حمید داودآبادی

دستکاری موشک سپاه توسط منافقین

پژوهشگر دوران دفاع مقدس نوشت: منافقین برای خوشرقصی جلوی صدام و اربابانش، «ارتش آزادیبخش ملی ایران» را ایجاد کردند تا مثلا ایران را آزاد کنند! آزاد کنند که بعد چه شود؟! ایران را آزاد کنند تا دو دستی تحویل صدام و حزب بعث دهند و آن وقت به صدام بگویند: «آق دایی!».
کد خبر: ۳۹۲۸۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۲

یک رزمنده دفاع مقدس با بیان خاطره‌ای مطرح کرد؛

«جشن عسل» رزمندگان بعد از آتش سنگین ارتش بعثی!

یک رزمنده دوران دفاع مقدس در صفحه اجتماعی خود به بیان خاطره‌ای شیرین از ایام دفاع مقدس پرداخت.
کد خبر: ۳۹۱۷۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۷

تلخ‌ترین عکسی که یک عکاس در دوران دفاع مقدس گرفت

یک رزمنده دوران دفاع مقدس در صفحه اجتماعی خود نوشت: در سه سنگر، سه تک‌تیرانداز عراقی مستقر بودند و با قناصه، پیشانی تعدادی از بچه‌بسیجی‌ها را می‌شکافتند!
کد خبر: ۳۹۱۷۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۶

یک نویسنده دفاع مقدس مطرح کرد؛

شرحی از خباثت بعثی‌ها در ممانعت از امداد و نجات در جبهه

حمید داودآبادی از رزمندگان و نویسندگان دوران دفاع مقدس در مطلبی به ذکر خاطره‌ای از چگونگی شهادت جمعی از همرزمانش پرداخت.
کد خبر: ۳۹۱۵۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۵

صیاد دل‌ها/

عبرتی که مسئولان باید از زندگی شهید «صیاد شیرازی» بگیرند

نویسنده و پژوهشگر دوران دفاع مقدس، در صفحه اجتماعی خود، با اشاره به نحوه زندگی شهید صیاد شیرازی، نوشت: «طرف فرمانده مهمی در جنگ بود، به‌خاطر عملیات «مرصاد» و ضربه مرگباری که بر مزدوران وطن‌فروش صدامی زد، منافقین به خونش تشنه بودند. خودش می‌نشست پشت فرمان ماشین معمولی و نه زرهی! راه می‌افتاد و می‌اومد دانشگاه تهران».
کد خبر: ۳۹۱۱۷۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۳

با رأی نمایندگان؛

مجلس با سه فوریت طرح تعطیلی یک ماهه کشور مخالفت کرد

نمایندگان مجلس شورای اسلامی با سه فوریت طرح تعطیلی کشور برای یک ماه آینده مخالفت کردند.
کد خبر: ۳۹۰۷۴۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۱۹

چهل‌سالگی سرو/

وسیله‌ای که از قمقمه آب هم برای شهیدی نوجوان مهم‌تر بود

حمید داودآبادی از نویسندگان و رزمندگان دفاع مقدس در صفحه مجازی خود به بیان خاطره‌ای از یک نوجوان شهید در جبهه‌های دفاع مقدس پرداخت.
کد خبر: ۳۹۰۲۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۱۶

چهل‌سالگی سرو/

تنبیهی که خواب قبل از تحویل سال را بر رزمندگان حرام کرد!

نویسنده دوران دفاع مقدس در صفحه مجازی خود با بیان خاطره‌ای از دوران حماسه و ایثار نوشت: سر شب‌ بهم تذکر داده بود که‌ اگر موقع‌ تحویل‌ سال‌ بخوابم‌، ناجور‌ بیدارم‌ خواهد کرد؛ ولی‌ باور نمی‌کردم‌ این‌ جوری‌! فندک‌ نفتی‌ را زیر جورابم‌ گرفته‌ بود. در نتیجه‌ جورابی‌ را که‌ کلی‌ به‌ آن‌ دل‌ بسته‌ بودم‌ که‌ تا آخر دوره سه‌‌ماهه ماموریت‌ با خود داشته‌ باشم‌، آتش‌ گرفت‌ و پای‌ بنده‌ هم‌ بعله‌!
کد خبر: ۳۸۹۲۲۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۰۸

چهل‌سالگی سرو/

غافلگیری بعثی‌ها در جشن چهارشنبه‌سوری رزمندگان ایرانی

نویسنده دوران دفاع مقدس در صفحه مجازی خود با بیان خاطره‌ای از دوران حماسه و ایثار نوشت: شب چهارشنبه‌سوری، کلی تیر و آر.پی.جی طرف عراقی‌ها زدیم. بیچاره‌ها هول برشان داشت که نکند ما قصد حمله داریم.
کد خبر: ۳۸۹۲۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۰۷

جنایت فراموش‌نشدنی هواپیماهای فرانسوی «میراژ» در کرمانشاه

با خدمت منافقین (مجاهدین خلق) به صدام، گرای دقیق پناهگاه که صدها زن و بچه در آن پناه گرفته بودند، به هواپیماهای فرانسوی داده شد. با شلیک موشکی قوی که از دهانه هواکش وارد پناهگاه شد، ۷۷ تن زن و کودک و مردان سالخورده به شهادت رسیدند.
کد خبر: ۳۸۸۳۲۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۲۷

