خاطره - صفحه 32

خاطره

خاطره آیت‌الله خامنه‌ای از روز ورود امام به میهن

در بخشی از خاطرات آیت‌الله خامنه‌ای آمده است: روز موعود فرا رسید آنچه در فرودگاه می‌گذشت، مجموعه ای از احساسات متناقض بود.
کد خبر: ۴۰۰۷۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۱۳

اسیرانی زیر شنی تانک

بعد از دستور فرمانده عراقی، ما را از روی زمین بلند کردند و بردند مان خط دوم. آنجا ما را کنار یک خاکریز، روی زمین نشاندند. یکی ـ دو ساعت بعد، یکی از فرماندهان ارشد عراقی آمد و از یکی از سربازان پرسید: «چرا آمدی جبهه؟»
کد خبر: ۳۸۹۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۳۰

فرار نافرجام از اردوگاه

همه در سر صف بودند به جز اسماعیل افغانی که مشغول نماز خواندن بود. افسر که فرمانده اردوگاه هم بود و «قحطان» نام داشت، به ارشد اعتراض کرد که چرا این اسیر، انفرادی نماز می خواند و در سر صف آمار حاضر نیست؟
کد خبر: ۳۸۹۲۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۳۰

شناسایی عقرب در تاریکی شب و لطف خدا

در تاریکی سنگر دیدم که عقربی زرد زنگ از زیر پتویم خارج شد و داشت به سمت سر بهزاد فروغیان که کمی آنطرف‌تر خوابیده بود می‌رفت.
کد خبر: ۳۸۹۲۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۹

عکسی دیدنی از شهید جهاد مغنیه به همراه فرزند شهید کریمی

صفحه ی «داوود کریمی» (فرزند شهید حاج عباس کریمی) در شبکه اجتماعی «اینستاگرام» با انتشار عکسی، خاطره ای خواندنی از آن شهید عزیز را منتشر کرده است
کد خبر: ۳۸۸۴۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۹

لیگ کشتی اسرا با جوایز نفیس

کار دیگری که در مدت اسارت انجام می دادیم، ورزش بود. با توجه به اینکه تخصص و تحصیلات من در ارتباط با ورزش بود، برنامه های ورزشی متنوعی تنظیم کرده و تیم های ورزشی مختلفی در رشته های والیبال، فوتبال، هندبال، و بسکتبال تشکیل داده بودیم و همه روزه بازی داشتیم.
کد خبر: ۳۸۸۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۸

خاطره ی خبرنگاری که میخواست از خانه حضرت آقا گزارش تهیه کند

باچشمهای خیس به آقا گفتم قانع شدم آقا،کسی باورنمیکند....
کد خبر: ۳۸۷۸۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۸

روایت پسری که از پدرش در شهادت جلو زد

«خطبه عقد حاج رمضان را امام خمینی(ره) جاری کردند و حاصل زندگی مشترک او با همسرش دو فرزند پسر به نام‌های «روح الله» و «رسول(محمدحسن)» که یکی دو هفته قبل از اجرای عملیات «کربلای4» در سال 1365 و روز شهادت امام حسن عسگری (ع) به دنیا آمد، شد.»
کد خبر: ۳۸۷۴۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۷

خاطره بازجویی یک آزاده در اردوگاه موصل

یک نمونه از این موارد مربوط به بازجویی یکی از برادران آزاده در اردوگاه موصل بود. عراقی ها از او خواستند تا اطلاعات و موقعیت های استراتژیک و مهم ایران را در استان خوزستان به آن ها نشان دهد.
کد خبر: ۳۸۳۹۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۲

پوستر/ خاطره ایی جالب از شهید محمود اخلاقی

خاطره ای جالب و خواندنی از شهید اخلاقی
کد خبر: ۳۸۲۳۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۱

به خودت رحم نمی کنی، به فرشته ها رحم کن!

به محض اینکه نماز اول را سلام می داد، تکبیر نماز دوم را می گفت و تازه نماز دوم را تمام کرده، نماز سوم را و همین طور دعا و سجده های طولانی...!
کد خبر: ۳۸۲۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۱

شوق وصال

آری هر چه آفتاب رو به سمت غرب می رفت و در پس کوه های سر به فلک کشیده خود را پنهان می ساخت، گویا چشمان ما روشنی بیشتری می گرفت و نفس هایمان از شوق وصل تندتر می شد.
کد خبر: ۳۸۱۵۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۰

خاطره مقام معظم رهبری از اولین دیدارشان با شهید نواب صفوی

من محو نواب شده بودم

سخنرانی نواب، یک سخنرانی معمولی نبود. بلند می‌شد می‌ایستاد و با شعار کوبنده و [با لحنی] شعاری شروع به صحبت می‌کرد. من محو نواب شده بودم.
کد خبر: ۳۸۱۵۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۰

شهیدی که با یک ترفند جالب قدش بلند شد...

هربارجهت اعزام به بسیج نکا رفت می ­گفتند سنت کم وقدتم کوتاهه شرمنده.....
کد خبر: ۳۷۷۲۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۱۵

با کدامین خاطره زندگی می‌کنی؟!

جنگ و اسارت با کسی تعارف ندارد. زن یا مرد بودن برایش فرقی ندارد. تفاوتی نمی‌کند فرد اسیر چه سن و سال و جنسیتی دارد.
کد خبر: ۳۷۷۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۱۴

ماجرای دستور امام خمینی(ره) برای شکستن حکومت نظامی

در خصوص اصل ماجرای دستور امام خمینی(ره) برای شکستن حکومت نظامی مرحوم مرتضایی‌فر خاطره ‌ای را چند سال پیش تعریف کرده است که می‌تواند در این باره راهگشا باشد.
کد خبر: ۳۵۷۰۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۱۶

خاطره ای خنده دار از یک شهید

مصاحبه گر :ترکش خمپاره پیشونیش رو چاک داده بود روی زمین افتاد و زمزمه میکرد دوربین رو برداشتم....
کد خبر: ۳۴۸۵۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۰۶

وقتی بمب خنده توی قرار گاه منفجر شد

یک روز که فرماندهان ارتش، در یک قرارگاه نظامی برای طراحی یک عملیات، همه جمع شده بودند، حاج همت هم از راه رسید، امیرعقیلی، سرتیپ دوم ستاد «لشکر ۳۰ پیاده گرگان»، حاجی را بغل کرد و کنارش نشست، امیر عقیلی به حاج همت گفت: من از شما دلخورم...
کد خبر: ۳۳۸۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۲۵

همسرم با شلوار نظامی می خوابید!

آمده بود خانه. اما شلوار نظامی اش را در نمی آورد. بهش شـک کـرده بودم...
کد خبر: ۳۳۷۲۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۲۵

یک خاطره:

زندگی ساده ی یک شهید

رفتیم توی شهر و یک اتاق کرایه کردیم. به من گفت زندگی ای که من می کنم سخته ها .
کد خبر: ۳۳۱۹۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۸

پربیننده ها