به گزارش خبرنگار بینالملل دفاع پرس، پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(ره) که قیام خود را با بالا بردن پرچم مبارزه با قانون نژادپرستانه کاپیتولاسیون و هشدار علیه نفوذ استعماری آمریکا آغاز کرده بود، ضربه مهلکی بود بر پیکر عنصر بیگانه خاورمیانه که رویای تسلط بیچون و چرا بر این منطقه استراتژک جهان را در سر می پروراند. لذا سردمداران کاخ سفید از همان آغاز انقلاب، از هر فرصتی برای تضعیف و براندازی این انقلاب بهره جستهاند اما هر بار با خفت و سرافکندگی از تلاش خود ناامید شده و در صدد مسیری جدید برای صدمه زدن به درخت تنومد انقلاب اسلامی برآمدهاند.
آمریکاییها در گام نخست، سفارت خود در تهران را بهعنوان پایگاه اصلی توطئه علیه ملت ایران قرار دادند. بعد از انقلاب اسلامی این پایگاه، با برنامه ریزی و هدایت برنامههای خرابکارانه، تمام سعی و تلاش خود را در راه انحراف و نابودی این انقلاب جوان به کار برد.
یکی از مهمترین مأموریتهای سفارت آمریکا در تهران برقراری ارتباط با عناصر انقلابی و هدایت آنها در جهت مورد نظر آمریکا برای تغییر مسیر انقلاب از آرمانهای اسلامی آن بود. براساس اسناد بهدست آمده در سفارت آمریکا در تهران، آنها با حمایت از جناحهای مخالف مذهب و ناسیونالیستها قصد داشتند تا فضای سیاسی ایران را به نفع خود حفظ نمایند. ارتباط مقامات سفارت آمریکا با اعضای نهضت آزادی و جبهه ملی در این راستا بوده است. ارتباط با بنیصدر به عنوان مشاور و استخدام وی از زمان اقامت در پاریس با دستمزد ماهانه یک هزار دلار از این جمله بودهاست. از بنی صدر در اسناد سفارت آمریکا با اسم رمز (اس دی لور-1) یاد میشده است.
ترور شخصیتهای فکری و فرهنگی ایران یکی دیگر از مهمترین حربههای آمریکاییها و بازوهای اجرایی آنان در ایران برای متوقف کردن حرکت انقلاب اسلامی جلوگیری از تکوین گفتمان و نظام فکری اسلامی بود آنها در ابتدا برای این کار دو مسیر را دنبال کردند؛ اول تقویت گفتمانها و اندیشههای التقاطی مانند حزب توده و منافقین و دوم حذف نخبگان فکری و فرهنگی جریان ساز اسلامی.
زمانی که آنها از مقابله فکری با متفکران اصیل اسلامی بازماندند اقدام به حذف فیزیکی آنها میکردند. نمونه بارز این نوع اقدامات را در ترور شخصیتهایی همچون شهید مطهری، شهید مفتح، شهید بهشتی و آیتالله خامنهای میتوان دید.
هرچند که این حربه کهنه و پوسیده، هنوز در دستور کار مزدوران آمریکایی و صهیونیستی قرار دارد و این بار مغز متفکر موتورهای پیشرفت علمی و صنعتی ایران در دانش هستهای را نشانه رفته است. اما بازگشت آنها به میز مذاکره به روشنی نشان از آن داشت که توطئههای اینچنینی هیچگاه نمیتواند قطار پیشرفت ملت ایران را از حرکت بازدارد.
حمله نظامی، گزینه دیگر استکبار بود که با رسوا شدن توطئه آمریکایی نقاب در کودتای نافرجام نقاب در پایگاه شهید نوژه همدان و نیز شکست مفتضحانه عملیات پنجه عقاب به اراده الهی در صحرای طبس، بار دیگر دست مداخلهگر سلطهجو از خاک ایران اسلامی قطع شد.
ادوات منهدم شده نظامیان آمریکا در طبس
این بار سران کاخ سفید حمله گسترده به خاک ایران و تحمیل جنگ خونین به شهرها و روستاها را در دستور کار خود قرار داده و با نشان دادن چراغ سبز به صدام و کمکهای بیحد و حصر نظامی و اطلاعاتی سعی در سرنگونی نظام ایران داشتند؛ اما غافل از آن که برای حراست از انقلابی که در ایران با خون شهدا به دست آمده، هزاران جوان برومند ایستاده و سینه سپر کرده تا با اتکا به سلاح ایمان و پیروی از ولیامر، درس عبرتی به دشمن بدهد که جهانیان نمونه آن را در خاطر نداشته باشند.
ضربات مهلکی که این جوانان در بیتالمقدس و والفجر8 و کربلای 5 به پیکر دشمن تا بندندان مسلح وارد کردند، کاری با حامیان صدام کرد که در سالهای پایانی جنگ، دیگر هیچیک از سران غرب و عرب ادعاهای اول جنگ را به خاطر نمیآورد. خشم دشمن این بار به سرحد جنون رسید و او را متوسل به استفاده از سلاحهای غیر متعارف شیمیایی کرد و دیگر فرقی میان نظامی و غیرنظامی قائل نبود. حامیان غربی نیز در اجرای این جنایت انسانی برای صدام سنگ تمام گذاشت.