خباثت آلمانی‌ها با فروش گازهای شیمیایی به عراق و ماسک‌های تقلبی به ایران

« حمید داودآبادی » در صفحه مجازی خود نوشت: «تعداد زیادی از رزمندگان ایرانی که با خیال راحت ماسک با فیلتر جنگی بر صورت زده‌اند، در برابر گازهای شیمیایی اهدایی آلمان به صدام، به راحتی شیمیایی شده و جان داده‌اند!»
کد خبر: ۳۸۷۸۲۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۲۵

مسئول شناسایی شهدا در آغوش شهدا

یک سال نمی‌شد که ازدواج کرده بود ولی حالا عکس خودش را برای حجله شهادت قاب کرده بود. وقتی بغلش کردم و رویش را بوسیدم، گفت: «اتفاقا خانمم حامله است. به اون گفتم اگه بچه‌ام دختر بود، اسم اون رو بذارند زینب و اگه پسر بود، بذارند حسین».
کد خبر: ۳۸۶۹۳۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۱۸

جنگ روانی به سبک سیگار بهمن صهیونیستی!

تلویزیون روی شبکه ایران بود و رئیس شرکت دخانیات داشت از این می‌گفت که «شرکت سوئیسی که سیگار بهمن را با برچسب «ساخت ایران» تولید می‌کند، برخلاف تعهدات و قراردادش، بدون اطلاع و اجازه ایران، سیگار بهمن را به کشورهای دیگر هم فروخته است.»
کد خبر: ۳۸۶۸۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۱۶

خیانتی که حتی صدای صدام را هم درآورد

متعجب نگاه می‌کرد نمی‌دانست چه تصمیمی برایش دارند. قالب را که دورش گذاشتند، یک دستگاه کامیون بتونسازی که تانکر آن میچرخید و در حال تولید بتون بود، جلو آمد و تا گردنش را بتون ریزی کردند.
کد خبر: ۳۸۶۷۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۱۵

داوودآبادی در صفحه مجازی خود مطرح کرد؛

حاج‌قاسم راه شهادت را بست!

حاج‌قاسم! با این شهادتت، راه شهادت را برای ما سخت کردی یا راحت بگویم که راه شهادت را بر ما بستی و هم خیلی‌ها را به چالش کشیدی که اگر مسلمانی، انقلابی بودن، جهادی بودن، شهادت‌طلبی و ولایت‌پذیری این است که حاج‌قاسم دارد، پس این بازی‌هایی که ما داریم چیست؟
کد خبر: ۳۸۴۹۵۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۰۲

برهم زدن بساط قمار بعثی‌ها توسط رزمندگان اسلام+ تصاویر

رزمندگان اسلام وسایل سرگرمی متجاوزین بعثی را به آتش می‌کشیدند، همان‌طور که دودمان صدام را به آتش کشیدند!
کد خبر: ۳۸۴۳۴۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۸

داودآبادی در صفحه شخصی خود نوشت؛

مرا با خود ببر‌ ای دوست، مشتاقم

بیا و تو رفیق نیمه‌راه نشو! یادت هست آن شب در ارتفاعات «قلاویزان» که «عقد اخُوّت» بستیم؟ قول دادی هر که زودتر رفت، آن‌قدر دم در بهشت منتظر بماند تا آن یکی بیاید.
کد خبر: ۳۸۲۸۲۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۷

داودآبادی در صفحه شخصی‌اش مطرح کرد؛

دعایی که رزمندگان در جبهه بین نماز مغرب و عشاء می‌خواندند

« حمید داودآبادی » نوشت: زمان جنگ، موقع نماز مغرب و عشاء، به‌خصوص اگر نماز جماعت، در جایی مثل حسینیه شهید حاج همت در پادگان دوکوهه برگزار شده بود یا در گوشه سنگری در خط مقدم، بین نماز مغرب و عشا، همه سرشان را روی سجده می گذاشتند و این دعا را می‌خواندند: «إِلَهِی قَلْبِی مَحْجُوبٌ وَ نَفْسِی مَعْیُوبٌ...».
کد خبر: ۳۸۱۷۳۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۰

تصاویری از شهدا که بدون امکانات و با عشق ماندگار شدند

« حمید داودآبادی » در صفحه اجتماعی خود نوشت: «از جبهه که می‌اومدیم مرخصی، از قبل برنامه کاری‌مان معلوم بود؛ با یک دستگاه بسیار کوچک پخش اسلاید، تصویر را می‌انداختم روی پارچه‌ای که به دیوار کوبیده بودم و با مداد، طرح اولیه را می‌کشیدم و با رنگ پلاستیک، نقاشی می‌کردیم.»
کد خبر: ۳۸۱۰۹۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۶

کماندوی بامعرفت عراقی که تیر خلاص نزد

«کماندوی عراقی همان‌طور که من‌را از زمین بلند کرده بود، باتعجب به پیکر داداشم نگاه کرد. ظاهرا فهمیده بود این پیکر یکی از عزیزان منه که این‌طوری دارم براش گریه می‌کنم. با هول و هراس به اطراف نگاهی انداخت، با زبان بی‌زبانی و دست، به من اشاره کرد که پیکر داداشم را بردارم و زود از این‌جا دور بشم.»
کد خبر: ۳۸۰۲۵۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۳۰

پربیننده ها