برخی از فیلمسازان جوان ما با وجود استعداد و توانایی در بازی تولید مشترک گرفتار شده یا به عنوان فیلمسازی مستقل خود را درگیر مناسبات تهیه و تولید فیلم در شرکتهای اروپایی و امریکایی میکنند. تامین منابع مالی فیلمسازن ایرانی از سوی شرکتهای خارجی راه تاثیرشان بر مضامین فیلمها را تسهیل کرده و مسلما با نفوذی که در جشنوارهها دارند، کسب جایزه را برای کارگردانها تضمین میکنند.
فیلم قبلی اصغر فرهادی، «جدایی نادر از سیمین» که برنده جایزه اسکار شد، بدون کمک مالی دولت ایران و با کمک ۲۵ هزار دلاری «انجمن فیلم آمریکا» ساخته شد .همچنین فیلم دیگر این کارگردان «گذشته» فیلمی سفارشی بود که هزینه ساخت آن برای اولینبار از سوی اتحادیه اروپا به کمپانی «ممنتو» پرداخت شد.
تولید مشترک نیاز جامعه فرهنگی ماست نه از این جهت که ما دچار فقر فرهنگی باشیم بلکه از این جهت که این فرصت فضایی را برای صدور فرهنگ انقلاب و دفاع مقدس ایجاد میکند. به خصوص اینکه ایران با کشورهای همسایه خویش دارای دردی مشترک از تجاوز بیگانه و تحریم است.
برای نمونه میتوان به حمله شوروی به افغانستان و حمله عراق به ایران نام برد. همینطور کشورهای شمال ایران که سالها زیر سلطه کمونیسم بودند با ایران تجربیاتی مشترک از حضور قدرتهای استعمارگر دارند.
علاوه بر این اکران فیلمهای تولید مشترک در کشورهای اروپایی و آمریکایی باید تابع سلایق مخاطبان آن کشورها باشد. مسلما مخاطب غربی مفهوم بادیگارد را درک نخواهد کرد و فیلم با شکست مواجه خواهد شد. مخاطبان این کشورها به فیلمهایی راغب هستند که به باور آنها نزدیک باشد و باور آنها را رسانههای سلطه جوی غربی به نفع خود رشد داده است.
اگر سینمای ایران در جشنوارهها نمودی دارد به خاطر جریان فیلمهای جشنوارهای است فیلمسازان این حوزه به خوبی ذائقه هیئت انتخاب و هیئت داوران و البته مخاطبان روشنفکرمآب غربی را شناختهاند. برای همین است که اغلب این آثار ساختار و داستانی شبیه به هم دارند.
میل و رغبت تهیه کنندگان به فیلمسازان ایرانی از همین نکته سرچشمه میگیرد آنها با استخدام کارگردانان ایرانی بخشی از نیروی فعال فرهنگی ایران را به انقیاد میگیرند و فیلمسازان با تغافل آنچه که از ایرانی بودن برای شان مانده را میدهند تا به اصطلاح قدمی در اعتلای تولید مشترک بردارند. در حالی که وجه عینیت بخشیدن به تولید مشترک حضور یک نهاد فرهنگی قوی و مطمئن مثل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است تا مضامین فیلم را جهت دهی کند.
حضور صرف یک هنرمند در هر پستی در یک فیلم سینمایی حتما معنای تولید مشترک را نمیدهد بلکه آنان فقط یک نیروی کار هستند که بنا به ملاحضات سیاسی یا تجاری به کار گرفته میشوند.
نکته آخر اینکه تولید مشترک باید جزء دغدغه بخشهای فرهنگی مثل حوزه هنری، کمیسیون فرهنگی مجلس و وزارت ارشاد قرار بگیرد و با سیاست گذاریهای درست آن را عملی کند.