عصر روز هفتم تیرماه سال 1366 شهر سردشت در حالی که از شدت بمباران هوایی رژیم بعثی عراق تا حدی کاسته شده بود و در آرامش نسبی بسر میبرد ناگهان غرش رعد آسای هواپیماهای جنگی دشمن، آرامش شهر رابه هم زد و در یک لحظه با انداختن بمبهای ویرانگر چند نقطه شهر را مورد اصابت قرار داد، در چند لحظه اول مردم فکر میکردند که بمباران عادی است و برای کمک به آسیبدیدگان در محل حاضر شدند ناگهان متوجه شدند، بوی متعفن گازهای شیمیایی به مشام میرسد؛ همه وحشتزده به این طرف و آن طرف میدویدند زن ومرد، کوچک و بزرگ، پیر و جوان در کوچهها و خیابانها و در زیرزمین خانهها افتاده و صدای ناله همه جا را فرا گرفته، طفلان بیمادر و زنان و مردان داغدار از مصدوم شدن نزدیکان خود هراسان و بیمقصد به این سو و آن سو میدویدند. بیشتر کسانی که به محل اصابت بمبها نزدیک بودند از ناحیه چشم آسیبدیده و از شدت درد به خود میپیچیدند و تعداد بسیار زیادی از مردم نیز به شهادت رسیدند.
قربانیان حمله شیمیایی رژیم بعث عراق به سردشت
جنایت سردشت سند رسوایی دولتهایی شد که در پس شعارهای فریبنده دفاع از حقوق بشر و مبارزه با تروریسم، رژیم بعثی عراق را در جنگ تحمیلی هشت ساله در ساخت و انبار سلاحهای کشتار جمعی تشویق و تجهیز کردند.
هر چند در سالهای آخر جنگ، آمریکاییها در اثر عصبانیت شدید از شکستهای پیدرپی خود، با ورود مستقیم به جنگ و فشارهای بسیار سعی کردند جلوی پیشروی ایران را بگیرند؛ ولی خود آمریکاییها هم از این مهلکه جان سالم به در نبردند و در درگیری مستقیم با ایران دچار خسارتهای بسیاری شدند و برای جبران ناکامیهای خود در برابر نیروی دریایی سپاه در خلیج فارس هواپیمای مسافربری جمهوری اسلامی را مورد هدف قرار دادند.
در روز 12 تیرماه 1367 ، یک فروند هواپیمای ایرباس شرکت هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران، در پرواز از بندرعباس به مقصد دبی بر فراز آبهای سرزمینی ایران در اطراف جزیره هنگام، به دلیل شلیک دو موشک از ناو آمریکایی «وینسنس» سقوط کرد و تمامی 290 نفر مسافر و خدمه آن به شهادت رسیدند. 118 نفر از این مسافران بیگناه، زن و کودک بودند. پس از سقوط این هواپیما، مقامات آمریکایی برای توجیه این جنایت نابخشودنی، دلایل ضد و نقیضی عنوان کردند و کوشیدند این اقدام خصمانه را یک اشتباه قلمداد کنند. اما با توجه به مجهز بودن ناو جنگی وینسنس به پیشرفته ترین سیستمهای راداری و رایانهای و همچنین مشخص بودن نوع هواپیمای در حال پرواز، هیچکس این ادعا را باور نکرد.
در حقیقت آمریکا یک جت مسافربری را با 290 مسافر و گروه پروازی در کریدور شناخته شده و بینالمللی سرنگون کرده بود! ساعاتی بعد تلویزیون جمهوری اسلامی ایران تصاویر هولناک مسافران بیگناه را که مظلومانه در گوشه کنار دریا پراکنده شده بودند، به نمایش گذاشت. اجساد قربانیان در میان اشک و آه مردم از آب گرفته شده و در مقابل دوربینهای تلویزیونی به افکار عمومی جهان نمایش داده شد.
حمله آمریکا به هواپیمای مسافربری ایران
در سال 69، جرج بوش پدر، در اقدامی شرمآور ویلیام راجرز، فرمانده ناو جنایتکار وینسنس را با اعطای مدال لژیون لیاقت مورد تقدیر قرار داد و به خیال خود خواست به نوعی دهنکجی خود به ایران را به نمایش بگذارد. اما اکنون پس از گذشت 25 سال، اقتدار نظامی ایران و سیطره پاسداران انقلاب بر آبهای خلیج فارس به جایی رسیده که مقامات کاخ سفید برای کاستن از خشم خود از خفت و خواری که دریادلان سپاه ایران در خلیج فارس بر پیشانی آنان کوبیدند، مجبورند یکی پس از دیگری به برکناری و توبیخ افسران و فرماندهان آنان تن دردهند که آخرین نمونه آن چند روز پیش از این با خبر برکناری فرمانده گروه 56 ضربت از سوی نیروی دریایی آمریکا فاش شد.
بازداشت تفنگداران آمریکایی از سوی تفنگداران ایرانی
اکنون پس از نزدیک به 4 دهه پایداری و استقامت، ملت ایران به رهبری همان سخنور فرزانه که در چنین روزی هدف ترور مزدوران آمریکایی قرار گرفت، نهتنها مرزهای نفوذ و اقتدار سیاسی و امنیتی خود را به کیلومترها فراتر از مرزهای جغرافیاییاش برده، بلکه به چنان قدرت و نیروی عظیمی دست یافته که در سرتاسر جهان بر دلهای همه نیکاندیشان و حقطلبان جهان حکومت میکند.
چه زیبا گفته بود پیر جماران که: من به شما خامنهای عزیز تبریک میگویم که در جبهههای نبرد با لباس سربازی و در پشت جبهه با لباس روحانی به این ملت مظلوم خدمت نموده و از خداوند متعال سلامت شما را برای ادامه خدمت به اسلام و مسلمین خواستارم.
و چه نیکوتر پاسخ مرید و رهرو راهش: بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت / سر خم می سلامت، شکند اگر سبویی.
** بخش اول گزارش را اینجا بخوانید**